بسم الله ...
دریافت اشعار ولادت حضرت امام جواد (ع) به صورت WORD
دریافت اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع) به صورت WORD
دریافت اشعار ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر از اسماعیل شبرنگ به صورت WORD
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - وحيد قاسمي
يوسف كاظمين
حس باران در نگاه ساده ات
شوق رفتن در مسير جاده ات
مبدا مشهد، مقصد من كاظمين
نقشه ي راهم گل سجاده ات
مي روم از سنگلاخ عاشقي
تا نهايت هاي دور افتاده ات
رفتن و رفتن بدون وقفه اي
شيوه ي شب گردي دلداده ات
مي رسم يك روز بر دروازه ي
چشم هاي مهربان و ساده ات
جا گرفته كهكشاني از غزل
در مدار زلف پيچ افتاده ات
در تفرج گاه صبح شعر من
دب اكبر مي شود كباده ات
حضرت والا، امام عالمين
يوسف زهراي شهر كاظمين
ساحل درياي جودت بيكران
هفت دريا قطره اي از فضلتان
سفره ي احسانتان گسترده است
حاتم طائي نشسته پاي آن
من گداي اهل بيتم، اي امير
باب حاجات من است اين آستان
روزي من را خدا دست تو داد
كاسه اي آب و كمي خرما و نان
قرص نان ها دست پخت فاطمه ست
شك ندارم اي كريم مهربان
گندمش را از بهشت آورده اي
از زمين هاي خودت در آسمان
خانه ات آباد باشد تا ابد
كوري چشم حسودان زمان
حضرت والا، امام عالمين
يوسف زهراي شهر كاظمين
آينه در آينه پيغمبريد
ساقيان گرد حوض كوثريد
سوره ي كوثر جواب محكم
آنكه مي گويد شماها ابتريد
چارده نوريد، نور لايزال
بر سرير كبريايي زيوريد
عرشيان را درس ايمان داده ايد
در دو عالم اهل وعظ و منبريد
هر سحر بعد از نماز صبح تان
روضه خوان روضه هاي مادريد
در قيامت جان پناه شيعيان
بر تمام عرش سايه گستريد
شك ندارم كه مرا همراه تان
روز محشر سمت جنت مي بريد
حضرت والا، امام عالمين
يوسف زهراي شهر كاظمين
وحيد قاسمي
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - محمد مهدي نسترن
از لا به لاي دفتر شعرم عبور خواهم کرد
امشب تمام قافيه ها را مرور خواهم کرد
انشاي جمله هاي مليحانه تو را
با کاغذي زجنس محبت نمور خواهم کرد
امشب به زير پرچم عشق تو آمدم
مدح تو را ز جوهري از جنس نور خواهم کرد
حالا براي رسيدن به شأن تو
بالي براي پر زدنم جفت و جور خواهم کرد
اي پير کو چک اي گل دردانه ي رباب
از خواندنم براي تو حس غرور خواهم کرد
اکنون مرا بهار دل انگيز ديگري
کي مي رسد پياله ي لبريز ديگري
امشب به سمت و سوي تو پرواز مي کنم
با بردن نواي تو اعجاز مي کنم
گفتم علي اصغر و لبريز از خمم
با جرعه اي ز جام تو آغاز مي کنم
عاشق تر از هميشه نگاهم به سوي توست
با اشک خود محبتم ابراز مي کنم
دل را دخيل يک پر قنداقه شما
بستم و قفل بسته ي خود باز مي کنم
هر لحظه ، هر دقيقه ، تمامي عمر خود
حوض دو چشم خود ز تو نمساز مي کنم
اي ماوراي هر چه غزل در نگاه عشق
ساکن شدم به عشق تو در خانقاه عشق
امشب ميان شعر و غزل بنده عابرم
با بيمه اي به اسم تو آسوده خاطرم
شش ماهه اي که يک شبه ، صد سال رفته اي
آقا محل بده به خدا بنده شاعرم
نذر شما و مادرتان ، شيره ي عسل
سر را بزن فداي شما بنده حاضرم
اي آنکه گوشه چشمي به ما کني
شايد عوض شود به دمت هست و ظاهرم
امشب تمام قافيه هايم بدل شده
شعرم پر از طراوت طعم عسل شده
يک آيه از اهالي بالا رسيده است
زيباترين ستاره زهرا رسيده است
در نيل غصه هاي زمين يک عصا بزن
گويا دوباره حضرت موسي رسيده است
هر کس که مرده دل شده در عصر حاضرش
مژده بده به او که مسيحا رسيده است
بايد سوار کشتي اهل يقين شوي
بر ساحل نگاه تو دريا رسيده است
امشب دوباره ساکن ميخانه مي شويم
شايد دوباره حضرت مولا رسيده است
شکر خدا که عنايتتان شامل شده
ابياتي از دهان شما حاصلم شده
اين ها گذشت و واقعه از راه مي رسد
