قسمتی از متن وصیت نامه جاویدالاثر شهید علی صالح فر

بسم الله

قسمتی از متن وصیت نامه جاویدالاثر شهید علی صالح فر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ

 

با درود به رهبر کبیر انقلاب و درود به قلب تپنده مستضعفان جهان با سلام بر پدر و مادر عزیزم که حسین وار علی اکبر ها و قاسم هایشان را روانه جبهه کردند .  امیدوارم زینب وار در پشت جبهه نیز بتوانند با منافقین به مبارزه برخیزند .

 ما پیروان حسین و عاشقان کربلا رفتیم و جانمان را فدای راه حسین کردیم و مرگ را با آغوش باز پذیرفتیم و فریاد زدیم حسین جان اگر در صحرای کربلا نبودیم بدان که امروز نخواهیم گذاشت  ، خونت در آن راهی که ریخته شد از بین برود

پدر و مادرم باید افتخار کنید که توانستید فرزندتان را به یاری حسین علیه السلام بفرستید به یاری خمینی، به یاری فرزند  حسین علیه السلام به یاری نایب مهدی که فریاد حسین را در گلو دارد

 پدر و مادر عزیزم از اینکه نتوانستم در طول زندگی از زحمات شما تقدیر کنم امیدوارم مرا ببخشید .

و اما  پیام من به ملت ایران که پیام از شهیدی است به دوستان و برادران و خواهران : ای ملت ایران بدانید که نایب مهدی در کشور ما مانند خورشید میدرخشد ای مستضعفین ای برادران نیاید روزی که امام را تنها بگذارید

و سعی کنید که قلب هایتان را متوجه پیام های گهر بار امام بنمایید 

همیشه بر زبانتان ذکر خدا باشد و امیدوارم که روزی بدست شما و به رهبری روح الله پرچم لااله الاالله در تمام جهان به اهتزار درآید

والسلام

در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است

 تکلیف اول است شهیدانه زیستن

برای دخترم زینب

بسم الله ...

دخترم تو تازه سه ساله شدی و من امسال سختی میکشم تا این روز ها را تو تمام کنی از سن " سه " بگذری

تو برای من روضه مجسمی بابا

امروز هفتم محرم نمیدانم چه شد که باز برای تو مینویسم

دختر من بزرگ میشوی

نمیدانم به این نوشته ها و مطالب دسترسی پیدا میکنی یا نه

ولی اگر دیدی بدان که بابا تو را اندازه همه دنیا دوستت داشته و دارد

دوستت دارم و برایت دعا میکنم

دختر عزیزم دنیا را مار خوش خط و خالی یافتم که سخت میشود از او نیش نخوری

سخت میشود که هوای نفس گولت نزند مگر اینکه از نوجوانی و جوانی شیوه مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها را پی بگیری

دخترم نمیخواهم هر بار که آمدم برایت طولانی بنویسم ولی بدان که برایت حرف زیاد دارم

دوست دارم فقط بنویسم و بنویسم و بنویسم ...

ولی فرصتی نیست

حرف آخری که برایت میگویم این است که عزیز بابا

میزان پریشانی ات برابر است با میزان دوری ات از خدا...

فهمیدی بابا

اگر در پریشانی این مطلب را خواندی 

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ  من الله

و

فرّوا اِلَی الْحُسَیْنَ به سوی حسین فرار کن

دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم

بسم الله...

دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم

دو قدم روضه بخوانم...دو قدم گریه کنم

 

بروم سمت ضریحی که بهشتم آنجاست

برسم پیش نگارم...برسم گریه کنم

 

دست خود را گره بر گوشه‌ی شش گوشه کنم

درد دل با خود ارباب کنم...گریه کنم

 

کارم این است که سمت حرمش رو کنم و...

از همین دور سلامش بدهم گریه کنم؟

 

چاره‌ای جز غم دوری حرم نیست که نیست

بگذارید به بیچارگی ام گریه کنم

 

قسمتم نیست که من زائر شش گوشه شوم

بروم بر بد اعمال خودم گریه کنم

 

سال نو آمد و من کرب و بلایی نشدم

دل من لک زده تا کنج حرم گريه كنم...

 

📝نوكر نوشت :

صلي الله عليك يا سيدنا الشهيد يا اباعبدالله الحسين علیه السلام

 خرم آن لحظه ک مشتاق به یاری برسد

آرزومند نگاری به نگاری برسد... آه حسین