ارزويم ... ليله الرغائب ...

بسم الله ...

 هـَمـِہ هـَست آرزويَم كه ببينم از تو رو یـــــے

چہ زيان تو را كِــہ من هم برسم به آرزو یـــــے

همہ موسم تفرُّج به چـَـــمَــنــــ رَوَندُ و صحـــــرا

تو قـَــــدَم به چَـــشمــ ِ من نِہ ،‌ بنشين كنار جو یـــــے

بــِــشِــكستـــــ اگر دلـــ ِ  مـَن ، به فداے ِ چشمــ ِ مستــَتــــــ

سر ِ خمِّ  مِــــے سلامَـــت شِكَــــند اگر سبو یـــــے ...


پ ن :

روضه  ي مصور ...

ادامه نوشته

روحمان را صیقل دهیم

بسم الله ...

الوعده وفا : تقديم شما خوب من . مطمئنم در اين روز ها مي چسبد مخصوصا اگر ذهنت را در گير مسائل اين روزها كرده باشي

وسط این هیر و ویير انتخابات و زد و خوردهای مجازی کاندیداها خواندن چند نکته دلچسب اخلاقی از عارف والامقامی چون ایت الله مرعشی نجفی٬ انصافا لذت بخش است. می گوئید نه؟ امتحان کنید:

یک بار قرار بود، «هانری‌کربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده‌ بودند، ولی خودشان روی زمین ‌نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری ‌کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کرده‌اید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.



به گزارش جهان به نقل از حوزه نیوز، حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی‌(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است درگفت وگوی اختصاصی تفصیلی با خبرنگار مرکز خبر حوزه‌های علمیه، ناگفته‌های زیادی را از زندگی زاهدانه این عالم ربانی تشریح کرد.


 بخش نخست این گفت‌وگو که در آستانه کنگره بین‌المللی آیت الله العظمی مرعشی نجفی انجام شد، تقدیم خوانندگان ارجمند می‌گردد:

 *نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله العظمی مرعشی نجفی

آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان می‌فرمودند«وقتی مادرم مرا می‌فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها می‌دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی‌آمد ایشان را بیدار کنم، همان‌طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌شد.

در این حال که بیدار می‌شد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت‌بخیری می‌خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.

 *حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد

پدرم سعی می‌کرد تا جایی که می‌تواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.

ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک می‌کرد و وقتی کسالتی برای او پیش می‌آمد، پدرم غذا درست می‌کرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی می‌ریخت و می‌فرمود:« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک چیزهایی اضافه می‌کرد، خیلی هم خوشمزه می‌شد.

*میهمان را روی صندلی ‌نشاند و خود روی زمین ‌نشست

با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد می‌کردند، یک بار قرار بود، «هانری‌کربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده‌ بودند، ولی خودشان روی زمین ‌نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری ‌کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کرده‌اید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.

مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.

 *میهمانی برای نابینایان مستمند

یکبار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از این‌ها پذیرایی می‌کرد و برایشان آب و دوغ می‌ریخت. ولی آنها ایشان را نمی‌شناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.

 *بنیان‌گذار تقریب مذاهب

پدرم با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با  آنها مکاتبه می‌کردند، این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی دامن می‌زد و تحت تاثیر این فضا هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به سنی‌گری محکوم می‌شد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان ده‌ها اجازه روایتی از شخصیت‌ها مطرح اهل تسنن داشتند.

 *مأنوس با امام خمینی (ره)

از بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام‌(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال یکدیگر جویا می‌شدند و نامه‌های زیادی از حضرت امام‌(ره) به پدرم به یادگار مانده است.

وقتی امام خمینی‌(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم مرا به ملاقات ایشان می‌فرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام‌(ره) به فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته بود. آن موقع امام‌(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به نوفل‌لوشاتو منتقل نشده بودند.

 *این جمله خیلی معنی دارد

شهید مصطفی خمینی‌ هم ارتباط صمیمانه‌ای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس بود و در بعضی از نامه‌هایش که از عراق برایش می‌فرستاد، پدرم را با عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامه‌هایش که هنوز هم باقی‌است نوشته است «پدر مهربانم! مدتی است که نامه‌ای از جناب‌عالی نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد... .آن صفا و صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اینجا نمی‌رسید». این جمله خیلی معنی دارد.

* پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه‌(س) بودند

حضرت آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه‌(س) بودند، هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه می‌کردند و خادم حضرت معصومه‌(س) محسوب می‌شدند. بعضی صبح‌ها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در می‌نشست و مشغول عبادت و تهجد می‌شد. حتی در زمستان که برف سنگینی می‌آمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود می‌برد و بیرون در حرم را جارو می‌کردند و همانجا مشغول عبادت می‌شدند تا در حرم را باز می‌کردند.

خادمان از ایشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف می‌شوند، اطلاع دهند تا در را برایش باز کنند، ولی پدرم گفته بودند که لازم نیست این کار را انجام دهید و هر وقت در حرم برای مردم عادی باز می‌شود من هم همان‌موقع داخل حرم می‌شوم.

 * هیچ وقت لباس خارجی نپوشید

هیچ وقت لباس خارجی به تن نمی‌کرد و از خیاط می‌خواست که با پارچه‌های تولید داخل برایش لباس بدوزند. آن موقع در ایران دکمه تولید نمی‌شد و خیاط از دکمه خارجی استفاده کرده بود، علامه از خیاط خواسته بودند که با قیطان دکمه درست کنند. نمونه‌ای از لباس ایشان در کتابخانه محفوظ است که با این طریق تهیه شده است.

 *بیمه با تربت کربلا

وقتی که این کتابخانه بنا می‌شد به معمار گفتند: وقتی که پی را کندید و خواستید بتن بریزید، مرا خبر کنید. پدرم تشریف آوردند و چهار گوشه این زمین را تربت سید‌الشهدا‌(ع) ریختند. یکی از آقایان از حکمت این کار سوال کرد. فرمودند: من با این کار افرادی که به این کتابخانه می‌آیند را بیمه می‌کنم، تا از طریق خواندن کتاب‌های این کتابخانه انحرافی حاصل نکنند.

در چهار مدرسه‌ای که برای طلاب ساختند نیز همین کار را انجام می‌دادند و می‌گفتند؛ طلبه‌هایی که در این مدارس درس می‌خوانند، بیمه می‌کنم تا از مسیر ائمه‌اطهار‌(ع) راهشان را جدا نکنند.

*طلب شفا از منبر سیدالشهدا

آقای شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله العظمی مرعشی نقل می‌کرد:«یک شب دیدم ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سید‌الشهدا‌(ع) می‌مالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از سید‌الشهدا‌(ع) بگیرم.

ایشان فردای آن شب برای عمل جراحی عازم تهران بودند و جای عمل جراحی را به منبر می‌مالیدن تا سیدا‌لشهدا‌(ع) او را شفا داده و عمل موفقیت آمیز باشد.

آقای شهیدی می‌گفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ایشان زنده هستند این جریان را جایی نقل نکنم.

 *دلاک زائر حضرت معصومه(س)

آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده می‌کردند و دلاک‌ها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را می‌تراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی می‌شوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شست‌وشوی خود در حمام بودند، فکر می‌کنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها می‌شود. یکی از آنها می‌گوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد می‌شود و آقا را در این حال می‌بیند، از ایشان معذرت می‌خواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود می‌شود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی می‌کند. آقا می فرمایند: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد.

 * روضه خوانی آیت الله مرعشی برای جوان مست

یک شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می‌شود و مهمانی طول می‌کشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می‌شوند. جوان با تحکم می‌گوید: شیخ از کجا می‌آیی؟ ایشان هم جریان را توضح می‌دهند؛ جوان مست می‌گوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه می‌آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می‌گوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم می‌گفت؛ نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانه‌هایش تکان می‌خورد و مرا هم تکان می‌داد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش می‌کند، روضه را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده ... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.

ابوی می‌فرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه‌(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت می‌آمد.

این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و محاسن بلندی داشت و عرق‌چین و عبا می‌پوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.

 *نمی گذارم انگلیسی ها مارا از درون تهی کنند

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود« از بازار نجف عبور می‌کردم، دیدم طلبه‌ها به یک مغازه‌ای خیلی رفت و آمد می‌کنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند: علمایی که فوت می‌کنند کتاب‌هایشان را اینجا حراج می‌کنند؛ رفتم داخل دیدم که عده‌ای حلقه‌ زده‌اند و آقایی کتاب‌ها را آورده و چوب حراج می‌زند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد می‌داد، کتاب را می‌خرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتاب‌ها را می‌خرید و به دیگران فرصت نمی‌داد.