يوسف دوباره بر ته يک چاه مي رسد
بايد دوباره خواند غزل هاي نا تمام
وقتي پيامي از خود الله مي رسد
مادر نشسته منتظر ماه پاره اش
اما فقط ز خيمه ي او آه مي رسد
مولاي ما کنار فرات و علي به دست
اما ز لحظه اي که حرمله آنگاه مي رسد
اين ها معادلات غريبانه ي غم است
اين ها گذشت و واقعه از راه مي رسد
حسين دست غريبي خود به زانو زد
براي جرعه ي آبي به حرمله رو زد
با حنجري شکسته خدا را صدا زدي
در لا به لاي خون خودت دست و پا زدي
کوچکترين شهيد حرم در سراي عشق
از سال شصت و يک سخن آشنا زدي
آري ، چگونه خوانمت از روي نيزه ها ؟
کوچکترين سري که تکيه بر اين نيزه ها زدي
باور نمي کنم عزيز دلم روي نيزه اي
آتش به عمه و من و اين خيمه ها زدي
جمعه غروب ، روز دهم ، در نگاه آب
يک مهر سرخ آخر اين ماجرا زدي
آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
بر اين رديف و قافيه عادت نداشتم
محمد مهدي نسترن
**
از وبلاگ ام البکا
اشعار مدح حضرت علي اصغر(ع) - وحيد قاسمي
روح غزل
چشم يعقوب مسيل نيل است
كودكي در بغل راحيل است
مي توان خواند زپيشاني طفل
چون مسيحا نفس انجيل است
آيه ها مي چكد از لعل لبش
گريه اش لحن خوش ترتيل است
بال فطرس شده گهواره ي او
سايه بانش پر جبرائيل است
علوي زاده اي از نسل خليل
اين پسر كنيه اش اسماعيل است
خنده اش روح غزل هاي بهار
خنده اش شعر پر از تمثيل است
عرشيان سر خوش آهنگ وطرب
تار و دف در كف اسرافيل است
ريسه آويخته از عرش به فرش
اين هنرمندي ميكائيل است
مات و مبهوت ملائك ديدند
خنده اي بر لب عزرائيل است
رونقي داده به بازار شعف
حجره ي غصه وغم تعطيل است
صدقه مي دهد امشب آقا
دست هر حور و ملك زنبيل است
چه صف طول و درازي دارند
آخرين كس ته صف هابيل است
هاتفي گفت به ارباب بهشت
پسرت مايه ي فخر ايل است
وقت كوچ است ، برو قافله دار
نفرات سفرت تكميل است
وحيد قاسمي
]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان
هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر ديدن کريمي يار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
وقت کرم دست تو به دست گدا خورد
بهتر از اين لطف روزگار ندارد
شانه بزن بيشتر به زلف کمندت
اين دل ما ترس تار و مار ندارد
صبح قيامت اگر تو دلبر مايي
هيچ کسي با بهشت کار ندارد
تا که خدا هست شاه و گدا هست
شاه اگر يار ماست روزي ما هست
لطف تو باشد اگر، حساب کدام است
مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است
علت خلقت تويي در عشق و گر نه
جبر کدام است و انتخاب کدام است
چله اي بايد گرفت تا که بفهميم
سرکه کدام است يا شراب کدام است
اين پدر پير تو چگونه بخوابد
پهلوي گهواره ي تو، خواب کدام است
روي تو و روي او... چگونه بفهميم
در وسط اين دو، آفتاب کدام است
هيچ کسي مثل تو وجود ندارد
مثل تو و سفره ي تو جود ندارد
باز بينداز سمت ما نظرت را
نوکر دربار کن غلام درت را
جاي تو عرش است و خاک قابل تو نيست
اين طرفي کرده اي چرا گذرت را
بعد چهل سال گريه کردن و هجران
اين همه خوشحال کرده اي پدرت را
بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش
تا بگذارد به روي سينه سرت را
واي اگر وا شود ز چهره نقابت
پر کني از کشته کشته دور و برت را
شهر پر است از حسود، حرز بينداز
يا که عوض کن مسير رهگذرت را
در همه مولودهاي قوم پيمبر
هيچ کسي نيست از تو با برکت تر
لطف تو را از ازل زياد نوشتند
آينه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانه ي خلق است
خاک مرا از همين بلاد نوشتند
ايل و تبار مرا مريد نوشتند
ايل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را اين چنين، جواد نوشتند
يا کرم و يا جواد عبد تو هستم
