اشعار و مراثی شهادت جواد الائمّه علیه السلام شعر شهادت جوادالائمه علیه السلام 5
«بانگ جواد»
كيست اندر حجره ى در بسته افغان مى كند
كز غم او فاطمه گيسو پريشان مى كند
همچو انسانى كه مى سوزد درون آتشى
آب آب از پشت در با قلب سوزان مى كند
گاه مى گويد: كه زهرم داده ايد، آبم دهيد
گاه با حق گفتگو با چشم گريان مى كند
ام فضل بى حيا تا نشنود بانگ جواد
امر بركف كوبى جمع كنيزان مى كند
ريخت ام الفضل آبى را كه مى برد آن كنيز
ديد چون آن خادمه بر شاه احسان مى كند
جان به قربانش كه در آن پيچ و تاب تشنگى
ياد از لبهاى خشك شاه عطشان مى كند
برد گلچين دغل آن شاخه ى طوبى به بام
آرى آن ظالم، جفاى خويش پنهان مى كند
خواست آن گل را كند پژمان به زير آفتاب
ديد پر در پر به رويش سايه مرغان مى كند
كينه ورزى تا كجا يارب كه از بعد سه روز
دشمن از بامش به خاك كوچه غلطان مى كند
«نگين كاظمين»
مظلوم و بى كس و حبيب، منم غريب منم غريب
غمهاى عالمى همه، شده نصيب شده نصيب
من وارث حسينم نگين كاظمينم
غريباً وا غريبا(3)
در اوج آسمان غم، ماه شبم ماه شبم
از جور و كينه و ستم، جان به لبم جان به لبم
ديگر از پا فتادم زهرا برس به دادم
غريباً وا غريبا(3)
در خانه هم جفا رسد، ز همسرم ز همسرم
او با زخم زبان بود، برابرم برابرم
تنهاى خانه هستم چشم از جهان ببستم
غريباً وا غريبا(3)
«بى ياور»
بسوزد از عطش، لب خشكيده ام (2)
به ياد مادر است، (دل غمديده ام) (2)
به بالينم بيا، نما دردم دوا، فدايت مادر را
فدايت مادرا...... (غريبم من غريبم)
به بام خانه ام (تن افتاده است) (2)
غم آن بى كفن، به دلها مانده است (2)
بسوزم ز اين جفا، به ياد كربلا، ز داغ لاله ها
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)
لبم از تشنگى (دل از داغ نگار) (2)
بسوزد هر دو از (رخ نيلى يار) (2)
دگر پايم شفا، نمايم ناله ها، به يادت مادرا
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)
صداى خنده اى (رسد از همسرم) (2)
ميان خانه هم، (چنين بى ياورم) (2)
غمم شد خاتمه، نمايم زمزمه، فدايت فاطمه
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)
سلام به همه الا انقلاب فروش...