دانلود تمام مداحی های ماه محرم سال ۱۴۰۱ + [متن و صوت یکجا]

بسم الله ...

دانلود کتاب مداحی متن تمام اشعار دهه اول ماه محرم ۱۴۰۱ از ۱۵ مداح کشور از جمله حاج میثم مطیعی, حاج مهدی سلحشور, حاج حسین سیب سرخی, حاج مهدی رسولی [گلچین], محمدحسین پویانفر, سید مجید بنی فاطمه, حاج محمدرضا طاهری, کربلایی حسین طاهری, سید مهدی میرداماد, محمدحسین حدادیان, حاج محمود کریمی, سید رضا نریمانی, حاج محمدرضا طاهری, سید مهدی حسینی و کربلایی نریمان پناهی.

همراه دانلود صوت کم حجم و یکجا [Mp3] مجموعه ای بی نظیر از شعر و سبک های ماه محرم شامل اشعار مناجات, زمزمه, روضه, زمینه, نوحه, واحد, دودمه و شور… به صورت فایل وُرد [WORD]

بنده این فایل ها را خریداری کرده ام و رایگان در اختیار دوستان مداح و ذاکر قرار می دهم

دانلود کنید

رمز فایل زیپ اشعار » [ www.mohjat.net ]

استفاده از اشعار برای فروش رو راضی نیستم

ولی میتوانید رایگان در اختیار هر عزیزی بگذارید

غروب مادر "جائی برای غیر شما وا نکرده ام "

بسم الله ...

خواندم و سوختم ...

چنان شکسته پرم که ، پریدنم هرگز

منی که در همه حالی بریدنم ، هرگز

 

نسیم باغ پر از یاس مصطفی(صل الله علیه و آله و سلم) بودم

سه ماه میشود ...اما ، وزیدنم هرگز

 

ستون عرش الهی ام و ترک خوردم

قسم به غیرت حیدر(علیه السلام) خمیدنم ، هرگز

 

غلاف تیغ نشست و شکست بازویم

وگرنه دست زمولا کشیدنم ، هرگز

 

چنان به گوشه چشمم نشسته رنگ غروب

دوباره چهره خورشید(علیه السلام) دیدنم ، هرگز

 

زبان زلف پریشان دخترم ، گویاست

نمانده قدرت شانه کشیدنم ، هرگز

 

گمان کنم که شکسته است چند دندانم

که نیست قدرت « یک نان جویدنم » هرگز

 

 * * * *

 

زسینه ،گر نفسم شوق پر زدن دارد

چنان شکسته پرم که پریدنم هرگز

 

یاعلی(علیه السلام)

یاسر حوتی


++

بانو!
نمی یابمت

اما کنار تو گریه مرسوم است

مگر می توان
پهلوی تو بود
و شکسته نبود؟

 


پ.ن:

گفتن ندارد/كوچه شلو غ و جاي يك سوزن ندارد/ نامرد مردم/حق علي و فاطمه خوردن ندارد/ مادر به خود گفت/شايد كسي كاري به كار زن ندارد /من از نبي ام/حتما كسي كاري به كار من ندارد /افتادن زن/درپيش چشم ديگران ديدن ندارد /برخيز مادر/زينب پناهي غير اين دامن ندارد/وقتي حسينت/درلحظه ي گودال پيراهن ندارد

مجید تال

 

روزهای بستر نشینی مادر... بیشتر از همیشه دلم میخواهد...  آغوش گرمش را...

مادر! مرا دریاب...

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

بسم الله ...


فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***
با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***
جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

***
آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

***
هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***
 در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

علي اكبر لطيفيان

عتاب نكن

بسم الله ...

+.براي ماه مبارك رمضان مطلبي دارم آماده ميكنم با موضوع و محوريت كودك و نوجوان ، مساجد و نماز جمعه خطاب به ستاد برگزاري نماز جمعه و امام جمعه ي سبزوار و همين طور مسوولين مساجد كه متاسفانه بسياري شان اهل " اينترنت " ( اين قرتي بازي ها ...) نيستند و مطلب را نخواهند ديد. 


خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا لااقل جواب مکن 

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن 

همینکه ترس برم داشته خودش کافیست

تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن 

چقدر جار زدم من که "دوستم داری"

بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم

مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن

سوا نکن که همه با همیم جان حسین

همه غلام حسینیم انتخاب مکن


      علی اکبر لطیفیان

ادامه نوشته

اشعار ميلاد امام حسن مجتبي عليه السلام

بسم الله ...

در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست

زیرا که در صفات خدا احتیاج نیست

 

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه طور به پا احتیاج نیست

 

بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا

تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست

 

تو بی‌وسیله هم بلدی معجزه کنی

دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست

 

خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند

اینجا به التماس گدا احتیاج نیست

 

تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی

تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست

 

وقتی به خاک مادر تو سنگ قبر نیست

دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست

 

محشر برای رو شدن اعتبار توست

کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟

 

وقتی برات کرب و بلا را تو می‌دهی

تا که حرم رویم، دعا احتیاج نیست

 

علی اکبر لطیفیان

ادامه نوشته

اشعار ميلاد امام حسين عليه السلام

بسم الله ...

اشعار ميلاد امام حسين عليه السلام


منبع : وبلاگ شعر شاعر
اشعار میلاد حضرت امام حسین(ع) - محسن عرب خالقی

 

گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم

گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

 

روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم

سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم

 

از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد

از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

 

آسمان با طپش ماه تماشا دارد

قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد

روح در جسم که باشد همه جا جا دارد

 عشق با نام حسین است که معنی دارد

 

تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین

شب میلاد حسین است شب عشق همین

 

او رسیده که به داد دل غافل برسد

کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد

کاروانی که به ره مانده به منزل برسد

نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد

 

به همان کس که به میزان خدا هست محک

هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک

 

شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام

خیس از بارش احسان فراوان شده ام

جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام

مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام

 

که شب سوم این ماه حبیب آمده است

باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است

 

او همان است که احسان قدیمش خوانند

در مدینه همه آقای کریمش خوانند

صاحب جام بلایای عظیمش خوانند

پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند

 

از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

 

غم عشق است که آتش زده بر بنیادم

تا که در راه محبت بدهد بر بادم

من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم

که من از روز ازل اهل حسین آبادم

 

منم آن رود که جز جانب دریا نروم

بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم

 

ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم

ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم

یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم

باز هم در سرمان شور زیارت داریم

 

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله

 

کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد

آسمان دود زمین در نظرم می سوزد

گوییا معجر بانوی حرم می سوزد

دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد

 

خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است

آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است

 عرب خالقی

ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار و سرود ميلاد حضرت رقيه سلام الله عليها

بسم الله ...

سرود میلاد حضرت رقیه سلام الله - شاعر:حسن فطرس

همه دنيا مي‌دونند تاج سرم رقيه است
مي و ميخونه و جام و ساغرم رقيه است
مي‌گه حضرت حسين بن علي به زيرِ لب
به خدا شبيه زهرا مادرم رقيه است

يا رقيه يا رقيه (3)
* * *
چون ملائك اومدند برا شفاعت صف به صف
دست شادي مي‌زنند در آسمونا كف به كف
از لب افلاكيان اين زمزمه اومد به گوش
همه عشقا يه طرف عشق رقيه يه طرف

يا رقيه يا رقيه (3)
* * *
دلربايي مي‌كند باغ و بهارِ عالمين
دل شده از مقدم رقيه در شادي و شين
با وجودش دلرباي اهلِ خانه مي‌شود
دلربايي حضرت سلطان عشق مولا حسين

يا رقيه يا رقيه (3)

ادامه ي مطلب را ببينيد

ادامه نوشته

اشعار میلاد حضرت علی اکبر و اشعار میلاد امام زمان علیه السلام

بسم الله ...

ای که بر روشنای چهره ی خود

نور پیغمبر سحر داری

نوری از آفتاب روشن تر

رویی از ماه خوبتر داری


تو کدامین گلی که دیدن تو

صلواتی محمدی دارد

چقدر بر بهشت چهره ی خود

رنگ و بوی پیامبر داری


هجرتت از مدینه شد آغاز

کربلا شاهد سلوک تو بود

کوفه چون شام ماند مبهوتت

تا کجاها سر سفر داری


باوری سرخ بود و جاری شد

اولسنا علی الحق از لب تو

چه غرور آفرین و بشکوه است

مقصدی که تو در نظر داری


با لب تشنه بودی و می سوخت

در تف کربلا پر جبریل

وقت معراج شد چه معراجی

ای که از زخم بال و پر داری


از میان تمام اهل جهان

عرش پایین پا نصیب تو شد

عشق می داند و جنون که چقدر

شوق پابوسی پدر داری


شوق پابوسی تو را داریم

حسرت آن ضریح ششگوشه

گوشه چشمی  عنایتی لطفی

تو که از حال ما خبر داری


در مدیح تو از مدایح تو

یا علی هرچه بیشتر گفتیم

با نگاهی پر از عطش دیدیم

حُسن ناگفته بیشتر داری

سید محمدجواد شرافت

ادامه ی مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار میلاد حضرت امام سجاد(علیه السلام)

بسم الله ...

اشعار میلاد حضرت امام سجاد(ع) - هاشم طوسی
 
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی
ای اسوه ی یگانگی و ایستادگی
 
عرش خدا ندیده به پای تواضعت
اینگونه ساده با نصب شاهزادگی
 
گر چه نماز در دل شبهای عاشقی
یک رسم بوده بین شما خانوادگی
 
اما حدیث سجده ی طولانی شما
وجه تمایز تو در این اوفتادگی
 
همواره همنشین تبار رعیتی
در منتهای عزت و ارباب زادگی
 
در پیش چشمهای تو ای همدم سحر
من ماندم و خجالت این بی ارادگی
 
ای دست پر کرامت حق بین آستین
ادرکنی یا امام هدی زین العابدین
 
ریشه دوانده در نگهت رسم دلبری
از درک ناقص کلماتم فراتری
 
آئینه ی تجلی ایمان و بندگی
در قامت عبادت و تقوا چه محشری
 
در معرفت به وادی عرفان نیافتم
از مکتب صحیفه ی تو راه بهتری
 
تو صخره شهامت و ایثار و غیرتی
در هیبت و اراده علی مصوری
 
لرزیده پایه های شب از خطبه خوانی ات
گفتند آمده اسدالله دیگری؟
 
وقتی دعا به دشمن خود یاد می دهی
معلوم می شود چقدر مثل مادری
 
باید برای تو به روی طاق یادها 
 قابی بیاورم پر از وان یکادها
 
خورشید محو سجده ی طولانی تو بود
در جستجوی رتبه ی ایمانی تو بود

این رسم سفره داری و مهمان نوازیت
جاری میان آن رگ ایرانی تو بود
 
در نیمه های شب دل بی تاب جبرئیل
در حسرت قرائت قرآنی تو بود
 
سجاده ی ستاره چهل سال شاهد
چشمان خیس و دیده ی بارانی تو بود
 
قلب ترک ترک شده ی کاسه های آب
مبهوت خشکی لب عطشانی تو بود
 
 پس کوچه های کوفه و دروازه شام
در حزن گریه ها و پریشانی تو بود
 
 هر دم که صحبت غم این مرد می شود

 سر تا به پای قافیه پر درد می شود 

 با ما بگو زتسویه ی بی مرامها

از چشم هرزه و نظر ازدحامها

دیدم محاسن تو زخونت خضاب شد

از بس که سنگ خورده ای از پشت بامها

گویا شبیه شهر مدینه به کوفه هم

با خنده داده اند جواب سلامها

تا نام فاطمه زدهان شما پرید

گویا دوباره تازه شده انتقامها

نا مردمان کوفه فراموششان شده

از آن سفارشات و از آن احترامها

با تازیانه بر تن اطفال می زدند

بس وحشیانه پیش نگاه امامها

)مسلم)به پای غربت مولا قیام کن 

 دیگر بس است صحبت خود را تمام کن

هاشم طوسی

ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار میلاد حضرت ابالفضل العباس علیه السلام اشعار میلاد حضرت عباس علیه السلام

بسم الله ...

اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(س) - مسعود اصلانی

 

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود

 

بیدل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

 

ای ساقی حسین سرم زیر پای توست

هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود

 

از کودکی به پای امامت نشسته ای

بی خود کسی خدای فضائل نمی شود

 

ساقی خانواده علمدار بی نظیر

کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود

 

بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه

دیگر کسی حسین شمایل نمی شود

 

روز ازل که نام تو را جار می زدند

نقش مرا به نام علمدار می زدند

 

داری دل ترک زده را بند می زنی

با زلف ماه فاطمه پیوند می زنی

 

بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود

طعنه به ارتفاع دماوند می زنی

 

پیشانی تو قبله ی خورشید می شود

وقتی به نام فاطمه سربند می زنی

 

وقتی میان ابروی خود می زنی گره

آتش به آسمان خداوند می زنی

 

معلوم می شود غضبت برطرف شده

با دیدن رقیه که لبخند می زنی

 

خود را به آب و آتش صحرای کربلا

تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی

 

مثل همیشه در دل صحرا الم بزن

حس غرور زینب کبری الم بزن

  مسعود اصلانی

ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار میلاد امام سجاد علیه السلام

بسم الله ...

خیمه دلسوختگان

مجموعه اشعار آیینی در وصف ولادت سرداران کربلا از حاج غلامرضا سازگار و علی اکبرلطیفیان و محمود ژولیده و یوسف رحیمی و وحید قاسمی و حسن لطفی و محسن عرب خالقی و دیگر شاعران اهل البیت (ع) به صورت WORD  در ادامه مطلب آماده دانلود میباشد.

سبزوار, اشعار میلاد امام سجاد علیه السلام،دریافت اشعار ولادت امام حسین (ع)  به صورت WORD  ، دریافت اشعار ولادت حضرت عباس (ع)  به صورت WORD ،  دریافت اشعار ولادت امام سجاد (ع) به صورت WORD


ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار ولادت حضرت عباس علیه السلام

بسم الله ...


مجموعه اشعار آیینی در وصف ولادت سرداران کربلا از حاج غلامرضا سازگار و علی اکبرلطیفیان و محمود ژولیده و یوسف رحیمی و وحید قاسمی و حسن لطفی و محسن عرب خالقی و دیگر شاعران اهل البیت (ع) به صورت WORD  در ادامه مطلب آماده دانلود میباشد.



ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار میلاد امام حسین علیه السلام

بسم الله ...

اشعار میلاد امام حسین علیه السلام لطیفیان

برسانند اگر تربت دلداران را

در مي آرند ز هر دلهره بيماران را

همه سرمايه ي يك اهل كرامت كرم است

احتياجي به دِرَم نيست ، كرم داران را

يوسف آن است كه از تخت تنزل نكند

بارها گر بفرستند خريداران را

در بهشت تو چرا حرف جهنم بزنيم

قلم عفو بگيريد گنه كاران را

سر كه گرم است پي كار تو دل هم گرم است

باز دلگرم تو كردند سر ِياران را

كورتر كن گره ام را ، نكند باز كني

وا مكن از سر خود جمع گرفتاران را

گريه تا هست حرام است نماز باران

چه خيالي است بگيرند اگر باران را

بعد از اين پيرهني با يقه ي تنگ مپوش

خون مكن اين جگر سرخ ِهواداران را


                ******

رب الارباب شد ، الله صفاتي كه رسيد

شد حسين ابن علي جلوه ي ذاتي كه رسيد

بود منظور همان گريه براي ارباب

اندر آن ظلمت شب آب حياتي كه رسيد

ظاهرش كرب و بلا ، باطنش عرش الرّحمان

اذن معراج شد آن برگ براتي كه رسيد

كرمت دست نينداخت مرا دست گرفت

طيب الله به كشتي نجاتي كه رسيد

بيشتر از همه تو گردن ما حق داري

به دليل همه ي اين بركاتي كه رسيد

لبم از مهريه ي فاطمه سيراب نشد

تشنه تر كرد مرا آب فراتي كه رسيد


                                *******

بال فطرس به عنايات تو پر ميگيرد

تا غلام تو شود بال سفر ميگيرد

دل ما خرج كه شد قيمت آن بالا رفت

سنگ در كنج حرم ، قيمت زرّ ميگيرد

بهترين سود همين است كه در چشم تر است

به تو دل ميدهد و چند گُهر ميگيرد

چقدر زود در ِ خانه ي تو ريخته اند

وقت خيرات ، گدا زود خبر ميگيرد

بين فرزند و غلامت نگذاري فرقي

كرم تو همه را مدِّ نظر ميگيرد

چقدر فاطمه تشنه ست در اين ششماهه

انَاالعطشان تو انگار جگر ميگيرد


                 ******

اَرني گفتنم از هر سخنم مي آيد

ولي از سمت تو هر بار لَني مي آيد

كاروان راه مينداز ، بمان تا برسم

دارد از راه اُويس قرني مي آيد

تا زمين هاي يمن مِهر علي را دارند

به قنوت تو عقيق يمني مي آيد

كرم ذاتي دست تو از آن جانب در

قبل هر گونه عرق ريختني مي آيد

رنگ هرآنچه ببافد به تنت سرخ بُود

به تو از فاطمه هر پيرهني مي آيد

پيرهن نيز به جسم تو افاقه نكند

به تو انگار همان بي كفني مي آيد


        علي اكبر لطيفيان

نود و پنج روز باران

ادامه ی مطلب را ببیند

ادامه نوشته

اشعار مبعث  + سبک سرود

اشعار مبعث - محمد فردوسی

توفیق نصیبم شده از یار بخوانم

مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم

 

خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی

تا روز جزا زیر لوای تو بمانم

 

المنةُ لله که من وقف تو هستم

یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم!

 

وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید

شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم

 

جام دلم از عشق تو گردیده لبالب

این حالت روحانی من گشته نشانم

 

جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم

مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم

 

سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو

از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم

 

بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست

تزریق شده مِهر تو در روح و روانم

 

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم

گر،اَمر کنی در قدمت جان بسپارم

 

جبریل فرود آمده از سوی خدایت

حکمی ز خدای احد آورده برایت

 

آورده برای تو که سلطان جهانی

تاجی که مزیّن شده با نور ولایت

 

«اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی

آوای علی می رسد از غار حرایت

 

فرمود بخوان نام خداوند جلی را

آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت

 

شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر

یعنی که به دست علی است امر هدایت

 

تو با علی هستی و علی با تو دمادم

هر جا که تو رفتی،شده او پای به پایت

 

تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت

یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت

 

آویخته بر گردن من رشته ی لطفت

مملو ز کرامات تواَم،زیر لوایت

 

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم

جز لطف شما هیچ مددکار ندارم

 

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم

المنةُ لله که تویی سید خاتم

 

با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی

اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم

 

مشی تو به اسلام علی عادتمان داد

این است صراطی که به قرآن شده اقوَم

 

تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست

تویم ولایت به تو دادند مُسلّم

 

واقف به تولای علی چون تو کسی نیست

ای یار قدیمی علی،قائد اعظم!

 

با دست که شد تاج رسالت بر سر تو؟

این دست خدا بود که گشتی تو معمّم!

 

معراج،خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟

با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟

 

هنگام خداحافظیِ آخر معراج

آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

 

بالله که این حمد خداوند ودود است

حیدر به خداوند قسَم،اصل وجود است

 

قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار

جانم به فدای قدم حیدر کرّار

 

بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند

نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار

 

زنگار،زدوده ز دلم نور ولایت

گردیده دلم جام جم حیدر کرّار

 

اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین

وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار

 

در معرکه بر روی زمین ریخته سرها

با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار

 

روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت

از بارش ابر کرَم حیدر کرّار

 

با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت

صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار

 

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم

از پیر غلامان شما بوده و هستم

محمد فردوسی

موضوعات مرتبط: مبعث

ادامه مطلب را ببینید + سبک سرود 
ادامه نوشته

شعر جدید سید حمیدرضا برقعی در وصف امام هادی (علیه السلام)

بسم الله ...




وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ
 
... و به خاطر شما باران فرو مى‏ریزد

ادامه مطلب را ببینید
 
 
ادامه نوشته

اشعار شهادت امام موسی بن جعفر امام کاظم علیه السلام

بسم الله ...

دریافت اشعار شهادت امام کاظم (ع) به صورت WORD


خیمه دلسوختگان



اشعار شهادت امام موسی بن جعفر امام کاظم علیه السلام
باب الحوائج هستی و عالم گدایتان

امّید نا امیدها نوشته خدایتان


ای ملجاء همیشگی بی پناه ها

ای مستجاب لحظه به لحظه  دعایتان


میگفت مادرم که دخیل های بسته اش

وا شد به روضه ها و به این سفره هایتان!


آقا به کاظمین تو گر ره نداده اند

پرواز کرده دل به کنار رضایتان


بدکاره ای رسیده به آزارتان ولی

در سجده ات فتاد و شده مبتلایتان


گویا اسیر جذبه ی روحانی ات شدند

جمع ِ محافظان ِ به زندان سرایتان


ای آسمان نشین و امام فرشته ها

مقتل چرا نوشته سیاهچال جایتان؟


اصلا مگر سیاهچال برای شما کم است ؟

زنجیر و قل زدند چرا دست و پایتان؟


در زیر تازیانه ی این بی حیاترین

تقطیع میشود نفس و ناله هایتان


با این قواره های کفن بهر تو دلم

رفته کنار بی کفن کربلایتان

یاسر مسافر

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

باران

بسم الله ...

داشتم براي دوستم آثارش را به يك جشنواره ارسال ميكردم و كمكش ميكردم

يكي از شعر هايش جذبم كرد ؛ اميدوارم به دل شما هم بنشيند


باران

کاری نکن دعای زمین بی اثر شود.

دنیا از اینکه هست عطشناک تر شود.

یک گوش ابرها در و یک گوش ... نه! نخواه...

ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت زینب سلام الله علیها، اشعار وفات حضرت زینب سلام الله علیها

بسم الله ...

شعر شاعر

اشعار شهادت حضرت زینب(س) - علی صالحی

 

اين مدتي که مي گذرد در عزاي تو ...
ادامه نوشته

مجموعه تك بيتي ها ...

بسم الله ...

قبل از این واقعه اصلا خودمانیم.....آیا

یادمان بود امام دهمی هم داریم؟!



من عاشق جمال حسینم همین و بس

نابرده رنج گنج بمن داداه فاطمه  س

***

دو عروسش فاطمه نام خودش هم فاطمه

فاطمه بنت اسد چه افتخاری داشته

***

از آن زمان که یوسف کنعان ما شدی

دیگر نرفته ایم به بازار هیچ کس

***

دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم

خیلی حسین زحمت ما را کشیده است

***

وقتی کتیبه های تورا میزنم خوشم

از این به بعد جان خودت نا خوشم نکن

***

موی مرا به پای ضریحت گره بزن

بیمارم و دخیل شفای تو میشوم

 شاعر: علي اكبر لطيفيان

اشعار میلاد امام علی(علیه السلام )

بسم الله ...

