اشعار و مراثی شهادت جواد الائمّه علیه السلام شعر شهادت جوادالائمه علیه السلام 11
ای پدر یا رضا کن نگاهم
حجرة من شده قتلگاهم
یا ابتا واویلتا
بابا رضا جان بابا رضا جان
حجره در بسته من دل شکسته
گرد غربت به رویم نشسته
کام عطشان دیده گریان
بابا رضا جان بابا رضا جان
من که عمری جفا با دلم شد
یار نامهربان قاتلم شد
شد تنم آب رفتم از تاب
بابا رضا جان بابا رضا جان
من جگر پارة مرتضایم
من جواد ابن موسی الرضایم
دیدم از یار رنج بسیار
بابا رضا جان بابا رضا جان
عاقبت در بهار جوانی
گلشن عمر من شد خزانی
کرده دشمن گریه بر من
بابا رضا جان بابا رضا جان
«پسر امام رضا»
دل من که بى قراره، به بیابون سر میذاره
خودشم نمیدونه که، داغ عشق تو رو داره
توى صحرا که میگرده، تا بشه یاور و یارش
آخه هستى تو تموم، روشنى چشم تارش
آرزو داره دل من، تا حریمت پر بگیره
مث یه کفتر زخمى، روى گنبدت بمیره
با تو مردن زندگیه، اسیریت آزاد گیه
ذکر و یاد تو عبادت، طاعته و بندگیه
اسم تو راز و نیازم، زمزمه ى تو نمازم
تو تموم هر دو عالم، من به عشق تو مى نازم
گل نازم گل زهرا، که بودى غریب و تنها
همدمت بوده همیشه، غصه و ماتم و غمها
پسر امام رضا و نور چشم فاطمه اى
معدن جود و سخایى، تو امید ما همه اى
همه ى بود ونبود و هستیمونو به به ما دادى
میون همه اماما، تو جوادى تو جوادى
منشأ جود و کرامت، رمز عالم وجودى
ما هنوز نبودیم اما، توى قلب ما توبودى
ولى قدر تو ندونست، کسى تو دنیاى فانى
سهم تو جور و جفا و، طعنه هاى آن چنانى
شنیدم از غم غربت، توى خونه هم غریبى
فداى بى کسى تو، یا حبیبى یا حبیبى
شنیدم که داغ مادر، یاد کوچه ى مدینه
شده بود بغض گلوتر، شعله اى میون سینه
رفتى از دنیا و لیکن، کسى قدر تو رو نشناخت
نه که زهر، ماتم تو رو آخر از پا انداخت
يا جوادالائمه ادرکني
دل من را اسير تو کرده
جلوه هايي که دم به دم داري
حضرت عشق! حضرت باران!
در دل خسته ام حرم داري
در هواي زيارت حرمت
در به در مي شويم مثل نسيم
السلام عليک يابن رئوف
السلام عليک يابن کريم
دل به آفاق جود مي بندد
هر کسي آمد و اسيرت شد
در جواني دل شکستة ما
سرو قامت خميده پيرت شد
از نگاهت مراد مي گيرم
شده قلبم مريد چشمانت
شاهد لحظه هاي دلتنگي!
دل تنگم شهيد چشمانت
جان من! بين خانة خود هم
به خدا آنقدر غريبي که
غربتت را کسي نمي فهمد
تويي و قلب بي شکيبي که ...
قفس غربت و دلي مجروح
پر و بال پرنده مي ريزد
گريه مي باري و کنارت باز
ام فضل است خنده مي ريزد
سر به ديوار بي کسي داري
در غروب غريب فاصله ها
گم شده ناله هاي بي رمقت
در هياهوي شوم هلهله ها
دگر آقا تو خوب مي داني
نالة بي جواب يعني چه
التماس نگاه لب تشنه
ندبة آب آب يعني چه
به فداي کبوتراني که
دست در دست آسمان دادند
بال در بال ، گريه در گريه
به تني خسته سايه بان دادند
حجره ات کربلا شده آقا
گريه هاي من اختياري نيست
جاي شکرش هنوز هم باقيست
در کنار تو نيزه داري نيست
غرق در خاک و خون رها مانده
بين گودال پيکر خورشيد
خواهري خسته بوسه مي گيرد
از گلوي مطهر خورشيد
سر قرآن که رفت بر نيزه
آسمان غرق در تلاطم شد
در هجوم سپاه سر نيزه
آيه هاي مقطعه گم شد
استغاثه ي بي جواب
سلام به همه الا انقلاب فروش...