متوجه شدم که ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتاب‌ها را خریده و جمعه‌ها به بغداد برده و تحویل انگلیسی‌ها می‌داد و پولشان را گرفته و بعد دوباره می‌آید و کتاب می‌خرد.

ایشان از آن موقع تصمیم می‌گیرد که نگذارد کتاب‌ها را انگلیسی‌ها به یغما برده و ما را از درون تهی کنند و بعد از آن شب‌ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند.

*به جدم قسم نفرینت می‌کنم!

آیت الله مرعشی نجفی هیچ وقت، محافظ قبول نمی‌کرد. فرمانده وقت سپاه قم، حاج آقای ایرانی دو مامور موتور سوار را موظف کرده بود که بدون اطلاع آقا از ایشان محافظت کنند. آقا که متوجه این امر می‌شوند آقای ایرانی را فوری احضار کرده و گفتند: تو با این کارت توکل به خدا را از من می‌گیری. اگر این‌ها را از اینجا نبردی به جدم قسم نفرینت می‌کنم! بعد آقای ایرانی قبول کرد که آقا محافظ نداشته باشند.

*امام زمان(عج): آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند

آیت الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت می‌کرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیا خدا به حضرت ولی‌عصر‌(عج) متوسل می‌شوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولی‌عصر‌(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت فرموده‌ بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود دوباره حضرت فرموده‌ بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت به ما فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.

* خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی مکشوف بود!

خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی نجفی مکشوف شده بود. در سال‌های آخر، آقا کسالت داشتند و یک پزشک بود به نام آقای افشاری که الان هم در قید حیات هستند؛ هر روز عصرها خدمت آقا می‌رسید و او را معاینه می‌کرد.

او می‌گفت: یک روز غسلی به گردن داشتم و چون در خانه حمام نبود گفتم، بعد از معاینه آقا به حمام می‌روم. خدمت آقا رسیدم تا خواستم کیسه فشار سنج را به دستشان ببندم آقا گفتند: حاجی نپیچ. بعد از این، پیش من پاک بیا.

حاج آقای فاطمی‌نیا پارسال در مجلس ختم آیت الله مرعشی این جریان را نقل کرد و گفت: این شخص شاید الان در این جمع حاضر باشد. آقای افشاری بلند شد و گفت: بلی من هستم و مردم خیلی منقلب شده و زدند زیر گریه.

اشك آتش


ميلاد امام عسكري عليه السلام را خدمت امام زمان و دوستان خوبم تبريك ميگويم 

اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم
کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا
چه مهمان نواز و خون گرمی
گذاشتی دهنم زود، لقمه ی خود را
آقای من؛
مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است
هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا
امام عسگری؛
ای تکیه گاه امروزم،
رها نمی کنمت تا قیامت فردا
دعا کنید که همسایه ی شما باشم
جوار چشمه ی تسلیم جنت الاعلی
اگر بهشت بیایم، بدان که بنشینم
به زیر سایه ی مهرت، نه سایه ی طوبی
هوای سامره دارد دل هوایی من
بده براتِ سفر، جان مادرت زهرا
بر روی دست ماندن این بارها بس است


2 - مريض عشق تو هستم دوا نمي خواهم....

غیر از تو رو زدن به خریدارها بس است ...
در لطف تو تحمل آه فقیر نیست ..
فیاض را صدای گرفتار ها بس است ...
این نفس مانع است ، خودت برطرف نما ..
بین من و تو چیدن دیوارها بس است ..
من بندگی ز ترس جهنم نمی کنم ....
بنده شدن بخاطر اجبارها بس است !
خیلی گناه می کنم و توبه می کنم ..
دیگر بس است .. اینهمه تکرار ها بس است ......
این بار را بخر .. که دگر راحتم کنی ...
بیهوده رفتن سر بازارها بس است ...
تو سفره را برای همه پهن می کنی ..
در مهربانی تو همین کارها بس است..
ما را بهشت هم نبر .. اما قبول کن !
لبخند تو برای گنه کارها بس است ...
آری فقط حسین مرا رد نمی کند ...
از این به بعد رفتن دربارها بس است

دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری 89- 88

بسم الله ...
 