شعر شاعر - مشق هیئت


اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) - هاشم طوسی


 

هرکس که به سودای علی سر دارد

آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

 

جای عجبی نیست به استقبالش

دیوار دل کعبه ترک بر دارد

 

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد

از شدت عشقی که به حیدر دارد

 

بر روی لبش معجزه ی قرآن و

گلبوسه زلبهای پیمبر دارد

 

فرمود حلال زاده باشد بی شک

هر کس به ولایت تو باور دارد

 

با دشمن او بگو رهایم سازد

دست از سر و احوال دلم بر دارد

 

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید

من حیدریم سر به سرم نگذارید

 

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست

خورشید تلالوئی زچشمان شماست

 

دلتنگ صدایتان شده جبرائیل

وابستگی اش به صوت قرآن شماست

 

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم

کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

 

اوجی بدهید این زمین خورده ی تان

محتاج به پینه های دستان شماست

 

  بابا... دل من مثل یتیم کوفه

در حسرت یک تکه ای از نان شماست

 

نعلین و لباس وصله دارت آقا

از روی تواضع فراوان شماست

 

ای همدم نا شناس نخلستانها

ای غربت محض!!! مرد مردستانها

 

ای رزق زمین و آسمان از کرمت

عیسی شده احیا  زمسیحای دمت

 

آنقدر که چشمهای تو خونگرمند

گشتم بخدا شهید ابروی خمت  

 

با یک نگهت پر از اجابت کردی

هر کس که دعا کرد به زیر علمت

 

ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه  

صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت

 

از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد

ای خلقت آفرینش از لطف کمت

 

بر روی لب تمام ایرانیها  

این بیت شده اذن دخول حرمت

 

مرغ دل من چه خوش هوایی دارد

ایوان نجف عجب صفایی دارد

 

ای راه سعادت ای امیر دلخواه

ای بر همه ی علوم عالم آگاه

 

تنها تو به اندازه ی زهرا بودی

زین رو شده ای برای بانو همراه

 

در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت  

لا حول ولا قوه الا با الله

 

رو بند بزن که چشم زخمت نزنند  

تا آمدنت نشسته ام چشم به راه

 

ای فاتح خیبر و حنین و خندق  

پشت تو شکسته از بلایی جانکاه

 

احساس غریبی مکن امشب با ما    

ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه

 

وقتی که لحد به روی زهرا می چید

تشیع جنازه ی خودش را می دید

 

هاشم طوسی

اشعار ولادت امام علی(ع) - محسن عرب خالقی

 

حج کعبه

 

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است

از آسمان حقیقت قرآن رسیده است

شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

 

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند

در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

 

روزی كه مكه بوی خدای احد گرفت

حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت

دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت

خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

 

از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد

كوری چشم هرچه صنم سینه چاك كرد

 

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد

وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد

وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد

كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

 

حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است

با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

 

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست

خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست

از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست

حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

 

جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت

حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

 

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!

ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!

ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!

پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

 

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها

دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

 

پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد

تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد

حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد

خاك تو هر كسی كه نشد توتیانشد

 

ای شاه حُسن با تو «گدا معتبر شود»

آری! «به یمن لطف شما خاك زر شود»

 

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!

شیرینی اذان و اقامه به كام ما!

تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما

«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

 

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است

 پای تو هر کسی که نماند نماندنی است

 

محسن عرب خالقی

اشعار ولادت امام علی(ع) - حامد اهور

 

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت

خورشید به دیدار جمال تو شتافت

مشتاق تو بود آنقدر دنیا که

در باز نشد، سینه ی دیوار شکافت

**

آمد که دهد به ماه و خورشید پناه

روشن شد از آیینه ی چشمانش ماه

دیوار شکست و عشق عالم آمد

در حلقه ای از نور و فرشته از راه

**

سرچشمه روشن جلال و جبروت

حیران کرامات نگاهت لاهوت

ای کاش که قسمت دل ما می شد

دریای کرم، قطره ای از آب وضوت

**

ما تشنه آفتاب چشمان توایم

محتاج تو و تکه ای از نان توایم

ای حضرت محراب، رجب تا رمضان

بالله قسم سه ماه مهمان توایم

**

تا در تن شعرهایمان، جان باقیست

تا خانه کعبه هست و ایمان باقیست

وقف تو تمام بیت ها، مصرع ها

تا جان به تن قافیه هامان باقیست

**

با آمدنت باب ولایت وا شد

توحید میان چشمهایت جا شد

تفسیر فقط ذیل نگاه تو رواست

قرآن بدون تو کجا معنا شد؟

**

امواج در اندیشه ی دریا شدنیم

در حسرت از نور سراپا شدنیم

چشمان امیدوار ما را بنگر

درخواست در امید امضا شدنیم

**

اثبات ولایت علی آسان است

چون شاهد ادعای ما قرآن است

در اصل طواف بی تولای علی

گردیدن دور پیکری بی جان است

**

بر حُسن تو دیده را گشودند همه

وقتی که تو بودی و نبودند همه

اینکه هدف از مدینه و مکه تویی

شعریست که شاعران سرودند همه

 

حامد اهور

اشعار ولادت امام علی(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد

گوهر مهر تو اينگونه خريدارم كرد

 

كافري بيش نبودم عَلَوي ام كردي

نفس عشق شما بود كه بيدارم كرد

 

كار و بار ِدلم از مِهر شما سكه شده

عاقبت عشق ، مرا شُهره ي بازارم كرد

 

تا قيامت به خدا گردن من حق دارد

آن كسي را كه سر كوي تو بيمارم كرد

 

سايه ي لطف خودت را ز سرم كم نكني

بركت سايه ي تو لايق دربارم كرد

 

كيميايي بنما تا زر نابم سازي

اربعيني بطلب تا كه شرابم سازي

 

اي علمدار خدا صاحب شمشير دو سر

اسدالله ترين اي زرهِ پيغمبر

 

هر كسي در پي آن است به جايي برسد

سر نهادن به كف پاي تو مارا خوشتر

 

يكي از پا به ركابان حريمت حمزه

گوشه اي از سَكَنات و وَجَناتت جعفر

 

ضربه اي را كه تو در غزوه ي احزاب زدي

از عبادات ملك،جن و بشر سنگين تر

 

كس جلودار تو اي حيدر كرار نبود

شاهد قدرت بازوي تو باب الخيبر

 

بي سبب نيست كه عباس زره ميپوشد

در دلِ علقمه ميگفت اناابن الحيدر

 

يل شمشير زن قطب جهان ميباشي

اسدالله زمين شير زمان ميباشي

 

قامتي نيست كه در پيش قدت تا نشود

ملكي نيست كه تا پيش قدت پا نشود

 

به خداوند قسم دور حريمت مريم

گر نيفتد ز نفس مادر عيسا نشود

 

هر كسي قنبرتان را به تمسخر گيرد

به زميني تو بكوبيش دگر پا نشود

 

تا كه تو آب بر اين نخل رطب ميريزي

خار اين نخل محال است كه خرما نشود

 

هر كسي خادم دربار تو در عالم نيست

ميتوان گفت كه از سلسله ي آدم نيست

 

علي اكبر لطيفيان

**

از وبلاگ من غلام قمرم

اشعار ولادت امام علی(ع) - داود رحیمی

 

از ابتدا که عالم امکان درست شد

لوح و قلم، ستاره و کیهان درست شد

 

غیر از خدا، علی و پیمبر کسی نبود

از نور مرتضی گلِ انسان درست شد

 

وحی از خدا به حضرت ختم الرُسل رسید

دائم علی نوشت و قرآن درست شد

 

اصلاً تمام دین ز علی گفتن است و بس

محض ولای اوست مسلمان درست شد

 

او اولین کسی است که "أشهد" سروده است

این جا به بعد بود که ایمان درست شد

 

جمعی محب و عاشق حیدر به دور هم

گرد آمدند و ملت  ایران درست شد

 

ایرانیم و شیعه ی حیدر، هزار شکر

عمرم شده است بیمه ی حیدر، هزار شکر

 

شکر خدا که این دل من هم شکار شد

آن قدر از شراب علی زد، خمار شد

 

مست علی و مات جمال خدایی اش

عشقش هبوط کرد و زمین بی قرار شد

 

این شیر شرزه کیست که مستانه می رسد؟

ارباب عالم است، به دُل دُل سوار شد

 

از راه می رسد که قیامت به پا کند

او یک نگاه کرد و جهان تار و مار شد

 

تیغ دو دم به دست علی چرخ می زند

بیچاره آن کسی که به تیغش دچار شد

 

یک مدعی پرید و ز خندق عبور کرد

تا خواست حرکتی بکند خوار و زار شد

 

همسایه ی خداست علی پس عجیب نیست

دیوار کعبه جامه دران "مَستِ جار"  شد

 

این کار حیدر است که در لیلة المبیت

خفتن میان حادثه را عهده دار شد

 

آقا شدن فقط و فقط کار حیدر است

شیعه تمام عمر بدهکار حیدر است

 

شکر خدا ولایت حیدر به ما رسید

توفیق عشق آل پیمبر به ما رسید

 

روزی که روزیِ همه تقسیم کرده اند

گنج گدایی از درِ این در به ما رسید

 

وقتی خدا به بنده ی خود کار می سپرد

اربابی از شما شد و نوکر به ما رسید

 

ما که برای عشق لیاقت نداشتیم

این ها هم از عنایت مادر به ما رسید

 

"زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم"

از یمن اوست این همه گوهر به ما رسید

 

از ماجرای شام و مدینه... ولایتت

با خطبه های همسر و دختر به ما رسید

 

گر کربلا نبود علی هم نداشتیم

عشق "علی" ز روضه ی "اکبر" به ما رسید

 

روضه نخوانده شعر پر از شور و شین شد

بی اختیار قافیه ام یا حسین شد

 

شکر خدا به دام شما دل اسیر شد

تا نوکر سرای شما شد امیر شد

 

زینب، حسن، حسین و کلثوم و مرتضی

هر یک شبیه فاطمه خیر کثیر شد

 

هر کس گدای خوان شما شد بزرگ شد

هرکس نشد ذلیل و زبون و حقیر شد

 

باید حسین حسین کنید ای ملائکه

فطرس حسین گفت و پرید و سفیر شد

 

بی تو خزان تمام دلم را گرفته بود

با نامتان هوا چقدر دل پذیر شد

 

ای کاش حرف پشت سرم اینچنین شود

این هم جوان سینه زنی بود و پیر شد...

 

داوود رحیمی

**

از وبلاگ حسینیه

اشعار مدح حضرت امیر المونین(ع) - علیرضا دهقانیان

 

 

چه جانماز پي اعتكاف بر دارد

چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد

 

علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست

كه در مقابل شب انعطاف بر دارد

 

دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند

نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد

 

شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر

كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد

 

دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما

اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد

 

اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود

خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد

 

علیرضا دهقانیان

اشعار مدح امیرالمومنین(ع) - امیر اکبرزاده

 

ميگيري از نگاه فرشته قرار را

مي آوري به وجد تو پروردگار را

 

هستي همين كه آينه ي رؤيت تو شد

دست تو پاك كرد ز رويش غبار را

 

در بستر رسول ،خدا شرح داده است

فرق تو را و غيرت ياران غار را

 

از خاك گرده هاي تو ميچيند آسمان

يك كهكشان ستاره ي دنباله دار را

 

در خواب خود كوير شبي ديده چيده است

از دشت پينه كاري دستت بهار را

 

هر شب كنار بستر تو ،خواب ،ديده است

خواب ِ به خواب رفتن شب زنده دار را

 

نه شوق نان ، شوق نگاه تو ميكشد

هرشب كنار پنجره ها انتظار را

 

هم بازي شبانه ي طفلان بي پناه

در دست تو گذاشت خدا ذوالفقار را

 

چرخيد چرخ چاه شب و روز و چشم تو

تنها چشيد غُصه ي اين كج مدار را

 

امير اكبر زاده

**

از وبلاگ من غلام قمرم

اشعار مدح امیرالمومنین(ع) - جواد حیدری

 

تا حاجت تمام دلم را روا کند

باید خدا به پای علی ام فدا کند

 

آن قدر قیمتی است فدای علی شدن

خود را فداش حضرت خیر النسا کند

 

شیعه شدن که آرزوی هر پیمبری است

آن رتبه است که فاطمه باید عطا کند

 

چه حل شود چه حل نشود مشکلات من

من راضی ام به آن چه مشکل گشا کند

 

آن کس که اختیار دو عالم به دست اوست

اصلاً عجیب نیست که کار خدا کند

 

از لا به لای خلق قیامت که می شود

بر گردن علی است که ما را سوا کند

 

عمری نشسته ایم به پای محبتش

فردای حشر فاطمه با ما چه ها کند

 

حتی حسین با همه ی دستگیری اش

با مهر مرتضی است به ما اعتنا کند

 

نیمه نگاش حضرت عباس می شود

او قادر است خلقت عباس ها کند

 

اهل کرم معطل خواهش نمی شوند

او حاجت نخواسته را هم عطا کند

 

جواد حیدری

اشعار ولادت امام علی(ع) - یاسر مسافر

 

نگاهی کرد مولا جان گرفتم

نفس زد با دمش ایمان گرفتم

تکلم کرد و من قرآن گرفتم

و از او درس یک انسان گرفتم

 

مگر مثل و نظیرش هست هیهات

مگر هست این چنین سرمست هیهات

 

الا مولود خانه زاد کعبه

سبب ساز طواف آباد کعبه

تو بودی علت ایجاد کعبه

علی پیغام حج و داد کعبه

 

تویی چون روز روشن تر ز خورشید

خدا را دید هر کس که تو را دید

 

صراط و محشر و میزان  تویی تو

و هم پیدا و هم پنهان تویی تو

مراد و مرشد سلمان تویی تو

عزیز ملت ایران تویی تو

 

لقب هایت تماما کبریایی

علی اعلا و عالی  ایلیایی

 

به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟

طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟

مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟

دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟

 

مرا زلف پریشان داده ای تو

دل دل مرده را جان داده ای تو

 

هرآنکس در سقیفه هست پست است

به غیر از جام تو هر مست پست است

به جز تو هرکسی دل بست پست است

زمهرت  آنکه دل بگسست پست است

 

بکوش ای دل که دلبر گونه باشی

علی محور وَ حیدر گونه باشی

 

غلوکاران و منکرهای مولا

به دوزخ می نشینند روز محشر

تمام پیروان راه حیدر

مطیع و گوش بر فرمان رهبر

 

همان رهبر که نسلش نسل کوثر

الهی دشمنانش خار و مضطر

 

الا تنها ترین همتای زهرا

امام و دلبر و آقای زهرا

تپش های دل شیدای زهرا

قسم بر ذکر یا مولای زهرا

 

نگاهی کن غلام بینوا را

و امضا کن برات کربلا را

 

یاسر مسافر


اشعار مدح و میلاد امیرالمومنین علیه السلام - وحید قاسمی


پیغمبران عرش خدا در تحیُرند

بر ساحت مقام شما غبطه می خورند

تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید

از قصد رفت و با عجله سیب سرخ چید

عیسی به محض خنده تان خنده می كند

صد مرده را نگاه شما زنده می كند

عمر بلند خضر نشان عنایتت

او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت

موسی برای معجزه ی ادعای خویش

با ذكر «یا علی» به زمین زد عصای خویش

داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست

او ذاكر بزرگترین هیئت خداست

چشم امید حضرت ایوب سوی توست

دست نیاز بیعت ایوب سوی توست

نوح نبی برای مدارای سرنوشت

بر بادبان كشتی خود «یاعلی» نوشت

نور محبت تو به یونس حیات داد

او را ز دخمه ی دلِ ماهی نجات داد

لقمان نشست محضرتان و فخیم شد

او پای منبر سخنانت حكیم شد

یعقوب با توسل بر تو شفا گرفت

بر دیده خاك پای تو را توتیا گرفت

یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد

او با نخ عبای تو بیرون كشیده شد

باد صبای مُلك سلیمان شمیم توست

قالیچه ی پرنده ی او هم گلیم توست

الیاس خادم حرم عترت شماست

او ریزه خوار سفره ی پر بركت شماست

وِرد لبان صالح و ادریس یا علی ست

پیر طریق بندگی انبیا علی ست

وحید قاسمی

اشعار مدح امیرالمومنین علیه السلام - لطیفیان

مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد

گوهر مهر تو این گونه خریدارم كرد

كافری بیش نبودم عَلَوی ام كردی

نفس عشق شما بود كه بیدارم كرد

كار و بار دلم از مِهر شما سكه شده

عاقبت عشق، مرا شُهره ی بازارم كرد

تا قیامت به خدا گردن من حق دارد

آن كسی را كه سر كوی تو بیمارم كرد

سایه ی لطف خودت را ز سرم كم نكنی

بركت سایه ی تو لایق دربارم كرد

كیمیایی بنما تا زرِ نابم سازی

اربعینی بطلب تا كه شرابم سازی

 ای علمدار خدا! صاحب شمشیر دو سر

اسدالله ترین! ای زرهِ پیغمبر

هر كسی در پی آن است به جایی برسد

سر نهادن به كف پای تو ما را خوش تر

یكی از پا به ركابان حریمت حمزه

گوشه ای از سَكَنات و وَجَناتت جعفر

ضربه ای را كه تو در غزوه ی احزاب زدی

از عبادات ملك، جن و بشر سنگین تر

كس جلودار تو ای حیدر كرار نبود

شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر

بی سبب نیست كه عباس زره می پوشد

در دلِ علقمه می گفت انا بن الحیدر

 یل شمشیر زن قطب جهان می باشی

اسدالله زمین شیر زمان می باشی   

قامتی نیست كه در پیش قدت تا نشود

ملكی نیست كه تا پیش قدت پا نشود

به خداوند قسم دور حریمت مریم

گر نیفتد ز نفس، مادرِ عیسا نشود

هر كسی قنبرتان را به تمسخر گیرد

به زمینی تو بكوبیش دگر پا نشود

تا كه تو آب بر این نخل رطب می ریزی

خار این نخل محال است كه خرما نشود

من دخیل حرم شاهِ نجف می باشم

هو مدد گر گره ی نوكریم وا نشود

هر كسی خادم دربار تو در عالم نیست

می توان گفت كه از سلسله ی آدم نیست

علی اکبر لطیفیان

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
وقتی غزل به نام تو آغاز می شود
وقتی غزل به نام تو آغاز می شود

درها به روی لوح و قلم باز می شود

تازه شروع قافیه پردازی دل است

وقتی غزل بنام تو آغاز می شود

یک کاروان ملائکه همکار شاعرند

تا اینکه واژه قافیه پرداز می شود

اصلا خدا به شعر علی میکند نظر

چونکه همیشه شعر تو ممتاز می شود

مولا محبتم و تمام ارادتم

با گفتن غزل به تو ابراز می شود



ساقی نشسته ام به هوای حواله ای

کافی بود مرا ز شرابت پیاله ای



شعری حواله کن که دلم را تکان دهد

در شعر من حضور خودت را نشان دهد

شعری بده که کار مسیحا دمی کند

گر خوانمش به مرده به او روح و جان دهد

در گفتن و سرودن فضل و کمالتان

در ابتدای راهم و من را توان دهد

من جمکرانی ام دل من پرکشیده است

شعری بده که بوی امام زمان دهد

آقا سحر شده به موذن اشاره کن

بالای مأذنه برود تا اذان دهد



الله اکبر از قمر نیمه رجب

الله اکبر از پسر نیمه رجب



در دست فاطمه پسری جلوه گر شده

به به پسر نگو قمری جلوه گر شده

همچون صدف که در دل خود پرورش دهد

کعبه شکافته گوهری جلوه گر شد

در خانه خدا به خداوند لم یزل

گویا پیمبر دگری جلوه گر شد

بر شهر علم و دانش پیغمبر رئوف

از لطف حق ببین چه دری جلوه گر شده

مادر موحد و پدرش هم که متقی

این خانواده را ثمری جلوه گر شده



کعبه به طوف روی تو احرام بسته است

عمری به شوق دیدنت اینجا نشسته است



خلقت بدون تو که تکامل نداشته

دنیا به عطر و بوی شما گل نداشته

روز تولد تو همان روز ابتداست

در خلق تو خدا که تعلل نداشته

آری دریده پیرهن صبر خویش را

کعبه دگر به سینه تحمل نداشته

آدم هوای وصل تو را کرده،ورنه او

اندر بهشت میل تناول نداشته

تو آمدی که باعث میزان حق شوی

دنیای بی شما که تعادل نداشته



با دست خویش نور تو را حق که آفرید

مهر و محبت تو از آنجا به ما رسید

میلاد یعقوبی

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار مدح و میلاد امیرالمومنین علیه السلام

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است

از آسمان حقیقت قرآن رسیده است

شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

 

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند

در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

 

روزی كه مكه بوی خدای احد گرفت

حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت

دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت

خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

 

از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد

كوری چشم هرچه صنم سینه چاك كرد

 

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد

وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد

وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد

كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

 

حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است

با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

 

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست

خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست

از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست

حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

 

جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت

حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

 

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!

ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!

ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!

پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

 

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها

دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

 

پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد

تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد

حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد

خاك تو هر كسی كه نشد توتیانشد

 

ای شاه حُسن با تو «گدا معتبر شود»

آری! «به یمن لطف شما خاك زر شود»

 

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!

شیرینی اذان و اقامه به كام ما!

تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما

«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

 

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است

 پای تو هر کسی که نماند نماندنی است

 
محسن عرب خالقی

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار مدح امیرالمومنین علیه السلام

نگاهی کرد مولا جان گرفتم

نفس زد با دمش ایمان گرفتم

تکلم کرد و من قرآن گرفتم

و از او درس یک انسان گرفتم

 

مگر مثل و نظیرش هست هیهات

مگر هست این چنین سرمست هیهات

 

الا مولود خانه زاد کعبه

سبب ساز طواف آباد کعبه

تو بودی علت ایجاد کعبه

علی پیغام حج و داد کعبه

 

تویی چون روز روشن تر ز خورشید

خدا را دید هر کس که تو را دید

 

صراط و محشر و میزان  تویی تو

و هم پیدا و هم پنهان تویی تو

مراد و مرشد سلمان تویی تو

عزیز ملت ایران تویی تو

 

لقب هایت تماما کبریایی

علی اعلا و عالی  ایلیایی

 

به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟

طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟

مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟

دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟

 

مرا زلف پریشان داده ای تو

دل دل مرده را جان داده ای تو

 

هرآنکس در سقیفه هست پست است

به غیر از جام تو هر مست پست است

به جز تو هرکسی دل بست پست است

زمهرت  آنکه دل بگسست پست است

 

غلوکاران و منکرهای مولا

به دوزخ می نشینند روز محشر

 

تمام پیروان راه حیدر

مطیع و گوش بر فرمان رهبر

همان رهبر که نسلش نسل کوثر

الهی دشمنانش خار و مضطر

 

بکوش ای دل که دلبر گونه باشی

علی محور وَ حیدر گونه باشی

 

الا تنها ترین همتای زهرا

امام و دلبر و آقای زهرا

تپش های دل شیدای زهرا

قسم بر ذکر یا مولای زهرا

 

نگاهی کن غلام بینوا را

و امضا کن برات کربلا را

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار مدح و میلاد امیرالمومنین علیه السلام

از ابتدا که عالم امکان درست شد

لوح و قلم، ستاره و کیهان درست شد...

غیر از خدا، علی و پیمبر کسی نبود

از نور مرتضی گلِ انسان درست شد

وحی از خدا به حضرت ختم الرُسل رسید...

دائم علی نوشت و قرآن درست شد

اصلاً تمام دین ز علی گفتن است و بس

محض ولای اوست مسلمان درست شد

او اولین کسی است که "أشهد" سروده است

این جا به بعد بود که ایمان درست شد

جمعی محب و عاشق حیدر به دور هم...