حضرت باب الجواد عبد تو هستم
هفت زمين در خور کبوتر تو نيست
غير بلنداي عرش بستر تو نيست
وقت نماز شبت تجلي الله
هيچ کسي جز تو در برابر تو نيست
خواست پدر بوسه اش براي تو باشد
خوب شد اين که کسي برادر تو نيست
گر چه علي اکبرِ امامِ رضايي
زخم ولي بر ضريح پيکر تو نيست
اين شب جمعه بده جواب همه را
آب مگر مهريه ي مادر تو نيست
از چه علي اصغر از فرات ننوشيد
از چه از آن مايه ي حيات ننوشيد
علي اکبر لطيفيان
**
از وبلاگ حسينيه
]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - حامد خاکي
آسمان اشک شوق مي باريد
عشق روي زمين قدم مي زد
دست باران به شانه ها مي خورد
خلوت باغ را بهم مي زد
**
اسکله بر افق تبسم کرد
موج و ساحل کنار هم ماندند
جزر ومد کف زدند و رقصيدند
و صدفها ترانه مي خواندند
**
پر و بال کبوتران واشد
دل خود را به آسمان دادند
ماتشان برده بود و از بالا
خانه اي را بهم نشان دادند
**
خانه ي آيه ها و آينه ها
کعبه تنها رفيق و همگامش
قعر زير بناي آن خورشيد
پاتوق هر فرشته اي بامش
**
ناگهان عرش بر زمين افتاد
فرش تعظيم کرده و پا شد
و ملائک به چشم خود ديدند
سرزمين مدينه زيبا شد
**
ازدحام گدا چنان پشتِ
در خانه هجوم آوردند
به گمانم که روزي ِخود را
تا نگيرند بر نمي گردند
**
نهمين نور خانواده ي عشق
هشتمين طفل مادر دنيا
پسر ماهِ حضرت خورشيد
پدر جود و مهرباني ها
**
هنر يک نگاه او حاتم
بسکه از رتبه ي کرم رد شد
باعث قحطي گدا شده است
دست و دل بازي اش زبانزد شد
**
السلام اي امام سائلها
حضرت عشق همجوار خدا
دامنت رابه دست ما برسان
لطف حق? اي خزانه دار خدا
**
جود تو علت وجود من است
سوره ي کوثر امام رضا
تو جواني جواني ام به فدات
اي علي اکبر امام رضا
**
تو بهاري وسبزي و سروي
ماخميده درخت پائيزيم
گريه ي تو ز ماتم زهراست
مابراي تو اشک مي ريزيم
**
گرچه بي ارزشيم و سرباريم
ماخريده شديم گريه کنيم
خنده اصلاً به ما نمي آيد
آفريده شديم گريه کنيم
حامد خاكي
**
من غلام قمرم
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - يوسف رحيمي
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
در هر نگاه اين قبيله هل اتائي ست
چشم تهيدستان عالم جان گرفته
مي بارد انوار کرم از هر کرانه
شب هاي دلگير زمين پايان گرفته
داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش
آري دعاي حضرت جانان گرفته
از عرش جنت سورهي ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
نسل امامت مي شود پاينده با او
از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته
او مي رسد جود و سخا معنا بگيرد
در قلب عالم نور رحمت پا بگيرد
عالم همه قطره اگر دريا تو هستي
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستي
اي آسمان لطف غير از آستانت
سائل کدامين سو نهد رو، تا تو هستي
مانده ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه
روشن ترين تفسير اعطينا تو هستي
مانند کوثر چشمهي جاري نوري
با اين حساب آئينهي زهرا تو هستي
بابات بوده پارهي قلب پيمبر
آرامش هر لحظهي بابا تو هستي
ابن الرضايي تو کريم بن کريمي
ما چون گدايي يا اسيري يا يتيمي
چشمان تو جنت! نه جنت آفريني ست
در هر نگاه روشنت خلد بريني ست
هر واژهي تو عطر و بوي وحي دارد
وقتي که خلق و خوي تو روح الاميني ست
با عشق تو قلبي نمي سوزد در آتش
آقا ولاي تو عجب حصن حصيني ست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلي
هر رشته از مهر شما حبل المتيني ست
اذن حضور اينجا فقط اخلاص و تقواست
چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني ست
کي لايق وصف شکوه بي حد تو
اين شعرها اين واژه هاي اينچيني ست
اي آسمان! اي بي کران! اي بي نهايت!