دوستان من عید بر شما مبارک
توجه داشته باشید که اگر کسی به پدر شما نیکی و خوبی بکند . چقدر کار آن فرد در چشم شما بزرگ می آید؟ امروز روز میلاد آقایمان و پدر صاحبمان است . تبریکی خدمت ارباب و صاحبمان
یا علی مددی 
 یکی از کرامات امام حسن عسکری (ع)
 
 

http://www.dananews.ir/images/news/2009_04_04__14_44_21_news.jpg

 
در روایتى از على بن حسن بن سابور روایت شده است که گفت: درزمان حیات امام حسن عسکرى‏ علیه السلام در سامراء خشکسالى روى داد. خلیفه به دربان و مردم مملکت خود دستور داد براى خواندن نمازِ باران ازشهر بیرون روند. سه روز پیاپى رفتند و هر چه دعا کردند باران نبارید. در چهارمین روز، بزرگ مسیحیان (جاثلیق) و راهبان وتعدادى ازمسیحیان در این مراسم شرکت کردند. در میان آنها راهبى بود که هرگاه‏دست خویش را به سوى آسمان بالا مى‏برد، باران باریدن مى‏گرفت، مردم‏از کار او در دین خود به شکّ افتادند و شگفت زده شدند و به دین نصارى‏گراییدند. خلیفه کسى را به سراغ امام عسکرى ‏علیه السلام که در زندان بود فرستاد. او را از زندان نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: امّت جدّت را دریاب که‏هلاک شدند. امام فرمود: به خواست خداى تعالى فردا به صحرا خواهم‏رفت و شکّ و تردید را بر طرف خواهم کرد. روز پنجم که رئیس نصارى و راهبان بیرون آمدند، حضرت با عدّه‏اى‏از یاران بیرون رفت. همین که نگاهش به راهب افتاد که دست خود را به‏سوى آسمان بلند کرده بود به یکى از غلامانش دستور داد دست راست‏ راهب را و آنچه را که میان انگشتانش بود، بگیرد. غلام فرمان امام رااطاعت کرد و از بین انگشتان او استخوان سیاهى را در آورد. امام عسکرى‏استخوان را در دست گرفت و فرمود: اینک دعا کن و باران بخواه. راهب‏ دعا کرد، امّا ابرهایى که آسمان را گرفته بودند کنار رفتند و خورشید پیدا شد!! خلیفه پرسید: ابو محمّد! این استخوان چیست؟ امام‏علیه السلام فرمود: این‏مرد از کنار قبر یکى از پیامبران گذر کرده و این استخوان را برداشته است. و هیچ گاه استخوان پیامبرى را آشکار نسازند جز آنکه آسمان باریدن ‏گیرد.
 
 سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏۲۷۱٫
دانلود مداحی امام حسن عسکری علیه السلام  هلالی - طاهری - میرداماد - سلحشور در ادامه مطلب
ادامه نوشته

دانلود مولودی تمام مراسمات

صفحه ی چهار

صفحه  ی بعد   >>۱      >>۲       >>۳      >>۴       >>۵    صفحه ی قبل

ميلاد امام رضا(ع) - بيايد بنديد توي دام دست و پاهامو ، تا بلکه با اين بهونه ببينم آقامو -:- ميرداماد [1384 کلیک]