گرد آمدند و ملت  ایران درست شد

ایرانیم و شیعه ی حیدر، هزار شکر

عمرم شده است بیمه ی حیدر، هزار شکر

شکر خدا که این دل من هم شکار شد

آن قدر از شراب علی زد، خمار شد

مست علی و مات جمال خدایی اش...

عشقش هبوط کرد و زمین بی قرار شد

این شیر شرزه کیست که مستانه می رسد؟

ارباب عالم است، به دُل دُل سوار شد

از راه می رسد که قیامت به پا کند

او یک نگاه کرد و جهان تار و مار شد

تیغ دو دم به دست علی چرخ می زند

بیچاره آن کسی که به تیغش دچار شد

یک مدعی پرید و ز خندق عبور کرد

تا خواست حرکتی بکند خوار و زار شد

همسایه ی خداست علی پس عجیب نیست

دیوار کعبه جامه دران "مَستِ جار"  شد

این کار حیدر است که در لیلة المبیت

خفتن میان حادثه را عهده دار شد

آقا شدن فقط و فقط کار حیدر است

شیعه تمام عمر بدهکار حیدر است

شکر خدا ولایت حیدر به ما رسید

توفیق عشق آل پیمبر به ما رسید

روزی که روزیِ همه تقسیم کرده اند

گنج گدایی از درِ این در به ما رسید

وقتی خدا به بنده ی خود کار می سپرد

اربابی از شما شد و نوکر به ما رسید

ما که برای عشق لیاقت نداشتیم

این ها هم از عنایت مادر به ما رسید

"زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم"

از یمن اوست این همه گوهر به ما رسید

از ماجرای شام و مدینه... ولایتت

با خطبه های همسر و دختر به ما رسید

گر کربلا نبود علی هم نداشتیم

عشق "علی" ز روضه ی "اکبر" به ما رسید

روضه نخوانده شعر پر از شور و شین شد

بی اختیار قافیه ام یا حسین شد

شکر خدا به دام شما دل اسیر شد

تا نوکر سرای شما شد امیر شد

زینب، حسن، حسین و کلثوم و مرتضی

هر یک شبیه فاطمه خیر کثیر شد

هر کس گدای خوان شما شد بزرگ شد

هرکس نشد ذلیل و زبون و حقیر شد

باید حسین حسین کنید ای ملائکه

فطرس حسین گفت و پرید و سفیر شد

بی تو خزان تمام دلم را گرفته بود

با نامتان هوا چقدر دل پذیر شد

ای کاش حرف پشت سرم اینچنین شود

این هم جوان سینه زنی بود و پیر شد...

داود رحیمی

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار میلاد امیر المومنین علی علیه السلام - محمد سهرابی

وقت آن است شوم يك سر و گردن بيرون

روح را يك دو سه ساعت كشم از تن بيرون

نه فقط صاف شدن اول و پايان ره است

ميزند آينه از خود به شكستن بيرون

نفي و اثبات در اين بزم در آغوش همند

جز به مردن نشود خلق ز مردن بيرون

حيف از اين نام كه بر بخيه فروشان دوزند

چاره ي زخم بُوَد از كفِ سوزن بيرون

جگر شير در اين باديه اول شرط است

گر تو مردي به درون آي و اگر زن بيرون

نگذارم كه كسي خرج كند نامم را

گر بيايند خلايق همه با من بيرون

 

صحبت خويشم و گوش خود و ادراك خودم

من طبيب خود و درد خود و ترياك خودم

 

جگر سنگ در آن است ترك بر دارد

جگر ميوه در آن است كه لك بردارد

غير از اين اشك نماند سر غربال فلك

گر به اعمال من خسته الك بردارد

گُلرخان خام جمالند و جهان خام طمع

گر علي از سر اين سفره نمك بر دارد

داغ احسان تو بر صفحه ي پيشاني اوست

هر كه از خاك درت آب خنك بردارد

كفر ، صد مرتبه خوب است از آن پيشاني

كه كسي از قدمت از سر شك بردارد

ذكر رايج ، شبِ ميلاد علي هست حسين

تا لبم معني"يا ليت معك"بردارد

فطرس از ديده ي عشاق نخواهد افتاد

گر زمين را چو سماوات ، ملك بردارد

 

شيشه ي رنگي مارا به عقيقت بپذير

ما اگر پر خش و خطيم به ما خرده مگير

 

سر در آورده اي از كار همه يعني چه؟

رفته اي برسر ديوار همه يعني چه؟

همه جا صحبت آن ابروي پيوندي توست

بسته اي تيغ به كشتار همه يعني چه؟

فرصت صُنع ندادي به كسي غيرخودت

آخر اي حضرت معمار همه يعني چه؟

نرگست خواب ز چشمان خلايق برداشت

بس كن اي دولت بيدار همه يعني چه؟

 

سر راهت دو سه تا پيرهن تازه بخر

شب عيد است برايم كفن تازه بخر

 

آب و جاروي ِ در ِديده به اقبال تو بود

راستش اين كه دلم نيز به دنبال تو بود

سجده بر پاي تو در زُمره ي تعقيبات است

حمدالله كه نمازم همه پامال تو بود

گر نميداشت به مستأجري ات رهن ابد

عشق، محتاج به تمديد سر سال تو بود

شير يعني تو كه درسلطه به اطراف قُرُق

راه شيري كف دست تو و اطفال تو بود

شكر الله كه مذاقم سر ِكيف است هنوز

اين هم از مرحمت ديده ي سر حال تو بود

تك درختي است به جنت كه به مُلكيّت توست

زير آن نافله اي چند به منوال تو بود

سيبي از تك شجر خويش به احمد دادي

چيدن فاطمه در رتبه ي اكمال تو بود

 

دور آن بقعه كه پرواز ملك موزون است

هر كه برداشت سر ازپاي علي مديون است

 

هر كجا پاي نهي ميوه ي لب مي رويد

بوسه بر پاي تو اي دوست عجب مي رويد

همه اسباب به يك كُن فَيَكونت بسته است

اصلاً انگار ز فكر تو سبب مي رويد

چيست در خاك نجف اي بت شيرين كه هنوز

هر درختي كه بكارند رطب مي رويد

در شب زلف تو اُمّيد نجاتي دارم

شعله ي طور اساساً دل شب مي رويد

به سمر قند چه حاجت كه ثمر شكّر هست

در نجف نيشكر از نهر رجب مي رويد

خاندانت همه از خُرد و كلان در كارند

شجره نامه ات انگار ز رب مي رويد

شب ميلاد تو حتي من ِعاصي شادم

خار اين باديه در فصل طرب مي رويد

عاشقان تو ندارند كرامت جز مرگ

بر لب آب حيات تو ادب مي رويد

سر برآورده غمت از دلِ سلمان چون تاك

گويي از مملكت فارس، عرب مي رويد

آب شمشير تو هر جا كه كند طغياني

گر به رحمت گذرد نيز غضب مي رويد

 

تو طلب كار مني جلب مرا زود بگير

نكنم هيچ فراري،تو بيا زود بگير

 

باده ي چشم تو مردافكن و بس پر زور است

مست در تور تو افتاد اگر، مستور است

هر كه تيغ از تو خورد تشنه ي زخمي دگر است

آب شمشير تو اي كان ملاحت شور است

اشك، دست از مدد عشق نشويد با مرگ

آن كه بر كشته ي خود گريه كند منصور است

تيغ بگذار و دو ركعت به قتيلت بگزار

ذبح تقطيع تو چون بيت خدا معمور است

شام ميلاد تو شامي است كه مه كامل شد

ماه كامل نتوان گفت چرا مشهور است

خيل خُدّام تو را عشق، بني قنبر خواند

غير از اين هر كه بخواند، ز بصيرت دور است

دل، دو نيم است و فتاده نجف و كرب و بلا

گر به يك جا نشود جمع دلم، معذور است

 

دست و پا كرده ام از گريه بساطي كه مپرس

مرده ام تا كه رسيدم به حياطي كه مپرس

 

ناز كم كن كه مرا تاب و توان اين همه نيست

تيغ بگذار كه جولان جهان اين همه نيست

كرده اي باز فراهم ز چه رو لشگر حُسن

سختي كشتن صيدي نگران اين همه نيست

لبت ارزاني من باد كه بيدارم كرد

شكر صبحدم و خوابِ گران اين همه نيست

اشك ما با همه شوري چه نباتي دارد

هيچ جا خُرّمي آب روان اين همه نيست

دست و پا كرده اي از خلق خودت بازاري

جوري جنس كسي بين دُكان اين همه نيست

دم به "يا" ماند وَ هر بازدم ما "هو"يي است

هرقدر كار كند،ذكر زبان اين همه نيست

نامه ي عودت مارا به سر كار بزن

طول درمان من ِ سوخته جان اين همه نيست

 

من اگر خسته شوم چاي نجف مينوشم

يا كمي باده ي آغشته به كف مينوشم

 

عشق چون در لب تو ذكر و بيانش افتاد

مصطفي با لب تو كار لبانش افتاد

يعني از قاري قرآن به لب اكرام كنيد

پس به روي لب تو مُهر نشانش افتاد

چون حسين تو بنا كرد به قرآن خواندن

باز شد تا لب او ، چوب به جانش افتاد

آنقدر زد كه مسيحي به محمد رو كرد

نور دندان شه اندر دل و جانش افتاد

دختران بر سر پنجه به تماشاي پدر

همه ديدند كه دندان ز دهانش افتاد

دست بسته همه بر گِرد پدر حلقه زدند

سيم ها بود كه بر كام گرانش افتاد

 

آن كه برداشت سر از طشت، رباب است رباب

گفت زين معني با خويش كه خواب است رباب

محمد سهرابي




موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار مدح و میلاد حضرت علی علیه السلام

هر دلی که دچار لیلا بود

قصه ی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

نام مجنون اگر فراتر رفت

اینهم از  اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شماری داشت

محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه در انحصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف تو أم

سیزده شب در اعتکاف تو أم

بال با من پریدنش با تو

سمت بالا کشیدنش با تو

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرئیل آفریدنش با تو

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش با تو

نخل با من تب رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله إلا هو

کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرده مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

کعبه مختص حال امروز است

مثل دیروز و مثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر در حرم وا نیست

ای مسیحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد و لم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه سجده خشوعت بود

آنچه دیشب مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی و نخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

ای سرآغاز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تو را

آفتاب تو را شروع تو را

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

تا بلندا ترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

مرد دیروز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست

این لقب این امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره مدینه فقط

نمک و نان و شیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هو الباطن

یا هو الآخر و هو الأول

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

اسدالله  غزوه احزاب

یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عز وجل

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلا بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی که نان جو دارد

ای که دل تنگ صبح زهرایی

گریه چشم های تو دارد.....

....اول کوچه بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم سیب نداشت


علی اکبر لطیفیان

اشعار میلاد امیر المومنین علی علیه السلام - محمد سهرابی

وقت آن است شوم يك سر و گردن بيرون

روح را يك دو سه ساعت كشم از تن بيرون

نه فقط صاف شدن اول و پايان ره است

ميزند آينه از خود به شكستن بيرون

نفي و اثبات در اين بزم در آغوش همند

جز به مردن نشود خلق ز مردن بيرون

حيف از اين نام كه بر بخيه فروشان دوزند

چاره ي زخم بُوَد از كفِ سوزن بيرون

جگر شير در اين باديه اول شرط است

گر تو مردي به درون آي و اگر زن بيرون

نگذارم كه كسي خرج كند نامم را

گر بيايند خلايق همه با من بيرون

 

صحبت خويشم و گوش خود و ادراك خودم

من طبيب خود و درد خود و ترياك خودم

 

جگر سنگ در آن است ترك بر دارد

جگر ميوه در آن است كه لك بردارد

غير از اين اشك نماند سر غربال فلك

گر به اعمال من خسته الك بردارد

گُلرخان خام جمالند و جهان خام طمع

گر علي از سر اين سفره نمك بر دارد

داغ احسان تو بر صفحه ي پيشاني اوست

هر كه از خاك درت آب خنك بردارد

كفر ، صد مرتبه خوب است از آن پيشاني

كه كسي از قدمت از سر شك بردارد

ذكر رايج ، شبِ ميلاد علي هست حسين

تا لبم معني"يا ليت معك"بردارد

فطرس از ديده ي عشاق نخواهد افتاد

گر زمين را چو سماوات ، ملك بردارد

 

شيشه ي رنگي مارا به عقيقت بپذير

ما اگر پر خش و خطيم به ما خرده مگير

 

سر در آورده اي از كار همه يعني چه؟

رفته اي برسر ديوار همه يعني چه؟

همه جا صحبت آن ابروي پيوندي توست

بسته اي تيغ به كشتار همه يعني چه؟

فرصت صُنع ندادي به كسي غيرخودت

آخر اي حضرت معمار همه يعني چه؟

نرگست خواب ز چشمان خلايق برداشت

بس كن اي دولت بيدار همه يعني چه؟

 

سر راهت دو سه تا پيرهن تازه بخر

شب عيد است برايم كفن تازه بخر

 

آب و جاروي ِ در ِديده به اقبال تو بود

راستش اين كه دلم نيز به دنبال تو بود

سجده بر پاي تو در زُمره ي تعقيبات است

حمدالله كه نمازم همه پامال تو بود

گر نميداشت به مستأجري ات رهن ابد

عشق، محتاج به تمديد سر سال تو بود

شير يعني تو كه درسلطه به اطراف قُرُق

راه شيري كف دست تو و اطفال تو بود

شكر الله كه مذاقم سر ِكيف است هنوز

اين هم از مرحمت ديده ي سر حال تو بود

تك درختي است به جنت كه به مُلكيّت توست

زير آن نافله اي چند به منوال تو بود

سيبي از تك شجر خويش به احمد دادي

چيدن فاطمه در رتبه ي اكمال تو بود

 

دور آن بقعه كه پرواز ملك موزون است

هر كه برداشت سر ازپاي علي مديون است

 

هر كجا پاي نهي ميوه ي لب مي رويد

بوسه بر پاي تو اي دوست عجب مي رويد

همه اسباب به يك كُن فَيَكونت بسته است

اصلاً انگار ز فكر تو سبب مي رويد

چيست در خاك نجف اي بت شيرين كه هنوز

هر درختي كه بكارند رطب مي رويد

در شب زلف تو اُمّيد نجاتي دارم

شعله ي طور اساساً دل شب مي رويد

به سمر قند چه حاجت كه ثمر شكّر هست

در نجف نيشكر از نهر رجب مي رويد

خاندانت همه از خُرد و كلان در كارند

شجره نامه ات انگار ز رب مي رويد

شب ميلاد تو حتي من ِعاصي شادم

خار اين باديه در فصل طرب مي رويد

عاشقان تو ندارند كرامت جز مرگ

بر لب آب حيات تو ادب مي رويد

سر برآورده غمت از دلِ سلمان چون تاك

گويي از مملكت فارس، عرب مي رويد

آب شمشير تو هر جا كه كند طغياني

گر به رحمت گذرد نيز غضب مي رويد

 

تو طلب كار مني جلب مرا زود بگير

نكنم هيچ فراري،تو بيا زود بگير

 

باده ي چشم تو مردافكن و بس پر زور است

مست در تور تو افتاد اگر، مستور است

هر كه تيغ از تو خورد تشنه ي زخمي دگر است

آب شمشير تو اي كان ملاحت شور است

اشك، دست از مدد عشق نشويد با مرگ

آن كه بر كشته ي خود گريه كند منصور است

تيغ بگذار و دو ركعت به قتيلت بگزار

ذبح تقطيع تو چون بيت خدا معمور است

شام ميلاد تو شامي است كه مه كامل شد

ماه كامل نتوان گفت چرا مشهور است

خيل خُدّام تو را عشق، بني قنبر خواند

غير از اين هر كه بخواند، ز بصيرت دور است

دل، دو نيم است و فتاده نجف و كرب و بلا

گر به يك جا نشود جمع دلم، معذور است

 

دست و پا كرده ام از گريه بساطي كه مپرس

مرده ام تا كه رسيدم به حياطي كه مپرس

 

ناز كم كن كه مرا تاب و توان اين همه نيست

تيغ بگذار كه جولان جهان اين همه نيست

كرده اي باز فراهم ز چه رو لشگر حُسن

سختي كشتن صيدي نگران اين همه نيست

لبت ارزاني من باد كه بيدارم كرد

شكر صبحدم و خوابِ گران اين همه نيست

اشك ما با همه شوري چه نباتي دارد

هيچ جا خُرّمي آب روان اين همه نيست

دست و پا كرده اي از خلق خودت بازاري

جوري جنس كسي بين دُكان اين همه نيست

دم به "يا" ماند وَ هر بازدم ما "هو"يي است

هرقدر كار كند،ذكر زبان اين همه نيست

نامه ي عودت مارا به سر كار بزن

طول درمان من ِ سوخته جان اين همه نيست

 

من اگر خسته شوم چاي نجف مينوشم

يا كمي باده ي آغشته به كف مينوشم

 

عشق چون در لب تو ذكر و بيانش افتاد

مصطفي با لب تو كار لبانش افتاد

يعني از قاري قرآن به لب اكرام كنيد

پس به روي لب تو مُهر نشانش افتاد

چون حسين تو بنا كرد به قرآن خواندن

باز شد تا لب او ، چوب به جانش افتاد

آنقدر زد كه مسيحي به محمد رو كرد

نور دندان شه اندر دل و جانش افتاد

دختران بر سر پنجه به تماشاي پدر

همه ديدند كه دندان ز دهانش افتاد

دست بسته همه بر گِرد پدر حلقه زدند

سيم ها بود كه بر كام گرانش افتاد

 

آن كه برداشت سر از طشت، رباب است رباب

گفت زين معني با خويش كه خواب است رباب

محمد سهرابي

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع

بسم الله ...

اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) - هاشم طوسی

 

هرکس که به سودای علی سر دارد

آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

 

جای عجبی نیست به استقبالش

دیوار دل کعبه ترک بر دارد

 

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد

از شدت عشقی که به حیدر دارد

 

بر روی لبش معجزه ی قرآن و

گلبوسه زلبهای پیمبر دارد

 

فرمود حلال زاده باشد بی شک

هر کس به ولایت تو باور دارد

 

با دشمن او بگو رهایم سازد

دست از سر و احوال دلم بر دارد

 

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید

من حیدریم سر به سرم نگذارید

 

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست

خورشید تلالوئی زچشمان شماست

 

دلتنگ صدایتان شده جبرائیل

وابستگی اش به صوت قرآن شماست

 

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم

کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

 

اوجی بدهید این زمین خورده ی تان

محتاج به پینه های دستان شماست

 

  بابا... دل من مثل یتیم کوفه

در حسرت یک تکه ای از نان شماست

 

نعلین و لباس وصله دارت آقا

از روی تواضع فراوان شماست

 

ای همدم نا شناس نخلستانها

ای غربت محض!!! مرد مردستانها

 

ای رزق زمین و آسمان از کرمت

عیسی شده احیا  زمسیحای دمت

 

آنقدر که چشمهای تو خونگرمند

گشتم بخدا شهید ابروی خمت  

 

با یک نگهت پر از اجابت کردی

هر کس که دعا کرد به زیر علمت

 

ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه  

صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت

 

از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد

ای خلقت آفرینش از لطف کمت

 

بر روی لب تمام ایرانیها  

این بیت شده اذن دخول حرمت

 

مرغ دل من چه خوش هوایی دارد

ایوان نجف عجب صفایی دارد

 

ای راه سعادت ای امیر دلخواه

ای بر همه ی علوم عالم آگاه

 

تنها تو به اندازه ی زهرا بودی

زین رو شده ای برای بانو همراه

 

در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت  

لا حول ولا قوه الا با الله

 

رو بند بزن که چشم زخمت نزنند  

تا آمدنت نشسته ام چشم به راه

 

ای فاتح خیبر و حنین و خندق  

پشت تو شکسته از بلایی جانکاه

 

احساس غریبی مکن امشب با ما    

ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه

 

وقتی که لحد به روی زهرا می چید

تشیع جنازه ی خودش را می دید

 

هاشم طوسی

اشعار ولادت امام علی(ع) - محسن عرب خالقی

 

حج کعبه

 

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است

از آسمان حقیقت قرآن رسیده است

شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

 

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند

در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

 

روزی كه مكه بوی خدای احد گرفت

حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت

دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت

خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

 

از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد

كوری چشم هرچه صنم سینه چاك كرد

 

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد

وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد

وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد

كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

 

حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است

با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

 

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست

خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست

از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست

حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

 

جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت

حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

 

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!

ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!

ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!

پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

 

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها

دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

 

پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد

تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد

حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد

خاك تو هر كسی كه نشد توتیانشد

 

ای شاه حُسن با تو «گدا معتبر شود»

آری! «به یمن لطف شما خاك زر شود»

 

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!

شیرینی اذان و اقامه به كام ما!

تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما

«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

 

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است

 پای تو هر کسی که نماند نماندنی است

 

محسن عرب خالقی

اشعار ولادت امام علی(ع) - حامد اهور

 

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت

خورشید به دیدار جمال تو شتافت

مشتاق تو بود آنقدر دنیا که

در باز نشد، سینه ی دیوار شکافت

**

آمد که دهد به ماه و خورشید پناه

روشن شد از آیینه ی چشمانش ماه

دیوار شکست و عشق عالم آمد

در حلقه ای از نور و فرشته از راه

**

سرچشمه روشن جلال و جبروت

حیران کرامات نگاهت لاهوت

ای کاش که قسمت دل ما می شد

دریای کرم، قطره ای از آب وضوت

**

ما تشنه آفتاب چشمان توایم

محتاج تو و تکه ای از نان توایم

ای حضرت محراب، رجب تا رمضان

بالله قسم سه ماه مهمان توایم

**

تا در تن شعرهایمان، جان باقیست

تا خانه کعبه هست و ایمان باقیست

وقف تو تمام بیت ها، مصرع ها

تا جان به تن قافیه هامان باقیست

**

با آمدنت باب ولایت وا شد

توحید میان چشمهایت جا شد

تفسیر فقط ذیل نگاه تو رواست

قرآن بدون تو کجا معنا شد؟

**

امواج در اندیشه ی دریا شدنیم

در حسرت از نور سراپا شدنیم

چشمان امیدوار ما را بنگر

درخواست در امید امضا شدنیم

**

اثبات ولایت علی آسان است

چون شاهد ادعای ما قرآن است

در اصل طواف بی تولای علی

گردیدن دور پیکری بی جان است

**

بر حُسن تو دیده را گشودند همه

وقتی که تو بودی و نبودند همه

اینکه هدف از مدینه و مکه تویی

شعریست که شاعران سرودند همه

 

حامد اهور


اشعار ولادت امام علی(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد

گوهر مهر تو اينگونه خريدارم كرد

 

كافري بيش نبودم عَلَوي ام كردي

نفس عشق شما بود كه بيدارم كرد

 

كار و بار ِدلم از مِهر شما سكه شده

عاقبت عشق ، مرا شُهره ي بازارم كرد

 

تا قيامت به خدا گردن من حق دارد

آن كسي را كه سر كوي تو بيمارم كرد

 

سايه ي لطف خودت را ز سرم كم نكني

بركت سايه ي تو لايق دربارم كرد

 

كيميايي بنما تا زر نابم سازي

اربعيني بطلب تا كه شرابم سازي

 

اي علمدار خدا صاحب شمشير دو سر

اسدالله ترين اي زرهِ پيغمبر

 

هر كسي در پي آن است به جايي برسد

سر نهادن به كف پاي تو مارا خوشتر

 

يكي از پا به ركابان حريمت حمزه

گوشه اي از سَكَنات و وَجَناتت جعفر

 

ضربه اي را كه تو در غزوه ي احزاب زدي

از عبادات ملك،جن و بشر سنگين تر

 

كس جلودار تو اي حيدر كرار نبود

شاهد قدرت بازوي تو باب الخيبر

 

بي سبب نيست كه عباس زره ميپوشد

در دلِ علقمه ميگفت اناابن الحيدر

 

يل شمشير زن قطب جهان ميباشي

اسدالله زمين شير زمان ميباشي

 

قامتي نيست كه در پيش قدت تا نشود

ملكي نيست كه تا پيش قدت پا نشود

 

به خداوند قسم دور حريمت مريم

گر نيفتد ز نفس مادر عيسا نشود

 

هر كسي قنبرتان را به تمسخر گيرد

به زميني تو بكوبيش دگر پا نشود

 

تا كه تو آب بر اين نخل رطب ميريزي

خار اين نخل محال است كه خرما نشود

 

هر كسي خادم دربار تو در عالم نيست

ميتوان گفت كه از سلسله ي آدم نيست

 

علي اكبر لطيفيان

**

از وبلاگ من غلام قمرم

اشعار ولادت امام علی(ع) - داود رحیمی

 

از ابتدا که عالم امکان درست شد

لوح و قلم، ستاره و کیهان درست شد

 

غیر از خدا، علی و پیمبر کسی نبود

از نور مرتضی گلِ انسان درست شد

 

وحی از خدا به حضرت ختم الرُسل رسید

دائم علی نوشت و قرآن درست شد

 

اصلاً تمام دین ز علی گفتن است و بس

محض ولای اوست مسلمان درست شد

 

او اولین کسی است که "أشهد" سروده است

این جا به بعد بود که ایمان درست شد

 

جمعی محب و عاشق حیدر به دور هم

گرد آمدند و ملت  ایران درست شد

 

ایرانیم و شیعه ی حیدر، هزار شکر

عمرم شده است بیمه ی حیدر، هزار شکر

 

شکر خدا که این دل من هم شکار شد

آن قدر از شراب علی زد، خمار شد

 

مست علی و مات جمال خدایی اش

عشقش هبوط کرد و زمین بی قرار شد

 

این شیر شرزه کیست که مستانه می رسد؟

ارباب عالم است، به دُل دُل سوار شد

 

از راه می رسد که قیامت به پا کند

او یک نگاه کرد و جهان تار و مار شد

 

تیغ دو دم به دست علی چرخ می زند

بیچاره آن کسی که به تیغش دچار شد

 

یک مدعی پرید و ز خندق عبور کرد

تا خواست حرکتی بکند خوار و زار شد

 

همسایه ی خداست علی پس عجیب نیست

دیوار کعبه جامه دران "مَستِ جار"  شد

 

این کار حیدر است که در لیلة المبیت

خفتن میان حادثه را عهده دار شد

 

آقا شدن فقط و فقط کار حیدر است

شیعه تمام عمر بدهکار حیدر است

 

شکر خدا ولایت حیدر به ما رسید

توفیق عشق آل پیمبر به ما رسید

 

روزی که روزیِ همه تقسیم کرده اند

گنج گدایی از درِ این در به ما رسید

 

وقتی خدا به بنده ی خود کار می سپرد

اربابی از شما شد و نوکر به ما رسید

 

ما که برای عشق لیاقت نداشتیم

این ها هم از عنایت مادر به ما رسید

 

"زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم"

از یمن اوست این همه گوهر به ما رسید

 

از ماجرای شام و مدینه... ولایتت

با خطبه های همسر و دختر به ما رسید

 

گر کربلا نبود علی هم نداشتیم

عشق "علی" ز روضه ی "اکبر" به ما رسید

 

روضه نخوانده شعر پر از شور و شین شد

بی اختیار قافیه ام یا حسین شد

 

شکر خدا به دام شما دل اسیر شد

تا نوکر سرای شما شد امیر شد

 

زینب، حسن، حسین و کلثوم و مرتضی

هر یک شبیه فاطمه خیر کثیر شد

 

هر کس گدای خوان شما شد بزرگ شد

هرکس نشد ذلیل و زبون و حقیر شد

 

باید حسین حسین کنید ای ملائکه

فطرس حسین گفت و پرید و سفیر شد

 

بی تو خزان تمام دلم را گرفته بود

با نامتان هوا چقدر دل پذیر شد

 

ای کاش حرف پشت سرم اینچنین شود

این هم جوان سینه زنی بود و پیر شد...

 

داوود رحیمی

**

از وبلاگ حسینیه

اشعار مدح حضرت امیر المونین(ع) - علیرضا دهقانیان

 

 

چه جانماز پي اعتكاف بر دارد

چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد

 

علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست

كه در مقابل شب انعطاف بر دارد

 

دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند

نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد

 

شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر

كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد

 

دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما

اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد

 

اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود

خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد

 

علیرضا دهقانیان

اشعار مدح امیرالمومنین(ع) - امیر اکبرزاده

 

ميگيري از نگاه فرشته قرار را

مي آوري به وجد تو پروردگار را

 

هستي همين كه آينه ي رؤيت تو شد

دست تو پاك كرد ز رويش غبار را

 

در بستر رسول ،خدا شرح داده است

فرق تو را و غيرت ياران غار را

 

از خاك گرده هاي تو ميچيند آسمان

يك كهكشان ستاره ي دنباله دار را

 

در خواب خود كوير شبي ديده چيده است

از دشت پينه كاري دستت بهار را

 

هر شب كنار بستر تو ،خواب ،ديده است

خواب ِ به خواب رفتن شب زنده دار را

 

نه شوق نان ، شوق نگاه تو ميكشد

هرشب كنار پنجره ها انتظار را

 

هم بازي شبانه ي طفلان بي پناه

در دست تو گذاشت خدا ذوالفقار را

 

چرخيد چرخ چاه شب و روز و چشم تو

تنها چشيد غُصه ي اين كج مدار را

 

امير اكبر زاده

**

از وبلاگ من غلام قمرم

اشعار مدح امیرالمومنین(ع) - جواد حیدری

 

تا حاجت تمام دلم را روا کند

باید خدا به پای علی ام فدا کند

 

آن قدر قیمتی است فدای علی شدن

خود را فداش حضرت خیر النسا کند

 

شیعه شدن که آرزوی هر پیمبری است

آن رتبه است که فاطمه باید عطا کند

 

چه حل شود چه حل نشود مشکلات من

من راضی ام به آن چه مشکل گشا کند

 

آن کس که اختیار دو عالم به دست اوست

اصلاً عجیب نیست که کار خدا کند

 

از لا به لای خلق قیامت که می شود

بر گردن علی است که ما را سوا کند

 

عمری نشسته ایم به پای محبتش

فردای حشر فاطمه با ما چه ها کند

 

حتی حسین با همه ی دستگیری اش

با مهر مرتضی است به ما اعتنا کند

 

نیمه نگاش حضرت عباس می شود

او قادر است خلقت عباس ها کند

 

اهل کرم معطل خواهش نمی شوند

او حاجت نخواسته را هم عطا کند

 

جواد حیدری

اشعار ولادت امام علی(ع) - یاسر مسافر

 

نگاهی کرد مولا جان گرفتم

نفس زد با دمش ایمان گرفتم

تکلم کرد و من قرآن گرفتم

و از او درس یک انسان گرفتم

 

مگر مثل و نظیرش هست هیهات

مگر هست این چنین سرمست هیهات

 

الا مولود خانه زاد کعبه

سبب ساز طواف آباد کعبه

تو بودی علت ایجاد کعبه

علی پیغام حج و داد کعبه

 

تویی چون روز روشن تر ز خورشید

خدا را دید هر کس که تو را دید

 

صراط و محشر و میزان  تویی تو

و هم پیدا و هم پنهان تویی تو

مراد و مرشد سلمان تویی تو

عزیز ملت ایران تویی تو

 

لقب هایت تماما کبریایی

علی اعلا و عالی  ایلیایی

 

به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟

طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟

مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟

دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟

 

مرا زلف پریشان داده ای تو

دل دل مرده را جان داده ای تو

 

هرآنکس در سقیفه هست پست است

به غیر از جام تو هر مست پست است

به جز تو هرکسی دل بست پست است

زمهرت  آنکه دل بگسست پست است

 

بکوش ای دل که دلبر گونه باشی

علی محور وَ حیدر گونه باشی

 

غلوکاران و منکرهای مولا

به دوزخ می نشینند روز محشر

تمام پیروان راه حیدر

مطیع و گوش بر فرمان رهبر

 

همان رهبر که نسلش نسل کوثر

الهی دشمنانش خار و مضطر

 

الا تنها ترین همتای زهرا

امام و دلبر و آقای زهرا

تپش های دل شیدای زهرا

قسم بر ذکر یا مولای زهرا

 

نگاهی کن غلام بینوا را

و امضا کن برات کربلا را

 

یاسر مسافر


اشعار مدح و میلاد امیرالمومنین علیه السلام - وحید قاسمی


پیغمبران عرش خدا در تحیُرند

بر ساحت مقام شما غبطه می خورند

تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید

از قصد رفت و با عجله سیب سرخ چید

عیسی به محض خنده تان خنده می كند

صد مرده را نگاه شما زنده می كند

عمر بلند خضر نشان عنایتت

او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت

موسی برای معجزه ی ادعای خویش

با ذكر «یا علی» به زمین زد عصای خویش

داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست

او ذاكر بزرگترین هیئت خداست

چشم امید حضرت ایوب سوی توست

دست نیاز بیعت ایوب سوی توست

نوح نبی برای مدارای سرنوشت

بر بادبان كشتی خود «یاعلی» نوشت

نور محبت تو به یونس حیات داد

او را ز دخمه ی دلِ ماهی نجات داد

لقمان نشست محضرتان و فخیم شد

او پای منبر سخنانت حكیم شد

یعقوب با توسل بر تو شفا گرفت

بر دیده خاك پای تو را توتیا گرفت

یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد

او با نخ عبای تو بیرون كشیده شد

باد صبای مُلك سلیمان شمیم توست

قالیچه ی پرنده ی او هم گلیم توست

الیاس خادم حرم عترت شماست

او ریزه خوار سفره ی پر بركت شماست

وِرد لبان صالح و ادریس یا علی ست

پیر طریق بندگی انبیا علی ست

وحید قاسمی

اشعار مدح امیرالمومنین علیه السلام - لطیفیان

مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد

گوهر مهر تو این گونه خریدارم كرد

كافری بیش نبودم عَلَوی ام كردی

نفس عشق شما بود كه بیدارم كرد

كار و بار دلم از مِهر شما سكه شده

عاقبت عشق، مرا شُهره ی بازارم كرد

تا قیامت به خدا گردن من حق دارد

آن كسی را كه سر كوی تو بیمارم كرد

سایه ی لطف خودت را ز سرم كم نكنی

بركت سایه ی تو لایق دربارم كرد

كیمیایی بنما تا زرِ نابم سازی

اربعینی بطلب تا كه شرابم سازی

 ای علمدار خدا! صاحب شمشیر دو سر

اسدالله ترین! ای زرهِ پیغمبر

هر كسی در پی آن است به جایی برسد

سر نهادن به كف پای تو ما را خوش تر

یكی از پا به ركابان حریمت حمزه

گوشه ای از سَكَنات و وَجَناتت جعفر

ضربه ای را كه تو در غزوه ی احزاب زدی

از عبادات ملك، جن و بشر سنگین تر

كس جلودار تو ای حیدر كرار نبود

شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر

بی سبب نیست كه عباس زره می پوشد

در دلِ علقمه می گفت انا بن الحیدر

 یل شمشیر زن قطب جهان می باشی

اسدالله زمین شیر زمان می باشی  

قامتی نیست كه در پیش قدت تا نشود

ملكی نیست كه تا پیش قدت پا نشود

به خداوند قسم دور حریمت مریم

گر نیفتد ز نفس، مادرِ عیسا نشود

هر كسی قنبرتان را به تمسخر گیرد

به زمینی تو بكوبیش دگر پا نشود

تا كه تو آب بر این نخل رطب می ریزی

خار این نخل محال است كه خرما نشود

من دخیل حرم شاهِ نجف می باشم

هو مدد گر گره ی نوكریم وا نشود

هر كسی خادم دربار تو در عالم نیست

می توان گفت كه از سلسله ی آدم نیست

علی اکبر لطیفیان

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
وقتی غزل به نام تو آغاز می شود
وقتی غزل به نام تو آغاز می شود

درها به روی لوح و قلم باز می شود

تازه شروع قافیه پردازی دل است

وقتی غزل بنام تو آغاز می شود

یک کاروان ملائکه همکار شاعرند

تا اینکه واژه قافیه پرداز می شود

اصلا خدا به شعر علی میکند نظر

چونکه همیشه شعر تو ممتاز می شود

مولا محبتم و تمام ارادتم

با گفتن غزل به تو ابراز می شود



ساقی نشسته ام به هوای حواله ای

کافی بود مرا ز شرابت پیاله ای



شعری حواله کن که دلم را تکان دهد

در شعر من حضور خودت را نشان دهد

شعری بده که کار مسیحا دمی کند

گر خوانمش به مرده به او روح و جان دهد

در گفتن و سرودن فضل و کمالتان

در ابتدای راهم و من را توان دهد

من جمکرانی ام دل من پرکشیده است

شعری بده که بوی امام زمان دهد

آقا سحر شده به موذن اشاره کن

بالای مأذنه برود تا اذان دهد



الله اکبر از قمر نیمه رجب

الله اکبر از پسر نیمه رجب



در دست فاطمه پسری جلوه گر شده

به به پسر نگو قمری جلوه گر شده

همچون صدف که در دل خود پرورش دهد

کعبه شکافته گوهری جلوه گر شد

در خانه خدا به خداوند لم یزل

گویا پیمبر دگری جلوه گر شد

بر شهر علم و دانش پیغمبر رئوف

از لطف حق ببین چه دری جلوه گر شده

مادر موحد و پدرش هم که متقی

این خانواده را ثمری جلوه گر شده



کعبه به طوف روی تو احرام بسته است

عمری به شوق دیدنت اینجا نشسته است



خلقت بدون تو که تکامل نداشته

دنیا به عطر و بوی شما گل نداشته

روز تولد تو همان روز ابتداست

در خلق تو خدا که تعلل نداشته

آری دریده پیرهن صبر خویش را

کعبه دگر به سینه تحمل نداشته

آدم هوای وصل تو را کرده،ورنه او

اندر بهشت میل تناول نداشته

تو آمدی که باعث میزان حق شوی

دنیای بی شما که تعادل نداشته



با دست خویش نور تو را حق که آفرید

مهر و محبت تو از آنجا به ما رسید

میلاد یعقوبی

موضوعات مرتبط: میلاد امیرالمومنین ع
اشعار مدح و میلاد امیرالمومنین علیه السلام

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است

از آسمان حقیقت قرآن رسیده است

شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

 

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند

در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

 

روزی كه مكه بوی خدای احد گرفت

حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت

دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت

خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

 

از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد

كوری چشم هرچه صنم سینه چاك كرد

 

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد

وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد

وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد

كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

 

حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است

با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

 

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست

خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست

از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست

حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

 

جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت

حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

 

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!

ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!

ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!

پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

 

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها

دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

 

پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد

تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد

حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد

خاك تو هر كسی كه نشد توتیانشد

 

ای شاه حُسن با تو «گدا معتبر شود»

آری! «به یمن لطف شما خاك زر شود»

 

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!

شیرینی اذان و اقامه به كام ما!

تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما

«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

 

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است

 پای تو هر کسی که نماند نماندنی است

 
محسن عرب خالقی

ادامه نوشته

اشعار ولادت میلاد  امام جواد الائمه(علیه السلام) - و اشعار ولادت میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام

بسم الله ...

دریافت اشعار ولادت حضرت امام جواد (ع) به صورت WORD

دریافت اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع) به صورت WORD


دریافت اشعار ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر از اسماعیل شبرنگ به صورت WORD

اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - وحيد قاسمي


 

يوسف كاظمين

 

حس باران در نگاه ساده ات

شوق رفتن در مسير جاده ات

 

مبدا مشهد، مقصد من كاظمين

نقشه ي راهم گل سجاده ات

 

مي روم از سنگلاخ عاشقي

تا نهايت هاي دور افتاده ات

 

رفتن و رفتن بدون  وقفه اي

شيوه ي شب گردي دلداده ات

 

مي رسم يك روز بر دروازه ي

چشم هاي مهربان و ساده ات

 

جا گرفته كهكشاني از غزل

در مدار زلف پيچ افتاده ات

 

در تفرج گاه صبح شعر من

دب اكبر مي شود كباده ات

 

حضرت والا،  امام عالمين

يوسف زهراي شهر كاظمين

 

ساحل درياي جودت بيكران

هفت دريا قطره اي از فضلتان

 

سفره ي احسانتان گسترده است

حاتم طائي نشسته پاي آن

 

من گداي اهل بيتم، اي امير

باب حاجات من است اين آستان

 

روزي من را خدا دست تو داد

كاسه اي آب و كمي خرما و نان

 

قرص نان ها دست پخت فاطمه ست

شك ندارم اي كريم مهربان

 

گندمش را از بهشت آورده اي

از زمين هاي خودت در آسمان

 

خانه ات آباد باشد تا ابد

كوري چشم حسودان زمان

 

حضرت والا، امام عالمين

يوسف زهراي شهر كاظمين

 

آينه در آينه پيغمبريد

ساقيان گرد حوض كوثريد

 

سوره ي كوثر جواب محكم

آنكه مي گويد شماها ابتريد

 

چارده نوريد، نور لايزال

بر سرير كبريايي زيوريد

 

عرشيان را درس ايمان داده ايد

در دو عالم اهل وعظ و منبريد

 

هر سحر بعد از نماز صبح تان

روضه خوان روضه هاي مادريد

 

در قيامت جان پناه شيعيان

بر تمام عرش سايه گستريد

 

شك ندارم كه مرا همراه تان

روز محشر سمت جنت مي بريد  

 

حضرت والا، امام عالمين

يوسف زهراي شهر كاظمين

 

وحيد قاسمي


اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - محمد مهدي نسترن

 

از لا به لاي دفتر شعرم عبور خواهم کرد

امشب تمام قافيه ها را مرور خواهم کرد

 

انشاي جمله هاي مليحانه تو را

با کاغذي زجنس محبت نمور خواهم کرد

 

امشب به زير پرچم عشق تو آمدم

مدح تو را ز جوهري از جنس نور خواهم کرد

 

حالا براي رسيدن به شأن تو

بالي براي پر زدنم جفت و جور خواهم کرد

 

اي پير کو چک اي گل دردانه ي رباب

از خواندنم براي تو حس غرور خواهم کرد

 

اکنون مرا بهار دل انگيز ديگري

کي مي رسد پياله ي لبريز ديگري

 

امشب به سمت و سوي تو پرواز مي کنم

با بردن نواي تو اعجاز مي کنم

 

گفتم علي اصغر و لبريز از خمم

با جرعه اي ز جام تو آغاز مي کنم

 

عاشق تر از هميشه نگاهم به سوي توست

با اشک خود محبتم ابراز مي کنم

 

دل را دخيل يک پر قنداقه شما

بستم و قفل بسته ي خود باز مي کنم

 

هر لحظه ، هر دقيقه ، تمامي عمر خود

حوض دو چشم خود ز تو نمساز مي کنم

 

اي ماوراي هر چه غزل در نگاه عشق

ساکن شدم به عشق تو در خانقاه عشق

 

امشب ميان شعر و غزل بنده عابرم

با بيمه اي به اسم تو آسوده خاطرم

 

شش ماهه اي که يک شبه ، صد سال رفته اي

آقا محل بده به خدا بنده شاعرم

 

نذر شما و مادرتان ، شيره ي عسل

سر را بزن فداي شما بنده حاضرم

 

اي آنکه گوشه چشمي به ما کني

شايد عوض شود به دمت هست و ظاهرم

 

امشب تمام قافيه هايم بدل شده

شعرم پر از طراوت طعم عسل شده

 

يک آيه از اهالي بالا رسيده است

زيباترين ستاره زهرا رسيده است

 

در نيل غصه هاي زمين يک عصا بزن

گويا دوباره حضرت موسي رسيده است

 

هر کس که مرده دل شده در عصر حاضرش

مژده بده به او که مسيحا رسيده است

 

بايد سوار کشتي اهل يقين شوي

بر ساحل نگاه تو دريا رسيده است

 

امشب دوباره ساکن ميخانه مي شويم

شايد دوباره حضرت مولا رسيده است

 

شکر خدا که عنايتتان شامل شده

ابياتي از دهان شما حاصلم شده

 

اين ها گذشت و واقعه از راه مي رسد

يوسف دوباره بر ته يک چاه مي رسد

 

بايد دوباره خواند غزل هاي نا تمام

وقتي پيامي از خود الله مي رسد

 

مادر نشسته منتظر ماه پاره اش

اما فقط ز خيمه ي او آه مي رسد

 

مولاي ما کنار فرات و علي به دست

اما ز لحظه اي که حرمله آنگاه مي رسد

 

اين ها معادلات غريبانه ي غم است

اين ها گذشت و واقعه از راه مي رسد

 

حسين دست غريبي خود به زانو زد

براي جرعه ي آبي به حرمله رو زد

 

با حنجري شکسته خدا را صدا زدي

در لا به لاي خون خودت دست و پا زدي

 

کوچکترين شهيد حرم در سراي عشق

از سال شصت و يک سخن آشنا زدي

 

آري ، چگونه خوانمت از روي نيزه ها ؟

کوچکترين سري که تکيه بر اين نيزه ها زدي

 

باور نمي کنم عزيز دلم روي نيزه اي

آتش به عمه و من و اين خيمه ها زدي

 

جمعه غروب ، روز دهم ، در نگاه آب

يک مهر سرخ آخر اين ماجرا زدي

 

آقا ببخش قصد جسارت نداشتم

بر اين رديف و قافيه عادت نداشتم

 

محمد مهدي نسترن

**

از وبلاگ ام البکا


اشعار مدح حضرت علي اصغر(ع) - وحيد قاسمي

 

روح غزل

 

چشم يعقوب مسيل نيل است

كودكي در بغل راحيل است

 

مي توان خواند زپيشاني طفل

چون مسيحا نفس انجيل است

 

آيه ها مي چكد از لعل لبش

گريه اش لحن خوش ترتيل است

 

بال فطرس شده گهواره ي او

سايه بانش پر جبرائيل است

 

علوي زاده اي از نسل خليل

اين پسر كنيه اش اسماعيل است

 

خنده اش روح غزل هاي بهار

خنده اش شعر پر از تمثيل است

 

عرشيان سر خوش آهنگ وطرب

تار و دف در كف اسرافيل است

 

ريسه آويخته از عرش به فرش

اين هنرمندي ميكائيل است

 

مات و مبهوت ملائك ديدند

خنده اي بر لب عزرائيل است

 

رونقي داده به بازار شعف

حجره ي غصه وغم تعطيل است

 