من را ببخش آقا اگر شعرم زميني ست
من روزي هر ساله ام را از تو دارم
چشمان من بر دستهاي نازنيني ست
عمريست که ريزه خور اين آستانم
در وصف جود بي کرانت ناتوانم
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل يا جواد است
جز آستان تو پناهي که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت
يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است
ماها کجا و سائلي آستانت
بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست
آقا شفيع ما به درگاه خدايي
وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست
مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست
بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است
در مشهد سلطان ايران هم که هستيم
دلهاي ما پروانهي باب الجواد است
آقا دل من در هواي کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است
يوسف رحيمي
]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان
سنگ و طلا
در خلوت ياران اثري بهتر از اين نيست
در چله گرفتن ثمري بهتراز اين نيست
ما خم شراب از جگر غوره گرفتيم
در ميکده ي ما هنري بهتر از اين نيست
سجاده بياريد که تا صبح نخوابيم
در بين سحرها – سحري بهتر از اين نيست
ما درد نگفتيم ولي باز دوا کرد
در شهر، طبيب دگري بهتر از اين نيست
حق داشت بنازد پدر پير مدينه
در هيچ کجايي پسري بهتر از اين نيست
گفتند جواد است سر راه نشستيم
در جمع گدايان خبري بهتر از اين نيست
پر کرد به اجبار خودش کيسه ي ما را
در کوچه ي ما رهگذري بهتر از اين نيست
گفتند سلامي بده و زائر او باش
ديديم در عالم سفري بهتر از اين نيست
پس زائر ياريم توکلت علي الله
ما عبد نگاريم توکلت علي الله
ابروي تو و تيغ بلا فرق ندارند
در طرز شهادت شهدا فرق ندارند
کافي است که پاي تو به يک سنگ بگيرد
اين گونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند
ايام طفوليت تو عين بزرگي است
در معجزه، ايام خدا فرق ندارند
از رحمت تو دور نبودند،سياهان
وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند
پايين سرسفره تو نيز چو بالاست
در خانه ي تو شاه و گدا فرق ندارند
ما کار نداريم رضا يا که جوادي
در مذهب ما آينه ها فرق ندارند
تو آمده اي تا که سرآمد شده باشي
يکبار دگر نيز محمد شده باشي
بيمار شدن از من و عيسي شدن از تو
لب تشنه شدن از من و درياشدن از تو
در راه عصاي تو بيان کرد: امامي!
اعجاز عصا از تو و موسي شدن از تو
در مهد به اثبات خودت سعي نمودي
در کودکي ات اين همه والا شدن از تو
چهل سال پدر – چشم به راه پسرش بود
حالا يکي يک دانه ي بابا شدن از تو
چشمان موفق به اميد تو نشسته است
پس دست شفا از تو و بينا شدن از تو
تا زائر سرو قد و بالاي تو باشد
جانم پسرم از پدر و پاشدن از تو
بگذار قدم هاي تو را خوب ببيند
در قامت تو جلوه ي محبوب ببيند
هستند کريمان دو عالم سرخوانت
يکبار نخورده است گره کيسه ي نانت
اصلا حرم شاه خراسان حرم توست
هرصحن که گشتيم در آن بود نشانت
انگار که گهواره تو عرش زمين بود
وقتي پدر پير تو مي داد تکانت
تکبير تو از داخل گهواره رسيده است
هستم اگر امروز مسلمان اذانت
يکبار پدر گفتن تو گر نمي ارزيد
صدبار نمي رفت به قربان زبانت
از چشم پدر دور مشو – گرگ زياد است
براين پدرت حق بده باشد نگرانت
در راه مبادا قدمت خار ببيند
آن صورت چون برگ تو آزار ببيند
يک روز مي آيد که مي افتد بدن تو
لب تشنه بماني و بخشکد چمن تو
يک روز مي آيد که مي افتي و کنيزان
در خانه برقصند کنار بدن تو
اي يوسف زهرا - دل يعقوب فداي ...
آن لحظه ي خاکي شدن پيرهن تو
هرچند کلام تو در آواز شود گم
اما نزند هيچ کسي بر دهن تو
علي اکبر لطيفيان
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان
طوباي تو ميان دلم قد کشيده است
بين من و خيال خودم سد کشيده است
احساس مي کنم به تو نزديک مي شوم
جذر مرا نگاه تو مد کشيده است
اين جذبه طلايي بالا نشين تو
بال مرا حوالي گنبد کشيده است
دست خداي عز و جل روي قلب ما
اين بار سوم است محمد کشيده است
نوري رئوف در حرمت موج مي زند
الطاف کاظمين به مشهد کشيده است
بخشنده تو ،خداي کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
بگذار خاک پاي تو نقاشي ام کنند
سجاده ي دعاي تو نقاشي ام کنند
بگذار بر کنار قدم هاي هر شبت
با رشته عباي تو نقاشي ام کنند
بال و پرم بده که شبيه کبوتري
امروز در هواي تو نقاشي ام کنند
بگذار از زمان ازل تا هميشه ها
آقاي من براي تو نقاشي ام کنند
وقتي ميان خانه دعا پخش ميکني
مسکين ترين گداي تو نقاشي ام کنند
بخشنده تو ، خداي کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
اي بالش تو دست امام رئوف ما
اي سايه بان روي تو بال فرشته ها
تا آمدي امام رضا گريه اش گرفت
اي مستجاب چله سجاده دعا