ميلاد امام رضا(ع) - بر لبم ذکر هو الهو ، مددي ضامن آهو -:- حسن خلج [1558 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - آمده عالم آل فاطمه(س) ثامن الائمه(ع) - آمده جان همه عشق همه ثامن الائمه(ع) -:- حسن خلج [1772 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) -کسی که راهی جنونه ، زیاد تو دنیا نمی‌مونه ، امشب بيداره دلم ، آروم نداره دلم -:- محمود کریمی [4694 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - ستاره بارونه ، جشن آقامونه ، مي ميزنم به عشق رضا پيمونه به پيمونه -:- محمود کريمي [2483 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - نسيم شبونه سلام منو مي‌رسونه ، به همون کسي که قصه دلمو مي‌دونه -:- محمود کريمي [3375 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - قدر هزارتا آسمون کبوترهاتو دوست دارم ، وقتي ميام به مشهدت سوغاتي گندم ميارم -:- عبدالرضا هلالي [2810 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - دلم شکسته ، دخيل بسته به جعد گيسوي تو ، ضامن آهو مدد -:- عبدالرضا هلالي [1164 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - در ميخونه چه بازه ، شب شب خاطره سازه ، کي ميگه که بي نصيبيم آقامون بنده نوازه -:- عبدالرضا هلالي [1187 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - من عبد و تو سلطاني من خار و تو ريحاني من ظلمت و اندوهم اي ماه خراساني -:- عبدالرضا هلالي [10628 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - امشب شب بارونه ، بلبل داره مي‌خونه - عشاق جهان مژده ميلاد آقامونه -:- سعيد حداديان [3330 کلیک]
ميلاد امام رضا(ع) - يا رضا گل بهارم ، برده‌اي صبر و قرارم -:- حميد رضا عليمي [2924 کلیک]
ميلاد امام حسن(ع) - كف بزنيد آي عاشقا ، خداي احساس آمده ، برادر مهربون حسين و عباس آمده -:- مجيد بني فاطمه [1652 کلیک]
ميلاد امام حسن(ع) - عجب حكايتي شده ، شور و قيامتي شده ، از وقتي آقام آمده ، خورشيد خجالتي شده -:- مجيد بني فاطمه [1416 کلیک]
ميلاد امام حسن(ع) - مي‌خورم امشب بر در و ديوار از بد مستي اي يار من ، رطب لبهايت مي‌خواهم تا بگشايي افطار من -:- محمود كريمي [1705 کلیک]
ميلاد امام حسن(ع) - چشمهاي سرد يثرب گرم خوابي سرخ بود ، بر رخ تاريك شب آن شب نقابي سرخ بود -:- شعرخواني محمود كريمي [1900 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - باور نداري دلبر من مياد يك روزي ، سايش به خدا بر سر من مياد يك روزي -:- محمود كريمي [87376 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - شبيه حيدر آمود از ره ، طبيب قلبم آمد از ره ، خوش آمدي گل نرگش -:- محمود كريمي [7775 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - چشمهامو مي‌دوزم به جاده انتظار ، به ته يك جاده كه داره گرد و غبار كه شايد ببينم جمال يك مرد تك سوار -:- محمود كريمي [9557 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - شب شبه عشقه ، شبه نوره شب ياره دل تو دلم نيست شايد شبه مرگ انتظاره -:- محمود كريمي [10343 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - خودت مي‌دوني با نسيم نفس تو جون مي‌گيرم ، از دست عشقت نمي‌دونم كه بمونم يا بميرم -:- محمود كريمي [13354 کلیک]
ميلاد امام زمان(عج) - ذكر امن يجيب سرود هر فرشته، دست حق با خط نور رو برگ گل نوشته ، آمده نازنيني كه طاووس بهشته -:- محمد رضا طاهري [6334 کلیک]
ميلادامام زمان(عج) - بي تو هواي زمونه سرده ، باغ آرزوها زرده ، دلها پر غصه و درده ، با تو چراغ شبم مهتابه... -:- مجيد بني فاطمه [12354 کلیک]
ميلاد حضرت عباس(ع) - دارم اين ترانه بر لب ، دست آفرينش امشب ، مي‌كند هنر نمايي -:- محمود كريمي [7970 کلیک]
ميلاد حضرت عباس(ع) - شاه شمشاد قدان ، خسرو شيرين دهنان ، كه به مژگان شكنند ، قلب همه صف شكنان -:- دكلمه خواني محمود كريمي [2652 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - كسي كه قدمهاش بهاره حسين ِ ، كسي كه به پاهاش ستاره مي‌باره حسين ِ -:- محمود كريمي [2853 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - تو صحن حياط يك خونه،رسول خدا را مي‌بيني كه گرم نيازه ، علي درنمازه سحر شد،يك نوري آمد از عرش خدايي تو حجره -:- محمود كريمي [1681 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - بال ملائك باز شده شب شب نمازه ، آسمون پرواز ما تا مدينه بازه -:- محمود كريمي [2537 کلیک]
