ای با تو من گشته بسیار

بسم الله...

 

ای تکیه گاه و پناه

زیباترین لحظه‌های

پر عصمت و پر شکوه

تنهایی و خلوت من

ای شط شیرین پر شوکت من

 

ای با تو من گشته بسیار

در کوچه‌های بزرگ نجابت

ظاهر نه بن بست عابر فریبندهٔ استجابت

در کوچه‌های سرور و غم راستینی که‌مان بود

در کوچه باغ گل ساکت نازهایت

در کوچه باغ گل سرخ شرمم

در کوچه‌های نوازش

در کوچه‌های چه شب‌های بسیار

تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن

در کوچه‌های مه آلود بس گفت و گو ها

بی هیچ از لذت خواب گفتن

 

در کوچه‌های نجیب غزل‌ها که چشم تو می‌خواند

گهگاه اگر از سخن باز می‌ماند

افسون پاک منش پیش می‌راند

ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک

ای شط زیبای پر شوکت من

 

ای رفته تا دوردستان

آنجا بگو تا کدامین ستاره ست

روشن‌ترین هم‌نشین شب غربت تو؟

ای هم‌نشین قدیم شب غربت من

 

ای تکیه گاه و پناه

غمگین‌ترین لحظه‌های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور

 

در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه

در کوچه‌های چه شب‌ها که اکنون همه کور

آنجا بگو تا کدامین ستاره ست

که شب فروز تو خورشید پاره ست؟

 

"اخوان ثالث"

شش سین برای شما ، یک سین برای من

بسم الله...

 

دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم

دو قدم روضه بخوانم...دو قدم گریه کنم

 

بروم سمت ضریحی که بهشتم آنجاست

برسم پیش نگارم...برسم گریه کنم

 

دست خود را گره بر گوشه‌ی شش گوشه کنم

درد دل با خود ارباب کنم...گریه کنم

 

کارم این است که سمت حرمش رو کنم و...

از همین دور سلامش بدهم گریه کنم؟

 

چاره‌ای جز غم دوری حرم نیست که نیست

بگذارید به بیچارگی ام گریه کنم

 

قسمتم نیست که من زائر شش گوشه شوم

بروم بر بد اعمال خودم گریه کنم

 

سال نو آمد و من کرب و بلایی نشدم

دل من لک زده تا کنج حرم گريه كنم...

 

📝نوكر نوشت :

یک " یا حسین  " بهر تسلای ما بس است

ما را همین مقوله و حال و هوا بس است

شش سین زِ هفت سین ، همه ارزانیِ شما

یک سین برای ما  ، " سفر کربلا " بس است...

 

صلي الله عليك يا سيدنا الشهيد يا اباعبدالله الحسين علیه السلام

 پ ن : خرم آن لحظه ک مشتاق به یاری برسد

آرزومند نگاری به نگاری برسد... آه حسین