تا يک تبسمي نکني پا نمي شود
خورشيد از مقابل گهواره شما
اينگونه بي نقاب نظر مي خوري عزيز
اينقدر در مقابل آيينه ها نيا
آقا قرار ما سر ميدان کاظمين
اي اولين زيارت ما بعد کربلا
بخشنده تو ، خداي کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
هر صبح چهارشنبه مقيم تو مي شوم
از زائران صبح نسيم تو مي شوم
روزي اگر به طور مرا راهيم کنند
سوگند ميخورم که کليم تو مي شوم
وقتي که از محله ما ميکني عبور
کوچه نشين دست کريم تو مي شوم
بر پشت بام گنبد زرد و طلائيت
مثل کبوتران حريم تو مي شوم
کم کم در ابتداي خيابان کاظمين
دارم همان گداي قديم تو مي شوم
بخشنده تو ،خداي کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
علي اکبر لطيفيان
ولادت حضرت جواد الائمه(ع)
اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) - مهدي نظري
ماخشكساليم و شما باران مايي
درياي لطف و فضل بي پايان مايي
وقتي كه اسم فاطمه روي لب ماست
بوي تو مي آيد، يقين مهمان مايي
شاگرد درس تو كرامت پيشه گان اند
استاد درس مكتب عرفان مايي
هركس كه باشد منكرت پست است اما
من مطمئنم اينكه تو، قرآن مايي
آنكس كه با تو رفت بيراهه نرفته
دركشتي فيض خدا، سكان مايي
ازلطف و احسان شما، ازعلم و جودت
بي پرده مي گويم شما ايمان مايي
تو در دل خوبان عالم جاي داري
زيرا كه نور ديده سلطان مايي
چشم و چراغ هشتمين ماه خدايي
يعني كه فرزندعلي موسي الرضايي
آنقدركه چشمان زيباي تو ناز است
مانند سجاده به طاق عرش باز است
وقتي كه اسم تو مي آيدآسمان هم...
...با ذكرنامت غرق در سوز و گداز است
يك دوقدم بردار كه عالم ببيند
خاك زمين ازگامهايت دلنواز است
روزقيامت مي شود فهميد اين را :
هركس كه قدري با تو باشد سرفراز است
ماراهم از حال دعايت جرعه اي ده
آقا امامت كن بيا وقت نماز است
مرغ سحر ديشب تمام ذكرش اين بود
نام جواد از روز اول چاره ساز است
وقتي كه تو روبه خدا غرق دعايي
انگار كه حيدر كنار جانماز است
مارا بخر تا كه براي تو بمانيم
روزيمان كن تا گداي تو بمانيم
در هر نگاه تو صفارا مي توان ديد
قطعا علي موسي الرضا را مي توان ديد
درنيمه شبهاي خدايي تو آقا
هرشب سرشك ربّنا را مي توان ديد
آقا بجان نوكرانت كفر اين نيست
درچشمهاي تو خدا را مي توان ديد
دست گدا وقتي كه سوي تو دراز است
لطف امام مجتبي را مي توان ديد
هرشب كنار سفره ات خضر و كليم اند
چون حضرت خيرالنسا را مي توان ديد
عالم فقير دستهايت هست زيرا
درخانه تو انبيارا مي توان ديد
از آسمان كاظمين ازروي گنبد
گلدسته هاي كربلا را مي توان ديد
از صحن تو تا كربلا يك راه دارد
يك جاده اي كه نام ثارالله دارد
مهدي نظري
اشعار ميلاد حضرت علي اصغر(ع) - محسن اولاد
در واژگان شعر من طفلي بخواب است
گويي که او دردانه ي ناز رباب است
لالا بخواب آرام اي زيباي بابا
حالا که بابايت به لبخندي مجاب است
شاعر به لبخندش شدم وقتي که خوابيد
شاعر نه ؛ بيتابي که خود در پيچ وتاب است
اشکي ميان واژه هاي شعر خنديد
يعني که خون او به فردايي حساب است
لبخند تو ؛ آري تمام جرمت اين بود
تيري به لبخندت ببين حالا جواب است
گل غنچه ؛اي غلتان خون در اوج معني
يعني که اينجا نقطه اوج کتاب است
محسن اولاد
اشعارميلاد امام جواد(ع) – رضا تاجيک
آمدي تا که عشق ما بشوي
ثمر کار انبيا بشوي
در زمان قنوتهاي دلم
پاسخ ذکر ربّنا بشوي
آمدي تا به عرصه ي بخشش
در صف بندگي خدا بشوي
کربلا مشهد است و آمده اي
تا علي اکبر رضا بشوي
نقل کردند اين حکايت تو
برکت بارد از ولادت تو
آمدي استعاره ها گم شد
اي نهادم گزاره ها گم شد
داستانهاي حاتم طايي
وسط برگه پاره ها گم شد
با حضورت قدي علم کردي
زير پايت مناره ها گم شد
جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب
ماه بين ستاره ها گم شد
آمدي مثل سوره ي کوثر
سندم آيه ي هوالابتر
درک عشق تو درک اسرار است
روي تو روي نور الانوار است
دست رد روي سينه اي نزدي
حرف من نيست ،عين آمار است
گر مرا پيش تو عقيقه کنند
باز هم چشم تو طلبکار است
بارها حاجت مرا دادي
اين براي هزارمين بار است
باز هم چون هميشه پر دردم
عشقتان را فقط طلب کردم
بين آيات، والضحي عشق است
نهمين رؤيت خدا عشق است
دل بيمار و حضرت آقا
مردن و بودن و شفا ؛ عشق است
بين اين قبله هاي بي همتا
کاظمين، مشهدالرضا عشق است
از براي زيارت سلطان
در باب الجواد را عشق است
چيست خورشيد ؟ انعکاس شما
چيست قرآن؟ اقتباس شما
شاعر اين حضورتان شده ام
قالي زير پايتان شده ام
نذر تو کرده آن قدر مادر
تا زماني که من جوان شده ام
جشن امسالتان چه رويايي است
چون که هم سن و سالتان شده ام
چون که در کودکي شدي رهبر
مؤمن صاحب الزمان شده ام
اي که هستي جواد مادر زاد
جشن ميلاد تو مبارک باد
رضا تاجيک
********************
اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) – محسن عرب خالقي
همان که ...