صدقه مي دهد امشب آقا

دست هر حور و ملك زنبيل است

 

چه صف طول و درازي دارند

آخرين كس ته صف هابيل است

 

هاتفي گفت به ارباب بهشت

پسرت مايه ي فخر ايل است

 

وقت كوچ است ، برو قافله دار

نفرات سفرت تكميل است

 

وحيد قاسمي
 ]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان

 

هر که سر خدمت نگار ندارد

هر چه که هم باشد اعتبار ندارد

 

بحث سر ديدن کريمي يار است

ور نه گدا بودن افتخار ندارد

 

وقت کرم دست تو به دست گدا خورد

بهتر از اين لطف روزگار ندارد

 

شانه بزن بيشتر به زلف کمندت

اين دل ما ترس تار و مار ندارد

 

صبح قيامت اگر تو دلبر مايي

هيچ کسي با بهشت کار ندارد

 

تا که خدا هست شاه و گدا هست

شاه اگر يار ماست روزي ما هست

 

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است

مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است

 

علت خلقت تويي در عشق و گر نه

جبر کدام است و انتخاب کدام است

 

چله اي بايد گرفت تا که بفهميم

سرکه کدام است يا شراب کدام است

 

اين پدر پير تو چگونه بخوابد

پهلوي گهواره ي تو، خواب کدام است

 

روي تو و روي او... چگونه بفهميم

در وسط اين دو، آفتاب کدام است

 

هيچ کسي مثل تو وجود ندارد

مثل تو و سفره ي تو جود ندارد

 

باز بينداز سمت ما نظرت را

نوکر دربار کن غلام درت را

 

جاي تو عرش است و خاک قابل تو نيست

اين طرفي کرده اي چرا گذرت را

 

بعد چهل سال گريه کردن و هجران

اين همه خوشحال کرده اي پدرت را

 

بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش

تا بگذارد به روي سينه سرت را

 

واي اگر وا شود ز چهره نقابت

پر کني از کشته کشته دور و برت را

 

شهر پر است از حسود، حرز بينداز

يا که عوض کن مسير رهگذرت را

 

در همه مولودهاي قوم پيمبر

هيچ کسي نيست از تو با برکت تر

 

لطف تو را از ازل زياد نوشتند

آينه ات را خدا نژاد نوشتند

 

خاک سر راه تو بهانه ي خلق است

خاک مرا از همين بلاد نوشتند

 

ايل و تبار مرا مريد نوشتند

ايل و تبار تو را مُراد نوشتند

 

هر چه خدا جود داشت داد به دستت

نام تو را اين چنين، جواد نوشتند

 

يا کرم و يا جواد عبد تو هستم

حضرت باب الجواد عبد تو هستم

 

هفت زمين در خور کبوتر تو نيست

غير بلنداي عرش بستر تو نيست

 

وقت نماز شبت تجلي الله

هيچ کسي جز تو در برابر تو نيست

 

خواست پدر بوسه اش براي تو باشد

خوب شد اين که کسي برادر تو نيست

 

گر چه علي اکبرِ امامِ رضايي

زخم ولي بر ضريح پيکر تو نيست

 

اين شب جمعه بده جواب همه را

آب مگر مهريه ي مادر تو نيست

 

از چه علي اصغر از فرات ننوشيد

از چه از آن مايه ي حيات ننوشيد

 

علي اکبر لطيفيان

**

از وبلاگ حسينيه
 ]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - حامد خاکي

 

آسمان اشک شوق مي باريد

عشق روي زمين قدم مي زد

دست باران به شانه ها مي خورد

خلوت باغ را بهم مي زد

**

  اسکله بر افق تبسم کرد

موج و ساحل کنار هم ماندند

جزر ومد کف زدند و رقصيدند

و صدفها ترانه مي خواندند

**

پر و بال کبوتران واشد      

دل خود را به آسمان دادند

ماتشان برده بود و از بالا

خانه اي را بهم نشان دادند

**

خانه ي آيه ها و آينه ها  

کعبه تنها رفيق و همگامش

قعر زير بناي آن خورشيد

پاتوق هر فرشته اي بامش

**

ناگهان عرش بر زمين افتاد

فرش تعظيم کرده و پا شد

و ملائک به چشم خود ديدند

سرزمين مدينه زيبا شد

**

ازدحام گدا چنان پشتِ   

در خانه  هجوم  آوردند

 به گمانم که روزي ِخود را  

تا نگيرند بر نمي گردند

**

نهمين نور خانواده ي عشق

هشتمين طفل مادر دنيا

پسر ماهِ حضرت خورشيد

پدر جود و مهرباني ها

**

هنر يک نگاه او حاتم  

بسکه از رتبه ي کرم رد شد

باعث قحطي گدا شده است   

دست و دل بازي اش زبانزد شد

                                 **

السلام اي امام سائلها

حضرت عشق همجوار خدا

دامنت رابه دست ما برسان

لطف حق? اي خزانه دار خدا

                        **

جود تو علت وجود من است

سوره ي کوثر امام رضا

 تو جواني جواني ام به فدات

اي علي اکبر امام رضا

**

تو بهاري وسبزي و سروي

ماخميده درخت پائيزيم

گريه ي تو ز ماتم زهراست

مابراي تو اشک مي ريزيم

**

گرچه بي ارزشيم و سرباريم

ماخريده شديم گريه کنيم

خنده اصلاً به ما نمي آيد

آفريده شديم گريه کنيم

 

حامد خاكي

**

من غلام قمرم
 
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - يوسف رحيمي

 

در ساحل جود خدا باران گرفته

باران نور و رحمت و احسان گرفته

 

در هر نگاه اين قبيله هل اتائي ست

چشم تهيدستان عالم جان گرفته

 

مي بارد انوار کرم از هر کرانه

شب هاي دلگير زمين پايان گرفته

 

داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش

آري دعاي حضرت جانان گرفته

 

از عرش جنت سوره‌ي ياسين رسيده

خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته

 

نسل امامت مي شود پاينده با او

از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته

 

او مي رسد جود و سخا معنا بگيرد

در قلب عالم نور رحمت پا بگيرد

 

عالم همه قطره اگر دريا تو هستي

کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي

 

فيض وجود توست رزق اهل دنيا

باران جود عالم بالا تو هستي

 

اي آسمان لطف غير از آستانت

سائل کدامين سو نهد رو، تا تو هستي

 

مانده ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه

روشن ترين تفسير اعطينا تو هستي

 

مانند کوثر چشمه‌ي جاري نوري

با اين حساب آئينه‌ي زهرا تو هستي

 

بابات بوده پاره‌ي قلب پيمبر

آرامش هر لحظه‌ي بابا تو هستي

 

ابن الرضايي تو کريم بن کريمي

ما چون گدايي يا اسيري يا يتيمي

 

چشمان تو جنت! نه جنت آفريني ست

در هر نگاه روشنت خلد بريني ست

 

هر واژه‌ي تو عطر و بوي وحي دارد

وقتي که خلق و خوي تو روح الاميني ست

 

با عشق تو قلبي نمي سوزد در آتش

آقا ولاي تو عجب حصن حصيني ست

 

گويا گره خورده دلم با عرش اعلي

هر رشته از مهر شما حبل المتيني ست

 

اذن حضور اينجا فقط اخلاص و تقواست

چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني ست

 

کي لايق وصف شکوه بي حد تو

اين شعرها اين واژه هاي اينچيني ست

 

اي آسمان! اي بي کران! اي بي نهايت!

من را ببخش آقا اگر شعرم زميني ست

 

من روزي هر ساله ام را از تو دارم

چشمان من بر دستهاي نازنيني ست

 

عمريست که ريزه خور اين آستانم

در وصف جود بي کرانت ناتوانم

 

هر شب دل من سائل باب المراد است

آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است

 

آنجا که اميد و پناه آخر ماست

آنجا که اوج هر توسل يا جواد است

 

جز آستان تو پناهي که نداريم

اين استغاثه با تمام اعتقاد است

 

بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت

يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است

 

ماها کجا و سائلي آستانت

بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست

 

آقا شفيع ما به درگاه خدايي

وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست

 

مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست

بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است

 

در مشهد سلطان ايران هم که هستيم

دلهاي ما پروانه‌ي باب الجواد است

 

آقا دل من در هواي کاظمين است

در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است

 

يوسف رحيمي
 ]
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان

 

سنگ و طلا

 

در خلوت ياران اثري بهتر از اين نيست

در چله گرفتن ثمري بهتراز اين نيست

 

ما خم شراب از جگر غوره گرفتيم

در ميکده ي ما هنري بهتر از اين نيست

 

سجاده بياريد که تا صبح نخوابيم

در بين سحرها – سحري بهتر از اين نيست

 

ما درد نگفتيم ولي باز دوا کرد

در شهر، طبيب دگري بهتر از اين نيست

 

حق داشت بنازد پدر پير مدينه

در هيچ کجايي پسري بهتر از اين نيست

 

گفتند جواد است سر راه نشستيم

در جمع گدايان خبري بهتر از اين نيست

 

پر کرد به اجبار خودش کيسه ي ما را

در کوچه ي ما رهگذري بهتر از اين نيست

 

گفتند سلامي بده و زائر او باش

ديديم در عالم سفري بهتر از اين نيست

 

پس زائر ياريم توکلت علي الله

ما عبد نگاريم توکلت علي الله

 

ابروي تو و تيغ بلا فرق ندارند

در طرز شهادت شهدا فرق ندارند

 

کافي است که پاي تو به يک سنگ بگيرد

اين گونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند

 

ايام طفوليت تو عين بزرگي است

در معجزه، ايام خدا فرق ندارند

 

از رحمت تو دور نبودند،سياهان

وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند

 

پايين سرسفره تو نيز چو بالاست

در خانه ي تو شاه و گدا فرق ندارند

 

ما کار نداريم رضا يا که جوادي

در مذهب ما آينه ها فرق ندارند

 

تو آمده اي تا که سرآمد شده باشي

يکبار دگر نيز محمد شده باشي

 

بيمار شدن از من و عيسي شدن از تو

لب تشنه شدن از من و درياشدن از تو

 

در راه عصاي تو بيان کرد: امامي!

اعجاز عصا از تو و موسي شدن از تو

 

در مهد به اثبات خودت سعي نمودي

در کودکي ات اين همه والا شدن از تو

 

چهل سال پدر – چشم به راه پسرش بود

حالا يکي يک دانه ي بابا شدن از تو

 

چشمان موفق به اميد تو نشسته است

پس دست شفا از تو و بينا شدن از تو

 

تا زائر سرو قد و بالاي تو باشد

جانم پسرم از پدر و پاشدن از تو

 

بگذار قدم هاي تو را خوب ببيند

در قامت تو جلوه ي محبوب ببيند

 

هستند کريمان دو عالم سرخوانت

يکبار نخورده است گره کيسه ي نانت

 

اصلا حرم شاه خراسان حرم توست

هرصحن که گشتيم در آن بود نشانت

 

انگار که گهواره تو عرش زمين بود

وقتي پدر پير تو مي داد تکانت

 

تکبير تو از داخل گهواره رسيده است

هستم اگر امروز مسلمان اذانت

 

يکبار پدر گفتن تو گر نمي ارزيد

صدبار نمي رفت به قربان زبانت

 

از چشم پدر دور مشو – گرگ زياد است

براين پدرت حق بده باشد نگرانت

 

در راه مبادا قدمت خار ببيند

آن صورت چون برگ تو آزار ببيند

 

يک روز مي آيد که مي افتد بدن تو

لب تشنه بماني و بخشکد چمن تو

 

يک روز مي آيد که مي افتي و کنيزان

در خانه برقصند کنار بدن تو

 

اي يوسف زهرا - دل يعقوب فداي ...

آن لحظه ي خاکي شدن پيرهن تو

 

هرچند کلام تو در آواز شود گم

اما نزند هيچ کسي بر دهن تو

 

علي اکبر لطيفيان
اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) - علي اکبر لطيفيان

 

طوباي تو ميان دلم قد کشيده است

بين من و خيال خودم سد کشيده است

 

احساس مي کنم به تو نزديک مي شوم

جذر مرا نگاه تو مد کشيده است

 

اين جذبه طلايي بالا نشين تو

بال مرا حوالي گنبد کشيده است

 

دست خداي عز و جل روي قلب ما

اين بار سوم است محمد کشيده است

 

نوري رئوف در حرمت موج مي زند

الطاف کاظمين به مشهد کشيده است

 

بخشنده تو ،خداي کرم تو ، جواد تو

ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

 

بگذار خاک پاي تو نقاشي ام کنند

سجاده ي دعاي تو نقاشي ام کنند

 

بگذار بر کنار قدم هاي هر شبت

با رشته عباي تو نقاشي ام کنند

 

بال و پرم بده که شبيه کبوتري

امروز در هواي تو نقاشي ام کنند

 

بگذار از زمان ازل تا هميشه ها

آقاي من براي تو نقاشي ام کنند

 

وقتي ميان خانه دعا پخش ميکني

مسکين ترين گداي تو نقاشي ام کنند

 

بخشنده تو ، خداي کرم تو ، جواد تو

ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

 

اي بالش تو دست امام رئوف ما

اي  سايه بان روي تو بال فرشته ها

 

تا آمدي امام رضا گريه اش گرفت

اي مستجاب چله سجاده دعا

 

تا يک تبسمي نکني پا نمي شود

خورشيد از مقابل گهواره شما

 

اينگونه بي نقاب نظر مي خوري عزيز

اينقدر در مقابل آيينه ها نيا

 

آقا قرار ما سر ميدان کاظمين

اي اولين زيارت ما بعد کربلا

 

بخشنده تو ، خداي کرم تو ، جواد تو

ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

 

هر صبح چهارشنبه مقيم تو مي شوم

از زائران صبح نسيم تو مي شوم

 

روزي اگر به طور مرا راهيم کنند

سوگند ميخورم که کليم تو مي شوم

 

وقتي که از محله ما ميکني عبور

کوچه نشين دست کريم تو مي شوم

 

بر پشت بام گنبد زرد و طلائيت

مثل کبوتران حريم تو مي شوم

 

کم کم در ابتداي خيابان کاظمين

دارم همان گداي قديم تو مي شوم

 

بخشنده تو ،خداي کرم تو ، جواد تو

ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

 

علي اکبر لطيفيان
ولادت حضرت جواد الائمه(ع)

 

اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) - مهدي نظري

 

ماخشكساليم و شما باران مايي

درياي لطف و فضل بي پايان مايي

 

وقتي كه اسم فاطمه روي لب ماست

بوي تو مي آيد، يقين مهمان مايي

 

شاگرد درس تو كرامت پيشه گان اند

استاد درس مكتب عرفان مايي

 

  هركس كه باشد منكرت پست است اما

من مطمئنم اينكه تو، قرآن مايي

 

آنكس كه با تو رفت بيراهه نرفته

دركشتي فيض خدا، سكان مايي

 

ازلطف و احسان شما، ازعلم و جودت

بي پرده مي گويم شما ايمان مايي

 

تو در دل خوبان عالم جاي داري

زيرا كه نور ديده سلطان مايي

 

چشم و چراغ هشتمين ماه خدايي

يعني كه فرزندعلي موسي الرضايي

 

آنقدركه چشمان زيباي تو ناز است

مانند سجاده به طاق عرش باز است

 

وقتي كه اسم تو مي آيدآسمان هم...

...با ذكرنامت غرق در سوز و گداز است

 

يك دوقدم بردار كه عالم ببيند

خاك زمين ازگامهايت دلنواز است

 

روزقيامت مي شود فهميد اين را :

هركس كه قدري با تو باشد سرفراز است

 

ماراهم از حال دعايت جرعه اي ده

آقا امامت كن بيا وقت نماز است

 

مرغ سحر ديشب تمام ذكرش اين بود

نام جواد از روز اول چاره ساز است

 

وقتي كه تو روبه خدا غرق دعايي

انگار كه حيدر كنار جانماز است    

 

 مارا بخر تا كه براي تو بمانيم

روزيمان كن تا گداي تو بمانيم

 

در هر نگاه تو صفارا مي توان ديد

قطعا علي موسي الرضا را مي توان ديد  

 

درنيمه شبهاي خدايي تو آقا

هرشب سرشك ربّنا را مي توان ديد

 

آقا بجان نوكرانت كفر اين نيست

درچشمهاي تو خدا را مي توان ديد

 

دست گدا وقتي كه سوي تو دراز است

لطف امام مجتبي را مي توان ديد

 

هرشب كنار سفره ات خضر و كليم اند

چون حضرت خيرالنسا را مي توان ديد

 

عالم فقير دستهايت هست زيرا

درخانه تو انبيارا مي توان ديد

 

از آسمان كاظمين ازروي گنبد

گلدسته هاي كربلا را مي توان ديد

 

از صحن تو تا كربلا يك راه دارد

يك جاده اي كه نام ثارالله دارد  

 

مهدي نظري
 اشعار ميلاد حضرت علي اصغر(ع) - محسن اولاد

 

در واژگان شعر من طفلي بخواب است

گويي که او دردانه ي ناز رباب است

 

لالا بخواب آرام اي زيباي بابا

حالا که بابايت به لبخندي مجاب است

 

شاعر به لبخندش  شدم وقتي که خوابيد

شاعر نه ؛ بيتابي که خود در پيچ وتاب است

 

اشکي ميان واژه هاي شعر خنديد

يعني که خون او به فردايي حساب است

 

لبخند تو ؛ آري تمام جرمت اين بود

تيري به لبخندت ببين حالا جواب است

 

گل غنچه ؛اي غلتان خون در اوج معني

يعني که اينجا نقطه اوج کتاب است

 

محسن اولاد
 

اشعارميلاد امام جواد(ع) – رضا تاجيک

 

آمدي تا که عشق ما بشوي

ثمر کار انبيا بشوي

 

در زمان قنوتهاي دلم

پاسخ ذکر ربّنا بشوي

 

آمدي تا به عرصه ي بخشش

در صف بندگي خدا بشوي

 

کربلا مشهد است و آمده اي

تا علي اکبر رضا بشوي

 

نقل کردند اين حکايت تو

برکت بارد از ولادت تو

 

آمدي استعاره ها گم شد

اي نهادم گزاره ها گم شد

 

داستانهاي حاتم طايي

وسط برگه پاره ها گم شد

 

با حضورت قدي علم کردي

زير پايت مناره ها گم شد

 

جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب

ماه بين ستاره ها گم شد

 

آمدي مثل سوره ي کوثر

سندم آيه ي هوالابتر

 

درک عشق تو درک اسرار است

روي تو روي نور الانوار است

 

دست رد روي سينه اي نزدي

حرف من نيست ،عين آمار است

 

گر مرا پيش تو عقيقه کنند

باز هم چشم تو طلبکار است

 

بارها حاجت مرا دادي

اين براي هزارمين بار است

 

باز هم چون هميشه پر دردم

عشقتان را فقط طلب کردم

 

بين آيات، والضحي عشق است

نهمين رؤيت خدا عشق است

 

دل بيمار و حضرت آقا

مردن و بودن و شفا ؛ عشق است

 

بين اين قبله هاي بي همتا

کاظمين، مشهدالرضا عشق است

 

از براي زيارت سلطان

در باب الجواد را عشق است

 

چيست خورشيد ؟ انعکاس شما

چيست قرآن؟ اقتباس شما

 

شاعر اين حضورتان شده ام

قالي زير پايتان شده ام

 

نذر تو کرده آن قدر مادر

تا زماني که من جوان شده ام

 

جشن امسالتان چه رويايي است

چون که هم سن و سالتان شده ام

 

چون که در کودکي شدي رهبر

مؤمن صاحب الزمان شده ام

 

اي که هستي جواد مادر زاد

جشن ميلاد تو مبارک باد

 

رضا تاجيک

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) – محسن عرب خالقي

 

همان که ...

 

قسم به آنکه به گنجشک بال و پر داده

همان که بال قنوت دم سحر داده

 

قسم به سوره ي خورشيد و آيه آيه ي آن

که نور را به دل روشن بشر داده

 

قسم به آه درختي بدون بَر،که جبر

شکوه ساقه ي خود را به يک تبر داده

 

دميده بر دم صور مدينه اسرافيل

ترانه خوانده و آواز عشق سر داده

 

که هان تمامي هفت آسمان نظاره کنيد

فلک به دامن خورشيدتان قمر داده

 

کسي که وارث پيغمبر است ابتر نيست

خدا دوباره به اين خاندان پسر داده

 

پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو

جواد آل علي جان ضامن آهو

 

همان که سجدگهش آسمان عيسي شد

همان که خاک درش کوه طور موسي شد

 

همان که آرزويش بر دل زکريا ماند

همان که ديدن او آرزوي يحيي شد

 

همان که ذره شد از لطف چشم او خورشيد

همان که قطره ز شوق نگاش دريا شد

 

همان که روشني چشم آسماني هاست

ستاره ي سحر آسمان بابا شد

 

همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها

رسيد و قصه ي کوثر دوباره احيا شد

 

مدينه مکه و ريحانه هم خديجه ي آن

رضا رسول خدا و جواد ،زهرا شد

 

رسيد سيب بهشت خدا، خدا را شکر

رسيد يوسف يعقوب ما،خدا را شکر

 

به شيوه ي پدر اين چشم مهربان شده است

همان نگاه همان عاطفه همان شده است

 

همان صميميت و گرمي و صفاي سبز

همان پناه که آهو دخيل آن شده است

 

اگر غلط نکنم بوي ياس مي آيد

اگر درست بگويم رضا جوان شده است

 

جواد،جود خداوند آسمانها هست

که با زبان زميني او بيان شده است

 

منم گداي امامي که قرص مهر و ماه

به دست سائل او مثل قرص نان شده است

 

فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمين

که مأمن همه ي آسمانيان شده است

 

کسي که سائل اين خانه هست مي داند

جواد، جود کند سائلي نمي ماند

 

مخاطب همه ي نامه هاي من شده اي

توسلي همه روزه براي من شده اي

 

خودت نه حرز جوادت براي ما کافي ست

هزار شکر خدا را دعاي من شده اي

 

در اين زمين که هواي نفس کشيدن نيست

حيات من نفس من هواي من شده اي

 

دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز

بهانه ي سفر کربلاي من شده اي

 

مرا سفر ،سفر کاظمين قسمت کن

مرا زيارت قبر حسين قسمت کن

 

محسن عرب خالقي

 

*******************

 

اشعار ميلاد امام جواد(ع) – محمد بياباني

 

بر آن شديم باز كه دلبر بياوريم

در آسمان، ستاره ي ديگر بياوريم

 

بايد دوباره نخل ولا را ثمر دهيم

يعني به باغ عشق صنوبر بياوريم

 

خورشيد روي ديگري از نسل ياسها

مهتابي از تبار بيمبر بياوريم

 

اي جبرئيل مژده بده بر رضايمان

بايد براي پر زدنش پر بياوريم

 

تا چشمهاي ابتريان كورتر شود

بايد دوباره سوره كوثر بياوريم

 

اين طفل باب رحمت و باب مراد ماست

از اهل بيت ماست همانا جواد ماست

 

دستان ابرها سبد گاهواره اش

پر ميكشند حور و ملك با اشاره اش

 

دنيا ترانه خوان قدومش غزل غزل

جنت قصيده ايست ز يك استعاره اش

 

از عرش تا زمين همه صف بسته منتظر

دل بيقرار مانده به شوق نظاره اش

 

در لابلاي بال سپيد فرشتگان

خورشيد ديگريست رخ ماهپاره اش

 