قسم به آنکه به گنجشک بال و پر داده
همان که بال قنوت دم سحر داده
قسم به سوره ي خورشيد و آيه آيه ي آن
که نور را به دل روشن بشر داده
قسم به آه درختي بدون بَر،که جبر
شکوه ساقه ي خود را به يک تبر داده
دميده بر دم صور مدينه اسرافيل
ترانه خوانده و آواز عشق سر داده
که هان تمامي هفت آسمان نظاره کنيد
فلک به دامن خورشيدتان قمر داده
کسي که وارث پيغمبر است ابتر نيست
خدا دوباره به اين خاندان پسر داده
پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو
جواد آل علي جان ضامن آهو
همان که سجدگهش آسمان عيسي شد
همان که خاک درش کوه طور موسي شد
همان که آرزويش بر دل زکريا ماند
همان که ديدن او آرزوي يحيي شد
همان که ذره شد از لطف چشم او خورشيد
همان که قطره ز شوق نگاش دريا شد
همان که روشني چشم آسماني هاست
ستاره ي سحر آسمان بابا شد
همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها
رسيد و قصه ي کوثر دوباره احيا شد
مدينه مکه و ريحانه هم خديجه ي آن
رضا رسول خدا و جواد ،زهرا شد
رسيد سيب بهشت خدا، خدا را شکر
رسيد يوسف يعقوب ما،خدا را شکر
به شيوه ي پدر اين چشم مهربان شده است
همان نگاه همان عاطفه همان شده است
همان صميميت و گرمي و صفاي سبز
همان پناه که آهو دخيل آن شده است
اگر غلط نکنم بوي ياس مي آيد
اگر درست بگويم رضا جوان شده است
جواد،جود خداوند آسمانها هست
که با زبان زميني او بيان شده است
منم گداي امامي که قرص مهر و ماه
به دست سائل او مثل قرص نان شده است
فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمين
که مأمن همه ي آسمانيان شده است
کسي که سائل اين خانه هست مي داند
جواد، جود کند سائلي نمي ماند
مخاطب همه ي نامه هاي من شده اي
توسلي همه روزه براي من شده اي
خودت نه حرز جوادت براي ما کافي ست
هزار شکر خدا را دعاي من شده اي
در اين زمين که هواي نفس کشيدن نيست
حيات من نفس من هواي من شده اي
دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز
بهانه ي سفر کربلاي من شده اي
مرا سفر ،سفر کاظمين قسمت کن
مرا زيارت قبر حسين قسمت کن
محسن عرب خالقي
*******************
اشعار ميلاد امام جواد(ع) – محمد بياباني
بر آن شديم باز كه دلبر بياوريم
در آسمان، ستاره ي ديگر بياوريم
بايد دوباره نخل ولا را ثمر دهيم
يعني به باغ عشق صنوبر بياوريم
خورشيد روي ديگري از نسل ياسها
مهتابي از تبار بيمبر بياوريم
اي جبرئيل مژده بده بر رضايمان
بايد براي پر زدنش پر بياوريم
تا چشمهاي ابتريان كورتر شود
بايد دوباره سوره كوثر بياوريم
اين طفل باب رحمت و باب مراد ماست
از اهل بيت ماست همانا جواد ماست
دستان ابرها سبد گاهواره اش
پر ميكشند حور و ملك با اشاره اش
دنيا ترانه خوان قدومش غزل غزل
جنت قصيده ايست ز يك استعاره اش
از عرش تا زمين همه صف بسته منتظر
دل بيقرار مانده به شوق نظاره اش
در لابلاي بال سپيد فرشتگان
خورشيد ديگريست رخ ماهپاره اش
غرق ستاره ميكند آغوش عشق را
وقتي رسيده با قدم پر ستاره اش
با خنده اش گل از گل بابا شكفته است
بر روي دست مادرش آرام خفته است
وقتي كه آمدي تو،باران نزول كرد
از فرط شوق بر تنمان جان نزول كرد
جبريل بهر تهنيت از نزد كردگار
همراه خيل حوري و قلمان نزول كرد
گويا دوباره مثل تمام كريمها
كاملترين كرامت انسان نزول كرد
در ليله هاي قدر خدا دفعه نهم
قرآن دوباره بر روي قرآن نزول كرد
اي يوسف رضا كه به بازار حسن تو
نرخ فروش يوسف كنعان نزول كرد
اي آسمان جود بباران كرامتت
در خرمن وجود بباران كرامتت
تو كوثر آمدي و ز كوثر چكيده اي
در ظلمت هميشه ي دنيا سپيده اي
تو اولين ولي خدايي كه اينچنين
در سن كودكي به امامت رسيده اي
مأمون و پور اكثم ، نزد تو عاجزند
با تيغ علم گردنشان را بريده اي
تو آن نسيم سبز در اوج طراوتي
كه در كوير مرده دلها وزيده اي
ما در مسير پرتو باب المراديت
تو در جوار جد خودت آرميده اي
مرده است هر كسي نرود زير دين تو
جانهاي ما فداي تو و كاظمين تو
پروردگارمان كه تورا آفريده است
ما را اسير دست شما آفريده است
قبل از ازل كه وصله جود شما شديم
مارا به خاطر تو گدا آفريده است
يعني به جز شما به كسي رو نميزنيم
وقتي جواد ابن رضا آفريده است
يعني تويي كه نقطه عطف كرامتي
خالق براي جود خدا آفريده است
با هديه اش براي امام رئوفمان
بابي براي حاجت ما آفريده است
با نام تو هر آينه دلشاد ميشود
هر كس دخيل بنجره فولاد ميشود
محمد بياباني
*******************
اشعار ميلاد آقا جواد الائمه(ع) – علي اکبر لطيفيان
نسيمي از سر زلفت بهار دنيا شد
تو آمدي و اميدي به عشق پيدا شد
تو آمدي و خبر آمد از سرادق عرش
زمين براي هميشه پر از مسيحا شد
درست مثل زمان تولد زهرا
مدينه مثل زمين هاي مکه زيبا شد
هزار حظ منزه به ديده اش آمد
همين که چشم ستاره به روي تو وا شد
و آسمان اگر امروز اين همه بالاست
به پاي قامت طوبايي شما پا شد
صداي پاي کريمانه تو مي آيد
دلم به پشت در خانه تو مي آيد
تو نور عشقي و حق آفتابتان کرده است
دعاي سبزي و حق مستجابتان کرده است
ميان خيل هزاران هزار بخشنده
براي جود خودش انتخابتان کرده است
هزار و چهار صد سال مي شود که خدا
مرا پياله به دست شرابتان کرده است
تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن
تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است
قسم به کعبه براي شفاعت فرداست
اگر جواد الائمه خطابتان کرده است
خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند
کريمي اش به کريمي تو ظهور کنتد
مسيح سبز نفس هاي تو حياتم داد
شعاع نور ضريحت به جاده ام افتاد
براي آنکه خدا حاجت مرا بدهد
مرا نوشت و مريد تو را نوشت مراد
به روي صفحه پيشاني ام ملائک تو
نوشته اند سگ خانه امام جواد
چگونه لطف نداري به اين اسيري که
غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
صداي اول عشق و صداي آخر عشق
تمام عشقي و اي عشق خانه ات آباد
رسيده است به روي مهت سلام رضا
علي اکبر در خانه امام رضا
تو آمدي پي اکرام و هم نشينيمان
جواب عاطفه باشي به مستکينيمان
تو آمدي ز طبق هاي آسمان پايين
و کردي از پي چشمانتان زمينيمان
چگونه دست توسل نياوريم آقا
تو آمدي که هميشه گدا ببينيمان
تويي تو ماحصل چله ي توسل ها
تويي شراب طهوراي اربعينيمان
تويي که حق خدايي به گردنم داري
تو آفريده شدي تا بيافرينيمان
تو را جواد و مرا آفريده ات کردند
قتيل آن دو کمان کشيده ات کردند
نگاه بي مثلت از تبار خورشيد است
ضريح چشم قشنگت مدار خورشيد است
کواکب از جريان تو نور مي گيرند
طلوع نور شما تا ديار خورشيد است
تو انعکاس جمال امام خورشيدي
شبيه آينه اي که کنار خورشيد است
همين که سردي مان رفت و فصل گرما شد
به گوش خويش سرودم که کار خورشيد است
قسم به حرمت خاک زمين کرب و بلا
به آن ديار که مه پاره يار خورشيد است
جواب کودک خورشيد سر بريدن نيست
جواب نور گلوي سحر بريدن نيست
علي اکبر لطيفيان
**
برگرفته از وبلاگ تيشه هاي اشک
********************
اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) – جواد حيدري
بر سر آنم زبان بگشايم و آوا كنم
خويش را در محضر مولاي خود پيدا كنم
تا بگويد سر گذشت غربتش را بهر من
سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم
او امام هشتم و آئينه ذات خداست
عالمي را من فقط با نام او شيدا كنم
تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا
از زبان حال او گويم روايت اي خدا
سالها من منتظر بودم كه آيد گوهرم
اين مبارك كودك و نور دو چشم مادرم
او مبارك تر بود از هر چه مولود است وبس
او محمد يا جواد است وبود تاج سرم
او امامت را برايم تا ابد تثبيت كرد
كرد رسوا فتنه ي خصم لعين و ابترم
او مسيح عترت صديقه ي اطهر بود
در مقام عصمتش همپايه ي كوثر بود
كودك است اما چو لب وا كرد غوغايي نمود
خطبه اي كوتاه خواند و كار زيبايي نمود
آنچنان شيوا سخن گفت و عدو را پست كرد
آنكه اهلش بود گفتا كار زهرايي نمود
رفع تهمت كرد، از آن كه ز مريم برتر است
بهر مادر كودك نازم مسيحايي نمود
گفت من از نسل زهرايم عزيز حيدرم
من جواد ابن الرضا آئينه پيغمبرم
گر نمي آمد بناي دين حق كامل نبود
دشمن من شاد مي شد گر مرا حاصل نبود
گر نمكي آمد اگر چه بعد عمري انتظار
تهمت ديرينه ي ابتر مرا باطل نبود
بهر ديدار جمال نازنين كودكم
كس شبيه من چنين آشفته و بيدل نبود
پيش زهرا سر فرازم اين جواد من بود
ني كه بهر شيعه اين باب المراد من بود
دست از او بر مداريد اين گل زهرا بود
دست او باز است وكارش حل مشكل ها بود
ني فقط آبادي دنيا بخواهيد از جواد
در قيامت كار او زيباتر از دنيا بود
كم از او هرگز مخواهيد اين جفا بر او شود
عاشق ديدار سائل چشم اين آقا بود
هستي ام دار وندار من همين دردانه است
هر كه صاحب عقل باشد بهر او ديوانه است
با چه جرات شرح او صاف كمالش مي كنيد
با قياس يوسفي وصف جمالش ميكنيد
يوسف از درياي زيبايي او يك قطره است
از خدا گو ئيد گر نشر خصالش مي كنيد
اين جواد من شبيه من غريب وبي كس است
منعم از گريه چرا وقت وصالش مي كنيد
گو ئيا مي بينم اينك در جواني دلبرم
مي شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم
ماهيان بحر و مرغان هوا گريان او
جمله ذرات دو عالم ميشود نالان او
از شرار زهرو از سوز عطش پرپر زند
كف زند شادي نمايد زوج بي ايمان او
در شب ميلاد او من روضه خواني مي كنم
جان من كه باب او هستم فداي جان او
اولين مرثيه خوان و روضه خوان او منم
هر كه گويد از غم او ميزبان او منم
جواد حيدري
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع)
اشعار مدح حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
زلال اشك تو رشك فرات است
فرات از صافى چشم تو مات است
وجود تو تعادل بخش اين نهر
كه بى تو آبگيرى بى ثبات است
نماز صبر مىخواند كنارت
غمت گرداب كشتى نجات است
نيازى نيست تا حكمت بخوانيم
وجودت شرح اسماء و صفات است
من از عمر كمت خواندم كه روحت
به اين كثرت سرا بىالتفات است
نخ قنداقه پر پيچ و تابت
مدار كهكشان و ممكنات است
رضا جعفري
*******************
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
تو را من مىشناسم بى قرينى
سوار كوچك نيزه نشينى
ميان آيههاى سوره فجر
تو هم كوتاه و هم كوچكترينى
بگويد با زبان سرخ خونت
تو هم دلواپس فرداى دينى
به چشمان زمينى، آفتابى
به چشم آسمان، ماه زمينى
دلم را بين دست تو سپردم
تو هم مانند جدّ خود امينى
بسوزان، آب كن، از نو بريزم
يقين دارم تو هم مىآفرينى
رضا جعفري
******************
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
گلويت را شبى ترسيم كردم
و جاى تير را ترميم كردم
کشيدم لحظه خنديدنت را
محبت را به خود تفهيم كردم
زمان خفتن و بيدارىام را
به وقت چشم تو تنظيم كردم
گرفته جرعهاى از چشم مستت
ميان تشنگان تقسيم كردم
نشستم پاى درس حنجر تو
سپس بر اهل دل تعليم كردم
همه آنچه ندارم را در آن شب
به پيش پاى تو تقديم كردم
رضا جعفري
بر گرفته از وبلاگ شعر شاعر