غرق ستاره ميكند آغوش عشق را

وقتي رسيده با قدم پر ستاره اش

 

با خنده اش گل از گل بابا شكفته است

بر روي دست مادرش آرام خفته است

 

وقتي كه آمدي تو،باران نزول كرد

از فرط شوق بر تنمان جان نزول كرد

 

جبريل بهر تهنيت از نزد كردگار

همراه خيل حوري و قلمان نزول كرد

 

گويا دوباره مثل تمام كريمها

كاملترين كرامت انسان نزول كرد

 

در ليله هاي قدر خدا دفعه نهم

قرآن دوباره بر روي قرآن نزول كرد

 

اي يوسف رضا كه به بازار حسن تو

نرخ فروش يوسف كنعان نزول كرد

 

اي آسمان جود بباران كرامتت

در خرمن وجود بباران كرامتت

 

تو كوثر آمدي و ز كوثر چكيده اي

در ظلمت هميشه ي دنيا سپيده اي

 

تو اولين ولي خدايي كه اينچنين

در سن كودكي به امامت رسيده اي

 

مأمون و  پور اكثم ، نزد تو عاجزند

با تيغ علم گردنشان را بريده اي

 

تو آن نسيم سبز در اوج طراوتي

كه در كوير مرده دلها وزيده اي

 

ما در مسير پرتو باب المراديت

تو در جوار جد خودت آرميده اي

 

مرده است هر كسي نرود زير دين تو

جانهاي ما فداي تو و كاظمين تو

 

پروردگارمان كه تورا آفريده است

ما را اسير دست شما آفريده است

 

قبل از ازل كه وصله جود شما شديم

مارا به خاطر تو گدا آفريده است

 

يعني به جز شما به كسي رو نميزنيم

وقتي جواد ابن رضا آفريده است

 

يعني تويي كه نقطه عطف كرامتي

خالق براي جود خدا آفريده است

 

با هديه اش براي امام رئوفمان

بابي براي حاجت ما آفريده است

 

با نام تو هر آينه دلشاد ميشود

هر كس دخيل بنجره فولاد ميشود

 

محمد بياباني

 

*******************

 

اشعار ميلاد آقا جواد الائمه(ع) – علي اکبر لطيفيان

 

نسيمي از سر زلفت بهار دنيا شد

تو آمدي و اميدي به عشق پيدا شد

 

تو آمدي و خبر آمد از سرادق عرش

زمين براي هميشه پر از مسيحا شد

 

درست مثل زمان تولد زهرا

مدينه مثل زمين هاي مکه زيبا شد

 

هزار حظ منزه به ديده اش آمد

همين که چشم ستاره به روي تو وا شد

 

و آسمان اگر امروز اين همه بالاست

به پاي قامت طوبايي شما پا شد

 

صداي پاي کريمانه تو مي آيد

دلم به پشت در خانه تو مي آيد

 

تو نور عشقي و حق آفتابتان کرده است

دعاي سبزي و حق مستجابتان کرده است

 

ميان خيل هزاران  هزار بخشنده

براي جود خودش انتخابتان کرده است

 

هزار و چهار صد سال مي شود که خدا

مرا پياله به دست شرابتان کرده است

 

تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن

تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است

 

قسم به کعبه براي شفاعت فرداست

اگر جواد الائمه خطابتان کرده است

 

خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند

کريمي اش به کريمي تو ظهور کنتد

 

مسيح سبز نفس هاي تو حياتم داد

شعاع نور ضريحت به جاده ام افتاد

 

براي آنکه خدا حاجت مرا بدهد

مرا نوشت و مريد  تو را نوشت مراد

 

به روي صفحه پيشاني ام ملائک تو

نوشته اند سگ خانه امام جواد

 

چگونه لطف نداري به اين اسيري که

غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد

 

صداي اول عشق و صداي آخر عشق

تمام عشقي و اي عشق خانه ات آباد

 

رسيده است به روي مهت سلام رضا

علي اکبر در خانه امام رضا

 

تو آمدي پي اکرام و هم نشينيمان

جواب عاطفه باشي به مستکينيمان

 

تو آمدي  ز طبق هاي آسمان پايين

و کردي از پي چشمانتان زمينيمان

 

چگونه دست توسل نياوريم آقا

تو آمدي که هميشه گدا ببينيمان

 

تويي تو ماحصل چله ي توسل ها

تويي شراب طهوراي اربعينيمان

 

تويي که حق خدايي به گردنم داري

تو آفريده شدي تا بيافرينيمان

 

تو را جواد و مرا آفريده ات کردند

قتيل آن دو کمان کشيده ات کردند

 

نگاه بي مثلت از تبار خورشيد است

ضريح چشم قشنگت مدار خورشيد است

 

کواکب از جريان تو نور مي گيرند

طلوع نور شما تا ديار خورشيد است

 

تو انعکاس جمال امام خورشيدي

شبيه آينه اي که کنار خورشيد است

 

همين که سردي مان رفت و فصل گرما شد

به گوش خويش سرودم که کار خورشيد است

 

قسم به حرمت خاک زمين کرب و بلا

به آن ديار که مه پاره يار خورشيد است

 

جواب کودک خورشيد سر بريدن نيست

جواب نور گلوي سحر بريدن نيست

 

علي اکبر لطيفيان

**

برگرفته از وبلاگ تيشه هاي اشک

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت جواد الائمه(ع) – جواد حيدري

 

بر سر آنم زبان بگشايم و آوا كنم

خويش را در محضر مولاي خود پيدا كنم

 

تا بگويد سر گذشت غربتش را بهر من

سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم

 

او امام هشتم و آئينه ذات خداست

عالمي را من فقط با نام او شيدا كنم

 

تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا

از زبان حال او گويم روايت اي خدا

 

سالها من منتظر بودم كه آيد گوهرم

اين مبارك كودك و نور دو چشم مادرم

 

او مبارك تر بود از هر چه مولود است وبس

او محمد يا جواد است وبود تاج سرم

 

او امامت را برايم تا ابد تثبيت كرد

كرد رسوا فتنه ي خصم لعين و ابترم

 

او مسيح عترت صديقه ي اطهر بود

در مقام عصمتش همپايه ي كوثر بود

 

كودك است اما چو لب وا كرد غوغايي نمود

خطبه اي كوتاه خواند و كار زيبايي نمود

 

آنچنان شيوا سخن گفت و عدو را پست كرد

آنكه اهلش بود گفتا كار زهرايي نمود

 

رفع تهمت كرد، از آن كه ز مريم برتر است

بهر مادر كودك نازم مسيحايي نمود

 

گفت من  از نسل زهرايم عزيز حيدرم

من جواد ابن الرضا آئينه پيغمبرم

 

گر نمي آمد بناي دين حق كامل نبود

دشمن من شاد مي شد گر مرا حاصل نبود

 

گر نمكي آمد اگر چه بعد عمري انتظار

تهمت ديرينه ي ابتر مرا باطل نبود

 

 بهر ديدار جمال نازنين كودكم

كس شبيه من چنين آشفته و بيدل نبود

 

پيش زهرا سر فرازم اين جواد من بود

ني كه بهر شيعه اين باب المراد من بود

 

دست از او بر مداريد اين گل زهرا بود

دست او باز است وكارش حل مشكل ها بود

 

ني فقط آبادي دنيا بخواهيد از جواد

در قيامت كار او زيباتر از دنيا بود

 

كم از او هرگز مخواهيد اين جفا بر او شود

عاشق ديدار سائل چشم اين  آقا بود

 

هستي ام دار وندار من همين دردانه است

هر كه صاحب عقل باشد بهر او ديوانه است

 

با چه جرات شرح او صاف كمالش مي كنيد

با قياس يوسفي وصف جمالش ميكنيد

 

يوسف از درياي زيبايي او يك قطره است

از خدا گو ئيد گر نشر خصالش مي كنيد

 

اين جواد من شبيه من غريب وبي كس است

منعم از گريه چرا وقت وصالش مي كنيد

 

گو ئيا مي بينم اينك در جواني دلبرم

مي شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم

 

ماهيان بحر و مرغان هوا گريان او

جمله ذرات دو عالم ميشود نالان او

 

از شرار زهرو از سوز عطش پرپر زند

كف زند شادي نمايد زوج بي ايمان او

 

در شب ميلاد او من روضه خواني مي كنم

جان من كه باب او هستم فداي جان او

 

اولين مرثيه خوان و روضه خوان او منم

هر كه گويد از غم او ميزبان او منم

 

جواد حيدري

اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع)
 
 
اشعار مدح حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
 

زلال اشك تو رشك فرات است

فرات از صافى چشم تو مات است

 

وجود تو تعادل بخش اين نهر

كه بى تو آبگيرى بى ثبات است

 

نماز صبر مى‏خواند كنارت

غمت گرداب كشتى نجات است

 

نيازى نيست تا حكمت بخوانيم

وجودت شرح اسماء و صفات است

 

من از عمر كمت خواندم كه روحت

به اين كثرت سرا بى‏التفات است

 

نخ قنداقه پر پيچ و تابت

مدار كهكشان و ممكنات است

 

رضا جعفري

 

*******************

 
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
 

تو را من مى‏شناسم بى قرينى

سوار كوچك نيزه نشينى

 

ميان آيه‏هاى سوره فجر

تو هم كوتاه و هم كوچكترينى

 

بگويد با زبان سرخ خونت

تو هم دلواپس فرداى دينى

 

 به چشمان زمينى، آفتابى

به چشم آسمان، ماه زمينى

 

 دلم را بين دست تو سپردم

تو هم مانند جدّ خود امينى

 

بسوزان، آب كن، از نو بريزم

يقين دارم تو هم مى‏آفرينى

 

رضا جعفري

 

******************

 
اشعار ولادت حضرت علي اصغر(ع) - رضا جعفري
 

 

گلويت را شبى ترسيم كردم

و جاى تير را ترميم كردم

 

کشيدم لحظه خنديدنت را

محبت را به خود تفهيم كردم

 

زمان خفتن و بيدارى‏ام را

به وقت چشم تو تنظيم كردم

 

گرفته جرعه‏اى از چشم مستت

 ميان تشنگان تقسيم كردم

 

نشستم پاى درس حنجر تو

سپس بر اهل دل تعليم كردم

 

همه آنچه ندارم را در آن شب

به پيش پاى تو تقديم كردم

 

رضا جعفري

بر گرفته از وبلاگ شعر شاعر

شعر زيباي آهو - ضامن آهو   - امام رضا عليه السلام - احاديث امام رضا عليه السلام

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

۰۵۱۱۲۰۰۳۳۳۴  تماس مستقیم با روضه ی منوره ی علی بن موسی الرضا علیه السلام

ضمنا از قسمت موضوعات میتونین پخش مستقیم حرم رو ببینین  یادتون نره ما را هم دعا... 

آهو از کجا فهمید باید از تو یاری خواست        در پناه تو باید سایه ای بهاری خواست

آهو از کجا فهمید با تو میشود آرام                با نگاه پر مهرت پیش پای تو شد رام

تو به مهربان بودن ، شهره در زمين بودي       مهربان فراوان بود ، مهربان ترين بودي

مي دهي نجات از مرگ ،آهوي فراري را          مي كني جدا از او ترس و بي قراري را

************* 
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فرياده
دل گنبد داره از غصه و غم مي تركه
چون هزار تا دل غمگين تو خودش جا داده
قد گلدسته، وقاري داره امشب كه نگو
رو ضريح قامتش دست نياز باده
تشنگي مثل گدايي كه دروغي باشه
دم سقاخونه زير دست و پا افتاده
غم غربت اومده دخيل ببنده به دلم
به خيالش دل من پنجره ي فولاده!

حسن حسيني

احاديث امام رضا عليه السلام

پ ن ۱- قالَ الرضا ( عَلَيه السَّلام ) :
" رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحْيى أمْرَنا، قيلَ: كَيْفَ يُحْيى أمْرَكُمْ؟ وَ قالَ (عليه السلام) : يَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَيُعَلِّمُها النّاسَ "
حضرت رضا ( عليه السلام ) فرمودند :
« رحمت خدا بر كسى باد كه أمر ما را زنده نمايد، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گيرد و به ديگران بياموزد. " »

پ ن ۲-  حواستون هست دارين براي چي و براي چه هدفي وب نويسي ميكنين اين حديث بالايي امام رضا رو زياد دقت كنين

پ ن ۳- هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید*اینجا بهشت شهر خدا،‏شهر مشهد است

پ ن ۴ - قالَ الرضا ( عَلَيه السَّلام ) :لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ:
اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.
هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت
باشد: دین‏ شناسى ، تدبر نیــکو در زندگى ، و شکیـبایى در مصیبت‏ها و بلاها.

پ ن ۵ -اين شعر شايد حدود  ۹سالي باشه كه ورد زبونمه كاش همه بودند و براشون ميخوندم
اميدوارم ما رو هم يه مثل آهو پناه بده كاش ما هم مثل آهو فهم داشته باشيم و در خونه ي اقا بريم...

تو ادامه ي مطلب با احاديث و عكسهاي نابي از حرم ميهمانتون ميكنم به ضيافت امام رضا عليه السلام...

ادامه نوشته

شعر مخصوص تولد امام رضا ( علیه السلام )

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

شعر مخصوص تولد امام رضا ( علیه السلام )

شعر مخصوص تولد امام رضا ( علیه السلام ) قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت  نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفتشعر مخصوص تولد امام رضا ( علیه السلام ) قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت  نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

 

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت


از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

  

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت


دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت...

دهه کرامت میلاد امام رضا علیه السلام و ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)دلنوشته ای به امام رضا ع

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

دلنوشته ای برای مولایم امام رضا علیه السلام

امواج مهربانيتان هميشه و مخصوصا اين روزها تا ساحل دل من ميرسد و کاش مرا در میان امواج خروشان مهرت که بلنداي هیچ موجی به آن نمی رسدگرفتار کنی و مرا در تلاتم دریای مهربانی و کرامتت غرق کنی به گونه ای که امکان رهایی نداشته باشم...مولای من ضریح و پنجره های حریم آسمانیتان بهانه ها و جایگاههای توسل دل من به  رشته های عطوفتتان است و هر گاه در بهشتتان قدم میگذارم ،دل ، بیچاره میشود از همان لحظه ی اول برای لحظه ی خداحافظی ..
آیا دوباره مرا راه می دهی؟
 آیا دوباره در بهشتت قدم میگذارم؟
آیا دوباره از زیر ایوان بلند گوهرشاد میتوام اشکهای مهر و محبتم را به شما هدیه بدهم؟
آیا دوباره دورتان می گردم... ؟
آیا ...آیا دوباره دست نياز و توسل مرا به ضریحتان میرسانید؟
 آیا دوباره میشود شما را ببوسم؟؟...
آیا ...؟، آیا...؟ ، و آياهاي ديگري از من و جواب هايي كه از شما با لبخندي ميرسد، مرا دلگرم و اميدوار تر از هميشه زائر شما ميگرداند
دعوتنامه ي دو ماهه ي جمعه هايتان به دستم رسد
چطور مرا؟ ...آري چطور مرا اينگونه مورد محبت قرار دادي؟ كه شايسته ي آن نبودم.
و مگر از پسر فاطمه توقعي به جز اين است  و نگويم كه دستم بگير ميگويم عمري گرفته اي رهايم نكن ...مرا درياب... از طرف روح اله زائر شما

کبوتر گنبد طلاتم ،هوایی اون صحن و سراتم ، با این جون ناقابلم نذر چشاتم...

صدای قدمهای یار می آید

یگانه دلبر دادار می آید...

برای دیدن صفحه ی مطالب کلیک کنید یا به ادامه ی مطلب بروید

::"شفاعت-مرا بسپار در يادت":: - دانلود مولودی امام رضا علیه السلام

کد مداحی کدمداحي ميلاد امام رضا عليه السلام -كد مداحي براي وب و وبلاگ چند كد متفاوت

اشعار و شعر در باره ولادت مولودی امام رضا علیه السلام

دهه کرامت

سایت تخصصی امام رضا علیه السلام      ::"شفاعت-مرا بسپار در يادت":: - دانلود مولودی امام رضا علیه السلامکد مداحی کدمداحي ميلاد امام رضا عليه السلام -كد مداحي براي وب و وبلاگ چند كد متفاوتدهه کرامتسایت تخصصی امام رضا علیه السلام آينده روشن - برگزاری مسابقه ویژه دهه کرامتمیلاد امام رضا علیه السلامميلاد با سعادت امام رضا عليه السلامویژه نامه میلاد امام رضا علیه السلامطلوع امید(میلاد امام رضا علیه السلام)علویگرگانی:در دهه کرامت، کرامتهای انسانی را مورد توجه قرار دهیماخبار دهه كرامتاز ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) تا ولادت امام رضا (علیه السلام)جشن‌های دهه کرامت در تهران برگزار می‌شودپايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي - برگزاري جشنهاي دهه كرامتتصاویر یافت

 
 
 
 
 
 
 
::"شفاعت-مرا بسپار در يادت":: - دانلود مولودی امام رضا علیه السلامکد مداحی کدمداحي ميلاد امام رضا عليه السلام -كد مداحي براي وب و وبلاگ چند كد متفاوتدهه کرامتسایت تخصصی امام رضا علیه السلام آينده روشن - برگزاری مسابقه ویژه دهه کرامتمیلاد امام رضا علیه السلامميلاد با سعادت امام رضا عليه السلامویژه نامه میلاد امام رضا علیه السلامطلوع امید(میلاد امام رضا علیه السلام)علویگرگانی:در دهه کرامت، کرامتهای انسانی را مورد توجه قرار دهیماخبار دهه كرامتاز ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) تا ولادت امام رضا (علیه السلام)جشن‌های دهه کرامت در تهران برگزار می‌شودپايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي - برگزاري جشنهاي دهه كرامتتصاویر یافت
 

جشن‌های دهه کرامت در تهران برگزار می‌شود

پايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي - برگزاري جشنهاي دهه كرامت

تصاویر یافت شده برای جستار دهه كرامت گزارش تصاویر

ادامه نوشته

اشعار سردار شعر شيعه مرحوم حاج محمد رضا آغاسي(آقاسی) - دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي  شعرخوانی تصوی

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

این مطالب در سه صفحه تنظیم شده است>>>>صفحه يك >>  صفحه دو >> صفحه سه

اشعار سردار شعر شيعه حاج محمد رضا (آقاسی)آغاسي -  به صورت فایل نوشتاری

دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

 

روز و شب گویم به آوای جلی

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم(آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)

 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

از ذکر علی مدد گرفتیم

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

 ساقی امشب

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/


خبر آمد خبری در راه است

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)
 

مجموعه اشعار 2

میلاد حضرت علی (ع) 72

 

میلاد پیامبر(ص) - دانشگاه کاشان 84 (به همراه موسیقی)

 

مجمع عاشقان بقیع - قم

 

روزه حضرت علی و حضرت زهرا(س) - به همراه خلج

 

شهادت حضرت زینب - کاشان 83


 

برنامه شبستان - شبکه 1


 

در جمع دانشجویان


 

در حضور امجد


 

هیئت حضرت زهرا (س)

ادامه نوشته

اشعار سردار شعر شيعه مرحوم حاج محمد رضا آغاسي(آقاسی) - دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي  شعرخوانی تصوی

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

 این مطالب در سه صفحه تنظیم شده است>>>>صفحه يك >>  صفحه دو >> صفحه سه

اشعار سردار شعر شيعه حاج محمد رضا (آقاسی)آغاسي به صورت فایل نوشتاری

دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)حسینیه امام رضا (ع)


 

مام رمضان - قم 83


 

مجموعه اشعار 1


 

مجموعه اشعار 2


 

میلاد حضرت علی (ع) 72


 

یادبود شهدا

? شیعه یعنی

?میخوام برم امام رضا

?حیدر کرار نیم

? علی علی مولا

? یه قوم تو را شهید  میدانند

? کیست علی

? خبر آمده خبری درراه هست

?گفت فحشا درکجا پدید اید

?زهرا اگه نبود محمد یتیم بود

?فصل غم  امد

?دل من فدای دو دست ابوالفضل

?غنچه میبینم دل پر میزنه

?از ذکر علی مدد گرفتم

?آن شب که بتان نماز خواندند

?دلم تنگ شهیدان است

میلاد پیامبر(ص) - دانشگاه کاشان 84 (به همراه موسیقی)

ادامه نوشته

اشعار سردار شعر شيعه مرحوم حاج محمد رضا آغاسي(آقاسی) - دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي  شعرخوانی تصوی

بسم الله  گیف  بسم الله برای وبلاگ   بسم الله با خطی زیبا  بسم الله
  الرحمن الرحیم

این مطالب در سه صفحه تنظیم شده است>>>>صفحه يك >>  صفحه دو >> صفحه سه

اشعار سردار شعر شيعه حاج محمد رضا (آقاسی)آغاسي -  به صورت فایل نوشتاری

دانلود آخرين اجراي مرحوم آغاسي

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش 

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

میخوام برم به مشهد

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم(آقاسی) آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

با همه لحن خوش آواییم

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

 

هر کسی کسی دارد

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

 

روز و شب گویم به آوای جلی

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم(آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)

 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

از ذکر علی مدد گرفتیم

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/

 ساقی امشب

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1)

مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی (1)     
 مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم آقاسی ( میلاد حضرت محمد (ص) - دانشگاه آزاد کاشان - 1384)
 
http://hassanmojtaba.mihanblog.com/


خبر آمد خبری در راه است

ادامه نوشته

خدا كند كه رضايم فقط رضاي تو باشد


  • خدا كند كه رضايم فقط رضاي تو باشد
    هواي نفس نباشد همه هواي تو باشد
    خداكند كه گزارت فِتد به منظر چشمم
    كه سجده گاه نمازم به جاي پاي تو باشد
    خدا كند كه اماما دلم براي تو باشد
    كسي دراو ننشيند هميشه جاي تو باشد
    خداكند كه نفروشم دِگر به غير تو جان را
    كه جان و هر چه كه دارم همه فداي تو باشد
    منم مريض و توهستي طبيب درد درونم
    عنايتي كه شفايم فقط شفاي تو باشد
    فداي خاك ره تو وجود عالم و آدم
    وجود عالم امكان به اِتكاي تو باشد
    خدا كند كه بدانم نشانه اي زمكانت
    كه درب جنتِ رضوان دَر سراي تو باشد
    خدا كند كه شوم من فداي راه و فنايت
    با سعادت آن جان كه او فناي تو باشد
    گذشت عمر و نديدم زمان و وقت ظهورت
    دعا نما كه ظهور تو با دعاي تو باشد
    خدا كند كه ولاي تو دردلم بنشيند
    كه بندگي و عبادت فقط ولاي تو باشد
    ندارد غصه اي انوار به روزگار اماما
    اگر كه درهمه ي عمر فقط گداي تو باشد
  •  
  • ای راحت جان گرمی دل خنديدن تو   و     اشعار جدید برای فاطمیه

    فاطمه جانم، اى عزيزم ،اى يارحيدر
    اى راحت جان ،گرمى دل ،خنديدن تو
    آرامشم را،داده بر باد، لرزيدن تو
    بال وپرى زن،خسته بالم، بشكن قفس را
    گويى گرفته، درد سينه، راه نفس را
    بادست بى جان، لرزشى كن، هنگام خفتن
    اى لعل خاموش، خواهشى كن، يك دفعه از من
    زخمى نشسته،بر گلويت، از ناله هايت
    روضه گرفتم ،بر شفايت،با بچه هايت
    كم گريه كردى؟ بس كن عزيزم، كشتى على را
    آه حسين و، اشك زينب، دارد تماشا
    اى نيمه جانم، فاتح تو، بيچاره مانده
    محسن نماندو، در كنارت، گهواره مانده
    با تير چشمى، با تبسم، سرزنده ‏ام كن
    يك بار ديگر، باسلامت، شرمنده ‏ام كن

     

    شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد

    کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

     

    "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."

    روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد

     

    بین دیوار و در انگار زنی جان می داد

    جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

     

    لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت

    بلکه از آتش پیراهن او کم می شد

     

    زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟

    بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

     

    تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"

    شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد

     

    آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است

    روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

     

    "میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد

    میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد

     

    غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف"

    حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد

     

    ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن

    کربلا بود که در ذهن مجسم می شد

     

    کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه

    بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

     

    اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود

    اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد

     

    سیب سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد

    داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

     

    که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد

    دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

     

    کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود

    روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

     

     

      شهادت حضرت زهرا(س)شور*

    بي تو مي‌‌ميرم مرو

    بمون كه خونه حيدر      با بودن تو بهاره

    بمون كه تا تو نباشي     علي كسي رو نداره

    امير آخر حيدر            مرو تو از بر حيدر

    بخون غم غريبي رو        تو چشماي تر حيدر

    بي تو مي‌‌ميرم مرو

    تو چشاي حسن امشب     مي‌بينم اشك خدا رو

    نمي‌تونم بخوابونم            شهيد كرببلا رو

    بي تو مي‌‌ميرم مرو

    ‌_‌_‌______________________

    رفتي و بردي  از دل قرارم

                          بي تو سيه شده روزگارم

    ازچه در اين لانه خفتي      بر علي تنها تو جفتي

    اي پرستوي مهاجر          ترك ما را از چه گفتي

                      فاطمه جان فاطمه جان

    اي قوت بازوي مرتضي

                        اي تنها آرزوي مرتضي

    بي تو زهرا جان چگونه      مرتضي زنده بمونه

    يا ببر با خود علي را          يا يا برگرد به خونه

                       فاطمه جان  فاطمه جان

    كرده پيرم داغ تو اي جوان

                         فاطمه فاطمه فاطمه جان

    كي رود از پيش ديده       آن چه را اين ديده ديده

    ياس و آتش، درب و سينه  غنچه‌ي  از شاخه چيده

                     بي تو يارت تيره بخت

                     زندگي بي تو چه سخت

                       فاطمه جان فاطمه جان

     

    ياد كوچه مدينه مى ‏زنه آتيش به سينه
    مونده رو صورت مادر جاى پنج انگشت كينه
    مادرم كه بى حبيبه به غم و غصه عجينه
    به خدا قسم كه مزد گفتن على همينه
    دشمنا با هم نشستند تو كوچه راهشو بستند
    فدكش رو پاره كردند، دست و بازوشو شكستند
    حرمت نمك گرفتند از ديوار كمك گرفتند
    مادر مجروح من رو به باد كتك گرفتند
    تك وتنها توى كوچه دست و پاى من مى‏ لرزيد
    جلو چشم من رو خاكا مادرم تو خون مى ‏غلطيد
    مارد مرو ز پيشم بى تو دلم مى‏ ميره
    مادر مرو ز پيشم بى تو بابا مى‏ ميره
    دست به دست هم كه دادند ظلم بى حد وحساب شد
    وقتى مادرم زمين خورد دنيا رو سرم خراب شد
    خودم و بهش رسوندم كنج ديوارش نشوندم
    چادر خاكيشو با دست، گريه كردم و تكوندم
    از نفس نفس زدنهاش، جگرم سوخت و كباب شد
    تا به خونمون رسيديم، دل من ز غصه آب شد
    در بين راه مى ‏گفتش اى بردلم شكوفه
    هيچى نگو به بابا از ماجراى كوفه

    درد دل»

    جدا مى ‏شم از تو ولى، مى ‏رم پيش بابام على
    غصه نخور براى من چون خوبه اونجا جام على
    بيا كنار بسترم، بيا شنو درد و دلم
    چون كه مثل دستاى من، جون نداره صدام على
    پييش بابام غم نداره، اونجا چيزى كم ندارم
    فقط يه غم دارم اونم،اينه ازت جدام على
    تو اولين زيارتم، با پدرم از تو مى ‏گم
    مى‏گم رسونده به شما، از راه دور سلام على
    اينو همه خوب مى‏ دونند، يتيم نوازى كارته
    خلاصه كه جون تو و تك تك بچه هام على
    فداى اشك نم نمت، شبا مى‏ يام به ديدنت
    كنار قبرم بنشين قرآن بخون برام على
    اونقده منتظر مى‏ شم تا كه بياى يه روز پيشم
    چونكه صفائى نداره بهشت بى امام على

     

    «گرمى دل»
    فاطمه جانم، اى عزيزم ،اى يارحيدر
    اى راحت جان ،گرمى دل ،خنديدن تو
    آرامشم را،داده بر باد، لرزيدن تو
    بال وپرى زن،خسته بالم، بشكن قفس را
    گويى گرفته، درد سينه، راه نفس را
    بادست بى جان، لرزشى كن، هنگام خفتن
    اى لعل خاموش، خواهشى كن، يك دفعه از من
    زخمى نشسته،بر گلويت، از ناله هايت
    روضه گرفتم ،بر شفايت،با بچه هايت
    كم گريه كردى؟ بس كن عزيزم، كشتى على را
    آه حسين و، اشك زينب، دارد تماشا
    اى نيمه جانم، فاتح تو، بيچاره مانده
    محسن نماندو، در كنارت، گهواره مانده
    با تير چشمى، با تبسم، سرزنده ‏ام كن
    يك بار ديگر، باسلامت، شرمنده ‏ام كن

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    سنگ صبور»
    يا زهرا مادرجان (3) يا زهرا مادر مادر
    گل ياس مهربونم، فاطمه چراغ خونم
    الهى نياد يه روزى، بى تو من زنده بمونم
    نذار دستام از تو دور شه، آرزوم زنده به گور شه
    كى مى‏ تونه بعد زهرا، واسه من سنگ صبور شه
    از خونه نبر صداتو، صداى گرم دعاتو
    تو بگو بدم چه جورى، من جواب بچه هاتو
    بانوى رفته به خوابم،فاطمه بده جوابم
    نشكنى شيشه ى عمرم، نكنى خونه خرابم

     

    «جاى خنجر»
    بابا جون مادر ما از بچه هاش رو مى‏  گيره
    نمى‏دونم چى شده دستاشو پهلو مى ‏گيره
    ديگه از گريه كه آروم نمى  د‏شه
    مى ‏خوام آرومش كنم روم نمى ‏شه
    گل خون نشسته روى پيرهنش
    نمى ‏دونم چى شده كه خون مى  ‏ياد هى از تنش
    نكنه سينه مادر جاى نيش خنجره
    نكنه مرگ داداش كوچولو از ضرب دره
    نكنه مادر ما داره وصيت مى ‏كنه
    آخه اين روزها همش منو نصيحت مى‏كنه

     

    «بستر گل»

    گل به بستر خفته وغنچه ‏ها بالين او
    اشك چشم باغبان مى ‏دهد تسكين او
    جان مولا، ديده بگشا فاطمه يا فاطمه
    آسمان مظلومى ما را  تماشا  مى ‏كند(2)
    ديده امشب گريه بر حال زهرا مى ‏كند(2)
    اى شهيد غم رسيده فاطمه يا فاطمه
    جان مولا ديده بگشا فاطمه يا فاطمه
    مى‏ كند زينب دعا بر شفاى مادرش
    مى‏كند مادر چرا رخ نهان از دخترش
    ياس قرآن، رو مگردان، فاطمه يا فاطمه
    جان مولا، ديده بگشا، فاطمه يا فاطمه
    اى شهيد صبر و داد مادر مظلوم من (2)
    پيش طفلانت بمان از جوانى دم مزن
    بى تو بر لب جان زينب، فاطمه يا فاطمه
    جان مولا ديده بگشا، فاطمه يا فاطمه
    بشكند دستى كه زد تيشه بر نخل وجود
    اى بهشت من چرا بازويت گشته كبود
    دست بابا، بسته اينجا فاطمه يا فاطمه
    جان مولا ديده بگشا، فاطمه يا فاطمه
    حامى دين خدا اى وفا دار على، اى وفادار على، اى وفادار على
    در مدينه جز تو نيست يار و غمخوار على
    حسرتم بين، غربتم بين فاطمه يا فاطمه
    جان مولا ديده بگشا فاطمه يا فاطمه

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    «ناموس داور»
    از كوچه‏ هاى شهر مدينه خيزد ترانه
    افتاده بر خاك از گوش زهرا يك گوشواره
    با ضرب سيلى شد ادا حق پيمبر
    واويلتا واويلتا الله اكبر
    ناموس داور- زهراى اطهر - تا خورده سيلى
    در باغ جنت - روى پيمبر- گرديده نيلى
    بلبل غريب و لاله ‏اش گرديده پرپر
    واويلتا واويلتا الله اكبر
    خاك مدينه - خون از براى - غصب فدك خورد
    در بين كوچه - تنهاى تنها- زهرا كتك خورد
    يابن الحسن كن گريه بر احوال مادر
    واويلتا واويلتا الله اكبر
    از قلب سادات - تا صبح محشر - خيزد شراره
    زهرا به خانه - برگشته اما - باگوش پاره
    يار على در كوچه شد بى يار و ياور
    واويلتا واويلتا الله اكبر
    دستى به صورت - دستى دگر بر - پهلو گرفته
    هم از على هم - از كودكانِ - خود رو گرفته
    ريزد سرشك از بهر تنهايى حيدر
    واويلتا - واويلتا الله اكبر

    «يك اشاره»

    عرش خود را آفريدم تا شود مأواى تو
    ساختم جنت كه گردد، خاك زير پاى تو
    آسمان را خلق كردم تا نمايد افتخار
    كاندر آن تابيده يك دم نور بى همتاى تو
    جمله ‏اى گو، تا كه هستى را فدايى ات كنم
    يك نظر كن تا دو عالم را كنم سوداى تو
    كيميا، با گوشه چشمى ز تو آيد پديد
    خلقت حور و ملك يك جلوه زيباى تو
    اين كتاب آفرينش شرح كوتاهى ز تو
    جمله قرآن فقط يك آيه از معناى تو
    كلبه خشت و گلينت مركز افلاك من
    صد ه زاران كعبه شد زائر سيماى من
    قبله شد، چون بوده كعبه زادگاه همسرت
    زاين جهت باشد عزادار همه غم‏هاى تو
    گر تو در محشر نيايى محشرى نايد پديد
    رحمت حق با شفاعت پيرو امضاى تو
    در مناجات شب قدوسيان مست رخت
    چون به محرابت روى عالم شود شيداى تو
    در نماز روز و در راز و نياز عشق تو
    واله نور جمالت همسر والاى تو
    كس نداند قدر تو اى ليلة القدر نبى
    جز خداوند و على و عترت و باباى تو
    من قسم خوردم كه جمعِ فاطميون را همه
    در صف محشر ببخشم گر رسد آواى تو
    يك اشاره از تو و يك رحمت بى حد ز من
    ساقى كوثر بر آن مى ‏دهد صهباى تو

     

     

     

     

    مدافع ولايت»

    من مرغ عشق حيدرم
    افتاده‏ ام كنج قفس
    خونين شده بال و پرم
    با ناله مى ‏آيد نفس
    پهلو شكسته در خون نشسته خيزم به عشق مرتضى
    مولا على جان
    يا مرتضى يامرتضى
    اى خصم جانى على
    شرمى كن از شير خدا
    دست مرا بشكن ولى
    دست على راوانما
    شد افتخارم من جان نثارم كشتى به جاى او مرا
    مولا على جان

    طفل سيه پوش »
    خدايا وجودم بود مادرم
    مكن تو به طفلى سيه در برم
    همه تار و پودم تمام وجودم بود مادرم
    مرو فاطمه (2) مرو فاطمه
    خدايا بهارم خزانى شده
    چرا مادرم قد كمانى شده
    به غمها اسيرم زجان سيرسيرم مرو فاطمه
    مرو فاطمه (2) مرو فاطمه

    «زبان حال زينب»
    خودم ديدم كه زهرا ناله مى ‏زد
    عدو آتش در كاشانه مى‏ زد
    بديدم من ميان آتش و در
    لگد مى‏ خورد آن زهراى اطهر
    خودم ديدم كه سيلى زد به رويش
    كه نيلى گشت آن روى نكويش
    خودم ديدم كه او نقش زمين شد
    خودم ديدم كه محسن غرق خون شد
    به چشم خود ديدم آتش و در
    بديدم سينه مجروح مادر
    بديدم من پدر با حال خسته
    سوى مسجد برند با دست بسته
    ز بعد مرگ زهراخون جگر بود
    خوراكش اشك چشم و خون دل بود
    ز بعد مرگ زهرا ناله مى ‏كرد
    هميشه درد و دل با چاه مى ‏كرد

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    «گل رخ زردم»
    من پرستار تو و شعله ورم، سوختم در بر تو
    شمع من شعله زده بر جگرم، چشمهاى تر تو
    كه من از زخم تنت با خبرم، خون شده بستر تو
    اين چه خاكى است كه آمد به سرم، چه كند دختر تو
    (هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، حسنم مى‏ لرزد
    هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، بدنم مى ‏لرزد )
    شب تلخيست و من اشك فشان، به پرستارى تو
    مى‏ زنم بوسه به دست لرزان، پى غمخوارى تو
    تا نهى آب به بالين حسين، مى ‏كنم يارى تو
    گاهى بيهوشى و گاهى نالان، واى از زارى تو
    (هر كسى حلقه به در مى ‏كوبد، حسنم مى ‏لرزد
    هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، بدنم مى‏ لرزد )
    گر چه پوشانده‏ اى از من رويت، گرد تو مى‏ گردم
    جاى تو شانه كشم بر مويت، اى گل رخ زردم
    مرهمى نيست كه كارى بشود، بجز اشك سردم
    باز خون مى‏ چكد از پهلويت، لاله ‏ى پر دردم
    (هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، حسنم مى ‏لرزد
    هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، بدنم مى‏ لرزد )
    ناله و آه تو جان مى ‏گيرد، مادرم مى ‏ميرد
    غم تو تاب و توان مى‏ گيرد، مادرم مى ‏ميرد
    چه بگويم كه زبان مى‏ گيرد، مادرم مى ‏ميرد
    بغض در سينه امان مى‏ گيرد، مادرم مى ‏ميرد
    (هر كسى حلقه به در مى ‏كوبد، حسنم مى ‏لرزد
    هر كسى حلقه به در مى‏ كوبد، بدنم مى ‏لرزد )

    «ياور حيدر»
    من آن بى بال و پر مرغم كه تو بال و پرم بودى
    دگر تنهاى تنهايم، تو تنها ياورم بودى
    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )
    يگانه تكيه گاه من، شهيد بى گناه من
    اميد من پناه من، تو تنها همسرم بودى
    يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه
    سراپا نخل بى برگم كه بى‏ برگ و شاخه گرديدم
    شكسته شاخه‏ اى گشتم كه تو برگ و برم بودى
    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )
    گل من تا ابد از باغبانت مى‏ كشم خجلت
    كه پامال خزان در پيش چشمان ترم بودى

    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )
    هر آنكس داشت با من دشمنى ديدم تو را مى‏ زد
    قتيل انتقام جنگ بدر و خيبرم بودى
    سراپا درد بودى پيش چشم من نناليدى
    خدا را تا كجا فكر دل غم پرورم بودى
    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )
    تمام شهر با من دشمن و من يك تنه تنها
    نه همسنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودى
    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )

    نبود از موى تو مويى پريشان‏تر ولى ديدم
    به فكر شانه گيسوى زينب دخترم بودى
    (يا فاطمه (2) ياور حيدر يا فاطمه )

    ادامه نوشته

    اشعار شهادت و ولادت و مولودی امام ،حضرات (ائمه) و اشعار مناسبتهای مذهبی و متفرقه

    در حال آماده سازی

    مجموعه زیبای شعرخوانی تصویری از مرحوم (آقاسی)آغاسی (1) و فایل نوشتاری اشعار

    اشعار و شعر در باره حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم

    اشعار و شعر در باره شهادت (شبهای قدر)    و    قسمت ۲

    اشعار و شعر ولادت حضرت علی علیه السلام

    اشعار و شعر در باره ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها

    اشعار و شعر در باره عید غدیر

    اشعار و شعر در باره ماه مبارک رمضان

    اشعار و شعر در باره شهادت و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

    اشعار و شعر در باره امام حسن مجتبی علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام حسین علیه السلام

    اشعار و شعر هاي محرم 1

    ::::::::::اشعار محرم- شعر محرم

    اشعار و شعر در باره امام سجاد (زین العابدین) علیه السلام

    اشعار و شعر در باره شهادت و ولادت امام باقر علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام صادق علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام موسی بن جعفر(موسی کاظم) علیه السلام(در حال آماده سازی)

    اشعار و شعر در باره امام رضا علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام جواد امام محمد تقی (جواد الائمه) علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام هادی علیه السلام

    اشعار و شعر در باره امام عسکری  علیه السلام(در حال آماده سازی)

    اشعار و شعر در باره امام زمان (مهدی موعود) علیه السلام(در حال آماده سازی)

    اشعار و شعر در باره حضرت خدیجه سلام الله علیها(در حال آماده سازی)

    اشعار و شعر در باره حضرت زینب سلام الله علیها

    اشعار و شعر در باره حضرت عباس علیه السلام

    اشعار و شعر در باره حضرت علی اکبر علیه السلام

    اشعار و شعر در باره حضرت علی اصغر علیه السلام

    اشعار و شعر در باره حضرت معصومه سلام الله علیها

    اشعار و شعر متفرقه عارفانه و مناجات (در حال آماده سازی)

    شهدای گمنام شعر

    شباي جمعه که ميشه 
    دلا بهونه ميگيره
    هر کي مياد سر يه قبر
    ازش نشونه ميگيره
    يکي سر قبر پدر
    يکي کنار مادرش
    يکي کنار خواهر و
    يکي پيش برادرش
    امايه مادرغمگين و آرام
    مياد کنارشهيد گمنام
    يه جعبه خرما براي
    فاتحه خوني مياره
    آرو مياد ميشينه و
    سر روي سنگش ميذاره
    ميگه تو جاي بَچمي
    گوش بده به حرفاي من
    از بس که اينجا اومدم
    درد اومده پاهاي من
    آخر نگفتي کسي رو داري
    ياکه مث من بي کس و کاري
    مگه تو مادر نداري
    براي تو گريه کنه
    غروب پنجشنبه بياد
    به قبرتو تکيه کنه
    غصه نخور من مادرت
    منم هميشه ياورت
    نميذارم تنها بشي
    مدام ميام بالا سرت
    از تو چه پنهون
    يه بچه دارم
    چند ساله از اون
    خبر ندارم
    آخ که دلم برات بگه
    از پسرم يه خاطره
    موقع جبهه رفتنش
    ساعتي که ميخواست بره
    از اون لباس خاکي و
    از اون پيام آخرش
    هرقدمي ميرفت جلو
    نگا ميکرد پشت سرش
    ديگه نيومد
    رفت ناپديد شد
    چشام به درب
    خونه سفيد شد...
    ديگه از اون روز تا حالا
    منتظر زنگ درم
    بس که دلم شور ميزنه
    نصفه شب از خواب ميپرم
    کاشکي بود و نگاه ميکرد
    يزيد سرش رفت بالا دار
    سزاي اعمالشو ديد
    لکه ننگ روزگار
    من مطمئنم الآن اگر بود
    سرگرم شادي از اين خبر بود..
    او شبي که نشون ميداد
    صدام چشاشو بسته بود
    يادم اومد لحظه اي که
    دل مارو شکسته بود
    روزايي که نمک ميريخت
    روداغ قلب پدرا
    داغ برادر ميگذاشت
    رو سينه برادرا
    الحمدلله
    دعام اثر کرد
    سوي جهنم
    عزم سفرکرد...
    ***
    بسه ديگه خسته شدي
    دوباره خيلي حرف زدم
    با اينکه قول داده بودم
    امابازم گريه شدم
    با صد اميد و آرزو
    مادر مفقود الاثر
    بلند شد از کنار قبر
    شايد براش بياد خبر
    چند ساله مادر...
    کارش همينه...
    خبر نداره..
    {بچه اش همينه...}

    اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم

     
    اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
    چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم



    به تو آري ، به تو يعني به همان منظر دور
    به همان سبزصميمي ، به همبن باغ بلور


    به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري
    که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري


    به همان زل زدن از فاصله دور به هم
    يعني آن شيوه فهماندن منظور به هم


    به تبسم ، به تکلم ، به دلارايي تو
    به خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو


    به نفس هاي تو در سايه سنگين سکوت
    به سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت


    شبحی چند شب است آفت جانم شده است
    اول اسم کسی ورد زبانم شده است


    در من انگار کسی در پی انکار من است
    یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است


    یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
    می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش


    آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
    بر سر روح من افتاده و آوار شده


    در من انگارکسی در پی انکار من است
    یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است


    یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش
    می توان پل زد ازاحساس خدا تا دل خویش


    رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
    اول اسم کسی ورد زبانم شده است


    آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
    راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟


    اگر این حادثه ی هر شبه تصویر تو نیست
    پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟


    حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
    عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش


    آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
    آن الفبا که همه وردزبانم شده بود


    اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
    و تماشاگه این خیل تماشا شده است


    آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
    عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

    شعر مدح درباره میلاد و مولودی امام رضا (علیه السلام)

    شعر مدح درباره میلاد و مولودی امام رضا (علیه السلام)

    مدح امام رضا(ع)

    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
    سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت
    هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت

    شبیه صائبِ صاحب سخن قصیده نوشت
    غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت
    نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید
    که شرح قصة حسن تو در رسائل گفت
    عبا ، نه ... اینکه گدای شما شدم کافیست
    حدیث حسن تو کی می توان چو دعبل گفت
    تفضلی ! که فقط از تو خوانده ام یک عمر
    و من نگفته ام و هر چه بود این دل گفت
    زلال اشک مرا از تبار کوثر کن
    در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن
    *
    به قفل بسته کلید اجابت است اینجا
    که آستانة جود و کرامت است اینجا
    به دلنوازی جان در رواق او بنشین
    چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا
    بکوش تا پرِ پروانه اش شوی ،‌ زیرا
    پر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا
    زلال اشک تو از چشمة خلوص دل
    همیشه إذن دخولِ زیارت است اینجا
    نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته
    هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا
    دوباره کسبِ ثواب هزار حج کردم
    طواف قبرِ تو یا ثامن الحجج کردم
    *
    ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست
    پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست
    به لطف گنبد و گلدسته های زر پوشش‌
    همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست
    کجاست روضة رضوان به غیر از این مرقد
    کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست
    صدای پر زدن بال جبرئیل است این
    در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانیست
    حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت
    ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست
    هزار مرتبه شکر خدا که نور تو
    چراغ زندگی مردمان ایرانیست
    کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها
    نظیرِ قصة آن پیر مرد سلمانیست
    ز یادِ مردمِ سایه نشین ایوانت
    نرفته خاطره های نماز بارانت
    *
    سلام ! مظهر یکتای « لیس إلا هو »
    سلام ! حضرت خورشید ! ماهِ یوسف رو
    مقام عصمتتان « إنما یرید الله »
    قسم به اشهد أن لا اله الا هو
    شبی نشان بده از باب « یطمئن قلوب »
    به چشم خسته­ مان گوشه ای از آن ابرو
    دخیل گریه ببندید زائران اینجا
    به حلقه های ضریح مطهر از هر سو
    چگونه ضامن دلهای ما نخواهد شد
    رئوف شهر که کرده ضمانت آهو
    خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر
    به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو
    غباری از اثر رفت و آمدش شاید
    شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد
    *
    همیشه باغ لبش غنچة تبسم داشت
    که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت

    تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق
    به لحظه لحظة  اوقات او تجسم داشت
    اگر امام رئوف است ، بسکه همواره
    به سینه دغدغة مشکلات مردم داشت

     

    برای رزق تمامِ کبوتران شهر
    حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت
    هر آنکه جرعه ای از جام معرفت نوشید
    سری به خاک قدوم امام هشتم داشت
    و هر فرشته برای تبرک بالش
    به خاک راه امامِ رضا تیمم داشت
    برای ما به جز این آستان پناهی نیست
    از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست
    *
    تویی که این همه دارالشفایِ دل داری
    نرفته از حرمت نا امید بیماری
    دوباره نغمة نقّاره خانه می آید
    شفا گرفته کسی با تفضّلت ! آری
    کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز
    از این ترنم نقاره بانگ بیداری
    دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن
    ببین برای پریدن عجب سبکباری
    دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا
    میان صحن حرم شد چه گریه بازاری
    دوباره روضه گرفتند زائران اینجا
    بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری
    رهاست در نفس این حرم شمیم یاس
    به یاد علقمه و قبر حضرت عباس

     

    اشعار میلاد امام رضا(ع)
    شعر مولودی امام رضا**شعر میلاد امام هشتم**شعر مولودی **امام رضا**جشنواره شعر رضوی**

    قطعه و مفرد


    نگاه
    از آن زمان به گوشه نگاهت شدم دمی مهمان
    هنوز درون نگاهت شناورم مولا

    مرکز
    امشب که چنین مرکز هستی شده ایران
    بر آل محمد صلواتی بفرستید

    شکوفه
    شکوفه بریزید بر همنام مرتضا
    مژده بدید آمد مولانا موسی الرضا

     

    رباعی و دوبیتی


    پناه
    حق معرفتی به هر نگاهم داده
    در حلقه‌ی عشق خویش راهم داده
    این ها همه علتش فقط یک چیز است
    ایرانی‌ام و رضا پناهم داده

    غنچه
    لحظه‌های شادی دلهای ما آغاز شد
    باز ذکرِ حمد حقِ با سینه‌ها دمساز شد
    امشب از یومن قدومت یا علی موسی الرضا
    غنچه‌‌ای از گلشن آل محمد باز شد

    اشعار عروضی


    ذاکر
    یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم
    در شبِ میلادِ تو دلْ‌تشنه‌ی درمان منم
    دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
    پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم
    در بیابان خطا گم کرده‌ام راهِ نجات
    ضامن آهویی و آهوی سرگردان منم
    هشتمین نور و دهم مولای خوبان یا رضا
    ده پناهم بی‌پناهم در جهان، حیران منم
    عهد کردم تا نگیرم حاجتم را ای رئوف
    تا سحر کوبم درِ میخانه و گریان منم
    دست بر هم می‌زنم همچون تمامِ عاشقان
    تا کنم جلب نظر ‌جانا، که دست افشان منم
    نوش کردم باده‌ی مهرِ تو را از کودکی
    تا به پیری ذاکر این ذکرِ یا سلطان منم

    ستارگان
    جمله ستارگان همه سینه سپر نموده اند
    پشت به شمس و زهره و قرص قمر نموده اند
    بر سر بام منزلِ دلبر ما چو اختران
    خیره به حجره گشته اند چشم به در نموده اند
    گفت به گوش اختری اختر غرق نور، خود
    از چه تمام اختران شور و شرر نموده اند
    گفت جواب، دم مزن هلهله را ببین که چون
    نفخه ی عشق در خور کافر کر نموده اند
    یک نظری نما تو بر سر درِ خانه ی بهار
    خانه و حجره گوئیا طلا به بر نموده اند
    حجره ی کیست اخترا این همه گوئی اش ثنا
    شرم ز او ستارگان پرده به سر نموده اند
    حجره ی دلبر خداست حجره ی شاه دلرباست
    آنکه فرشتگان ز او سرمه بصر نموده اند
    حجره ی غرق نور ما حجره ی کوثر و علیست
    نقش رضاست بین او با گل و پر نموده اند
    نور فقط نقاب اوست نجمه به پیچ و تاب اوست
    کاظم و نجمه بهر حق هدیه پسر نموده اند
    خنده ی او چه می کند با دل اهل معرفت
    جمله زمین و آسمان تای کمر نموده اند
    فاطمه و نبی ببین دست به دست حیدرند
    نذر وجود حضرتش درّ و گهر نموده اند

     

    اشعار نو


    در حال آماده سازی ...
     

    ذکر و سرود


    آهو
    بازم یه آهو اومده تو حرمت نشسته
    چشمای خیس و خسته‌اش و به کرمِ تو بسته
    نذار که این آهو بره با این دلِ غمینش
    صیاد بی رحمِ گناه نشسته تو کمینش
    آهوی خسته‌‌ منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یه دل شکسته منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یا علی موسی الرضا ـ مدد رضا جان رضا (3)
    تو شب میلاد رئوف دست من و عنایت
    باز اومده آهوی تو واسه کمی ضمانت
    می‌خوام که مثلِ قدیما رامِ تو با صفا شم
    ردّم نکن بذار بازم قربونیِ رضا شم
    آهوی خسته‌‌ منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یه دل شکسته منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یا علی موسی الرضا ـ مدد رضا جان رضا (3)
    یادم می‌آد وقتی منو داشتی جدا می‌کردی
    از میونِ غصه و غم منو رها می‌کردی
    یه حس و حالی هی می‌گفت یه وقت نشی غریبه
    آقا رو داشته باش که هم امام و هم حبیبه
    آهوی خسته‌‌ منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یه دل شکسته منم ـ امام رضا ـ امام رضا
    یا علی موسی الرضا ـ مدد رضا جان رضا (3)

    گره گشا
    وقتی قدم تو حرم امام رضا گذاشتم
    پای ضریح با صفاش دلم رو جا گذاشتم
    دلم غلامش شده
    آهوی رامش شده
    یا علی موسی الرضا
    همش کلامش شده
    یا علی موسی الرضا - یا علی موسی الرضا (2)
    **********
    میون ایوون طلاش یه آرزویی کردم
    منم مث کبوتراش دورِ سرش بگردم
    تا به ابد یارشم
    همیشه بیمارشم
    به گردنم حق داره
    چونکه نمک خوارشم
    یا علی موسی الرضا - یا علی موسی الرضا (2)
     کنار اون سقا خونه اش اشکای دونه دونه
    کی مثل تو امام رضا درد منو می دونه
    حال و هوایم تویی
    نغمه و نایم تویی
    آقا تو این بی کسی
    گره گشایم تویی
    یا علی موسی الرضا - یا علی موسی الرضا (2)

    رونما
    مژده که ماه هشتمین
    دشمن ظلم و جور و کین
    ضامن خسته آهوان
    آمده مقتدای دین
    یا علی ـ یا موسی الرضا (3)
    شام سیه سحر شده
    موسم غم به سر شده
    کاظم آل مصطفی
    صاحب گلْ پسر شده
    یا علی ـ یا موسی الرضا (3)
    زندگیم فدای تو
    عرش و سما گدای تو
    اهل فلک به صف شده
    در صفِ رونمای تو
    یا علی ـ یا موسی الرضا (3)
    جلوه‌ی ذات کبریا
    حال مرا نظر نما
    می‌شنوم ز عرش حق
    نغمه‌ی یا رضا رضا
    یا علی ـ یا موسی الرضا (3)

    نگاه حرم
    پر می‌زنه مرغِ دلم سوی تو
    تا که بشه دیوونه‌ی کوی تو
    گفتی می‌آی لحظه‌ی جون دادنم
    من می‌میرم تا ببینم روی تو
    آقام رضا ـ یا علی موسی الرضا (3)
    مرکز این سینه‌ بود جای تو
    دیده فدای رخِ زیبای تو
    سر به قدومت بگذارم رضا
    تا بشوم شاهدِ رؤیای تو
    آقام رضا ـ یا علی موسی الرضا (3)
    عاشقم و عاشقِ سیمای تو
    از کوچیکی دل شده شیدای تو
    اینقده دل اومده پای ضریح
    تا که بشه نذرِ تماشای تو
    آقام رضا ـ یا علی موسی الرضا (3)
    جان به فدای حرم و نام تو
    می بده ظرفِ دلِ من جام تو
    مثلِ کبوتر می‌زنم بال و پر
    لوله‌ی من هر گوشه‌ی بام تو
    آقام رضا ـ یا علی موسی الرضا (3)
    وقتی تو اون صحن و سرا می‌روم
    با صد هزار شور و نوا می‌روم
    وقتی می‌شم محوِ نگاهِ حرم
    انگار دارم کربلا می‌روم
    آقام رضا ـ یا علی موسی الرضا (3)

    پیمانه
    ساقی بده پیمانه‌ای که دل و دلبر آمد
    علی ابن موسی الرضا گلِ حیدر خوش آمد
    امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا (2)
    ز میِ سقاخانه‌ات قدحی ده بنوشم
    مادر از نامِ پاک تو زده حلقه به گوشم
    دلِ من مانده در بزمِ صدفِ عشقِ ساقی
    گل عشقِ تو را مولا کجا هرگز فروشم
    امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا (2)
    دلم امشب دیوانه‌ی گلِ رویت رضا جان
    شده امشب مستانه‌ی سر کویت رضا جان
    چشم به راه عنایت شد، سر به زیرِ خجالت
    تو بخوان تا دمی آید او به سویت رضا جان
    امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا (2)
    چه بگویم از نورِ آن حرم و بارگاهت
    بده تسکین دردِ مرا با درمانِ نگاهت
    ماهی میان سینه‌ام به نامِ تو کشیدم
    مرکزِ پرگار دل و دل شده گِردِ ماهت
    امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا ـ امام رضا مولانا (2)

     

    شور و بحر طویل


    رضاجان رضا جان
    ای ضامن آهو (رضا جان رضا جان) ـ ای دلبرِ خوشرو ـ مجنون تو هستم ـ دردانه‌ی مهر رو * ای شاه خراسان ـ ای عقل و دلِ و جان ـ امشب شده‌ام من ـ بر خوانِ تو مهمان * ای سوز و گدازم ـ ای راز و نیازم ـ امشب بزن از لطف ـ مهری به جوازم *  ای حاصلِ کوثر ـ از آلِ پیمبر ـ تو فاتح عالم ـ ای زاده‌ی حیدر * ای شاهِ ولایت ـ من گشته گدایت ـ لب می‌زنم امشب ـ بر جامِ ثنایت

    رضا(ع)
    گل حیدر (رضا) ـ عشقِ پیمبر ـ غنچه‌ی کوثر ـ شافع محشر * ز تو مستم ـ بده به دستم ـ می الستم ـ عاشقت هستم * گلِ زیبا ـ ای همه غوغا ـ دل شده شیدا ـ بهرِ تو مولا * تویی یارم ـ تویی نگارم ـ چاره‌ی کارم ـ دار و ندارم * تو امیدم ـ همه نویدم ـ عشق تو دیدم ـ جز تو ندیدم * تو صفایی ـ مردِ وفایی ـ می‌گن تو عالم ـ گره گشایی * من غلامت ـ مرغکِ بامت ـ شفای دردم ـ گفتن نامت * تو نظر کن ـ به دل گذر کن ـ نخل دلم را ـ تو پرثمر کن

    یا علی موسی الرضا (4)
    شمع و گل و پروونه به دستش
    جام و می و میخونه به دستش
    عالم همه محوِ رخِ زیباش
    صدها دلِ دیوونه به دستش
    *  *   *
    عکس مه و خورشید تو نگاهاش
    می‌لرزونه دل رو با صداهاش
    هر چی کهکشونِ جیره‌خوارش
    یک دنیا ستاره زیرِ پاهاش
    *  *   *
    عاشقی با اون داره صفایی
    عشقش به جهان داده جلایی
    این آقا به گوشه‌ی نگاهش

    می‌کنه دلا رو کرب و بلایی
    *  *   *
    اون که انتهای سرنوشته
    با محبتش رو دل نوشته
    آی زمین و آسمون بدونید
    عاشقِ رضا جاش تو بهشته
    *  *   *

    آقام آقام آقام امام رضا(3)
    کی بوده سر به راهم کرده
    کی بوده یه نگاهم کرده
    همه عالم خبر دارند که
    منو آقام صدایم کرده
    زیارت دل اگه می‌شه نصیبم
    دوستم داره اونه تنها حبیبم
    * * *
    اگه از من نظر برداره
    همه‌ی زندگیم بیماره
    اگه مولا نباشه یارم
    کار قلبم نگو که زاره
    اگه تو دنیا من غمی ندارم
    واسه همینه این آقا رو دارم

     

    شعری زیبا در مدح سلطان ارض طوس
    آن خالقی که بر تن بی روح جان دهد

    مهر تو، رایگان، به دل خاکیان دهد

    شخصی کریم، جود بلا  شرط می کند

    آری، خدا هر آنچه دهد، رایگان دهد

    هر نعمتی که داد خدا، بی سوال داد

    وصل تو را، که خواسته ام، بی گمان دهد

    از خلقت تو، خواست خداوند لامکان 

    ما را کنار رحمت عامش مکان دهد

    گر جان دهم، به یک نگهت، سود با من است

    کالای خویش را، که بدین حد گران دهد؟

    بی امتحان مرا به غلامی قبول کن

    رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد

    دارم امید، لطف تو گیرد چو دست من

    دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد

    می خواست گر خدای نبخشد گناه ما

    ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟

    آن پرچمی که بر سر بام حریم توست

    راه بهشت را به محبان نشان دهد

    قلب (حسان) به یاد تو از غصه فارغ است

    در انتظار این که به پای تو جان دهد

    روز جزا که در صف قرآن و عترتیم

    ما را امام ثامن ضامن امان دهد

    حبیب چایچیان" حسان "

    لكنت يا جمعه نامه ها شعر امام زمان جمعه

     

     لكنت يا جمعه نامه ها


    باران لحظه هاي پر از خشكساليم !

    احساس آبي غزل احتماليم!


    در اين اتاق يك دو سه متريم ، دلخوشم

    با رنگ آسماني گل هاي قاليم 


    تا كي صداي آمدنت طول مي كشد ؟

    پيغمبر قبيله ! امام اهاليم !


    وقتي غروب مي شود و گريه مي كني

    آيا نمي شود به نگاهت بماليم


    دنبال ارتفاع خودم آمدم ، اگر

    اطراف گيوه هاي تو در اين حواليم


    اي رمز جدول همه ي " جمعه نامه ها "

    تنها جواب آينه هاي سواليم !


    يك روز هم اذان تو را پخش مي كنند

    از پشت بام حنجره هاي بلاليم


    تو لهجه ي زبان خدايي و من ولي

    از پايه ريز هاي زبانهاي لاليم


    حالا كنار چشم تو لكنت گرفته ام

    من دوستدالمت ، تو بگو دوست داليم !؟

     

    (( علي اكبر لطيفيان ))

     

     

    دیریست دلم گرفته باران

    اشکم که ز غم سرشته باران

    چندیست اسیر دست اویم

    بر لوح دلم نوشته باران

    باران ! دل من چو راز دارد

    از او طلب نیاز دارد

    آن ماه سفر کرده دیروز

    مرغیست خموش و ناز دارد

    باران ! به دلم غمی نشسته

    من بال و پرم ، ولی شکسته

    باران مه من چه حال دارد ؟؟؟

    این دل ز تو این سوال دارد

    باران بر من ببار ،باران

    از او خبری بیار باران

    آه ای دل نا صبور ، صبوری

    آرام بمان ، قرار قدری

     

    نون و قلم نبی است و ما یسطرون

    امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است امشب كه از نسیم حضوری لبالب است

    شمع است و شاهد است و شرابی كه بر لب است شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است

    شامی كه روشنایی روز است امشب است امشب شب ملیكه دادار زینب است

    این جلوه جلوه‌های شبی بیكرانه است این جذبه جذبه حرمی بی‌نشانه است

    این سجده سجده بر قدمی جاودانه است این شعله شعله نگهی عاشقانه است

    از هر لبی كه می‌شنوی این ترانه است عالم محیط و نقطه پرگار زینب است

    سّری رسید و معنی ام‌الكتاب شد نوری دمید و قبله هر آفتاب شد

    چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد زیباترین دعای علی (ع) مستجاب شد

    زهراست این كه در دل گهواره قاب شد  امشب تمام گرمی بازار زینب است

    بر عرش سبز دست نبی تا كه جا گرفت نورش زمین و كل زمان را فرا گرفت

    حتی بهشت سرمه از آن خاك پا گرفت از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت

    آئینه‌ای مقابل رویش خدا گرفت تصویر جلوه‌های خداوار زینب است

    این كیست این كه سجده كند عشق در برش این كیست این كه سینه درند در برابرش

    این كیست این كه از جلوات مطهرش عالم نبود غیر غباری ز محضرش

    فرموده است از بركاتش برادرش آئینه‌دار حیدر كرار زینب است

    تا كوچه‌اش قبیله لیلا ادامه داشت تا خانه‌اش گدایی عیسی ادامه داشت

    در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت

    زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت خاتون خانه‌دار دو دلدار زینب است

    سرچشمه‌های پرطپش كوهسار از اوست دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست

    تیغ كلام فاطمی‌اش آب دار از اوست تفسیر آیه‌های غم و انتظار از اوست

    آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست از كربلا بپرس علمدار زینب است

    سوگند بر شكوه دل مرتضایی‌اش بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش

    سوگند بر تقدس كرب و بلایی‌اش بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش

    سوگند بر نماز شب كبریایی‌اش تا روز حشر كعبه ایثار زینب است

    شمس حجاب گنبد دوار زینب است بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است

    محبوبه حبیه دادار زینب است مسطوره سلاله اطهار زینب است

    اذن دخول در حرم یار زینب است منصوره نرفته سر دار زینب است

    نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین طاق فلك علی است به عالم ستون حسین

    خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین

    با یك قیامت است هم الغالبون حسین در این قیام نقطه پرگار زینب است

    سردار سرسپرده جولان عشق كیست؟ تنها امیر فاتح میدان عشق كیست؟

    عشق است حسین و گوش به فرمان عشق كیست؟ روح دمیده در تن بی‌جان عشق كیست؟

    علامه مفسر قرآن عشق كیست؟ تفسیر آیه‌ها همه اسرار زینب است

    ققنوس وهم از پی او در توهم است فانوس وصف در صفت وصف او گم است

    قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است پابوس او تمامی افلاك و انجم است

    كابوس شام و دولت نامرد مردم است بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است

    پیداترین ستاره دیبای خلقت است زیباترین سروده لب‌های خلقت است

    زهراترین زهره زهرای خلقت است لیلاترین لیلی لیلای خلقت است

    شیواترین سئوال معمای خلقت است گنجینه جزیره اسرار زینب است

    ذرات و كائنات همه مرده یا خموش در احتجاج بود زنی یك علم به دوش

    قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش آتشفشان قهر خداوند در خروش

    هوهوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش این رعد و برق نیست كه انگار زینب است

    خورشید روی قله نی آشكار شد كوچكترین ستاره سر شیرخوار شد

    ناموس حق به ناقه عریان سوار شد هشتاد و چهار خسته به هم هم‌قطار شد

    زیباترین ستاره دنباله‌دار شد در این مسیر نور جلودار زینب است

    چشم ستاره در به در جستجوی ماه بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه

    مبهوت می‌نمود به سرنیزه‌ای نگاه آتش كشید شعله ز دل تا كشید آه

    كای جان پناه زینب و اطفال بی‌پناه راحت بخواب چونكه پرستار زینب است

    پشتش شكست بس كه بر او آسمان گریست حتی به حال و روز دلش كاروان گریست

    از خنده‌های حرمله و ساربان گریست بر گیسوان شعله ور كودكان گریست

    از ضربه‌های دم به دم خیزران گریست بر خیل اشك قافله سالار زینب است

    آن شانه صبور صبوری زما ربود آن قامت غیور قیامت بپا نمود

    آن شیرزن حماسه عباس را سرود با دست خویش بیرق كرببلا گشود

    بر بال‌های زخمی‌اش ای وای جا نبود غم را بگو بیا كه خریدار زینب است

    زینب اگر نبود اثر كربلا نبود شیرازه‌ای برای كتاب خدا نبود

    زینب اگر نبود علم حق بپا نبود این خیمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود

    یك یا حسین بر لب ما و شما نبود در كار عشق گرمی بازار زینب است

    با این كه قد خمیده‌ام و داغ دیده‌ام فتح الفتوح كرده‌ام هرجا رسیده‌ام

    گر نیش كعب نی به وجودم خریده‌ام گر طعم تازیانه چو مادر چشیده‌ام

    چون كوه ایستاده‌ام ای سر بریده‌ام در اوج اقتدار جهاندار زینب است

     زینب كجا و خنده اشرار یا حسین زینب كجا و كوچه و بازار یا حسین

    زینب كجا و مجلس اغیار یا حسین زینب كجا و این همه آزار یا حسین

    زینب كجا و طشت و سر یار یا حسین در پنجه‌های بغض گرفتار زینب است

    از نای من به ناله چو افتاد نای نی عالم شنید از پس آن های‌های نی

    تو بر فراز نیزه و من در قفای نی آنقدر سنگ خورده‌ام از لابه‌لای نی

    تا اینكه یافتم سرت از رد پای نی هجران توست آتش و نیزار زینب است

    قرآن بخوان كه حفظ شود آبروی تو رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو

    در حسرتم كه نیزه كند شانه موی تو ای منتهای آرزویم گفت‌وگوی تو

    ای نازنین بناز خریدار زینب است

    شعر شهيد گمنام  اشعار براي تشيع شهداي گمنام در اربعين حسيني

    شهيد گمنام

    براي تشيع شهداي گمنام در اربعين حسيني

     

    باز امواج ملائك به تلاطم آمد

    استخوان هاي تو بر شانه ي مردم آمد

     

    از حضور تو تمتم سحر آكنده شده

    بوي گل در همه ي شهر پراكنده شده

     

    آسمان بار دگر داغ شقايق دارد

    دشت در دشت زمين باغ شقايق دارد

     

    ديدم امروز شقايق بدني سو خته داشت

    و شهيدي كه به تن پيرهن سو خته داشت

     

    اي كه در غيبت خورشيد دعا مي خواندي

    در فضا عطر تو پيچيد خدا مي خواندي

     

    تو چه كردي كه چنين صاحب سرمايه شدي

    با خداي دل خود يكشبه همسايه شدي

     

    روزگاريست اسير غل و زنجير شدم

    من چه كردم كه چنين خوار و زمين گير شدم  ....

         ياسر مسافر

    ادامه نوشته