ميلاد حضرت عباس(ع) - مرد مردان عالم ِ آقام ابالفضل ، آبرو بخش آدم ِ آقام ابالفضل -:- محمد رضا طاهري [1446 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - آسمون وفا قبله لاله ها سلطان كربلا سيدي يا حسين ، شب ميلاد تو مي‌خونم با جگر به خدا با خدا يا حسين -:- حسين سيب سرخي [987 کلیک]
ميلاد حضرت عباس(ع) - از قدمت هزارتا غنچه ياس ، دلم مدام مي‌خونه دخيلُك عباس -:- ميرداماد [2295 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - دلم شاد حسين ِ كه ميلاد حسين ِ ز ِ يمن آن شه خوبان مشام جان پر از شميم سيب ِ -:- حسن خلج [1313 کلیک]
ميلاد حضرت عباس(ع) - تو پادشاه دلها من خاك پا اباالفضل ، وحي خداي عشقه فرياد اباالفضل -:- مجيد بني فاطمه [1688 کلیک]
ميلاد امام حسين(ع) - امشب لبهاي حيدر قرآن همش مي‌خونه ، رو دست شاه عالم خورشيد آسمونه -:- مجيد بني فاطمه [2105 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - تسبيح دل اهل عالم يا اميرالمومنين ِ ، چشمهاي دل عاشق ما يا اميرالمومنين ِ -:- محمود كريمي [2380 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - مي‌بره سردي را سحر امشب از دل شب يلدا ، ميشكنه با نگاش گوشه كعبه را تا ميرسه فردا -:- مجيد بني فاطمه [1400 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - فاطمه بنت اسد، با ذكر يا علي مدد، امانتي آورده -:- محمد رضا طاهري [1157 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - شكفته شد قبله دل ، شكافته كعبه گل ، تولد بهاره -:- محمد رضا طاهري [1160 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - به پات افتاده سر و كار دلم ، يك نگات شده خريدار دلم -:- حاج محمود كريمي [4890 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - فلك با خورشيد و ماه دوباره دف مي‌زنه ،‌ با نغمه يا علي ، فرشته كف مي‌زنه -:- حاج محمود كريمي [3743 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - عشق مي‌كنم ميگه خدا ، علي رو عشقه ، گفت برا خلق آدمها ، علي رو عشقه -:- محمود كريمي [2266 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - اي جنون گشته دوباره ، فصل بد مستي من - بوي ايوان نجف پر شده در هستي من -:- عبدالرضا هلالي [2587 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - بگو علي با زندگي صفا كن ، بگو علي هر گره‌اي را باز كن -:- عبدالرضا هلالي [2103 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - آقا آقام آقام حيدر آقام آقام علي ِ -:- حاج حسن خلج [1292 کلیک]
ميلاد حضرت علي(ع) - به نام حضرت حق دلو بزن به دريا ، بگو با هر نفس كه داري ، علي علي يا مولا -:- حاج سعيد حداديان [2877 کلیک]
منم منم کسی که شده خراب و دیونه ، تویی تویی کسی که حال دلم رو می دونه ، یا زهرا(س) - میلاد حضرت زهرا(س) -:- محمود کریمی [2081 کلیک]
گلی که زیباست گل یاسه ، گل گل گلهاست گله یاسه ، گلی که مصداق تولای حضرت زهراست ، گل یاسه -:- محمود کریمی [2428 کلیک]
غزل بارونه امشب ، دلم می خونه امشب ، دلا دریاست پر از غوغاست ، که امشب شب زهراست - میلاد حضرت زهرا(س) -:- حسن خلج [1801 کلیک]
خدیجه امشب ، خنده روی لب ، فرشته ای آورده - میلاد حضرت زهرا(س) -:- محمدرضا طاهری [1696 کلیک]

آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان ، با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان -:- محمد رضا طاهری [1079 کلیک]

صفحه  ی بعد   >>۱      >>۲       >>۳      >>۴       >>۵    صفحه ی قبل

اشعار مدح میلاد و.مولودی امام حسن عسگری علیه السلام

مدح امام حسن عسگری علیه السلام

اشعار مدح میلاد و.مولودی امام حسن عسگری علیه السلام



آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت

ما را غلام حلقه به گوش شما نوشت

روز ازل مربی اشراق عاشقی

نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت

آن خالقی که مهر تورا مُهر سینه ساخت

با لوح دل حدیث تو را آشنا نوشت

با جوهر طلا به شبستان آسمان

وصف تو را به خط جلی کبریا نوشت

با جان و دل ولایت تو خو گرفته است

خلّاق عشق بندگی ات را سزا نوشت

صدها طواف، بی تو نیارزد به ارزنی

چون کعبه را به کوی شما مبتلا نوشت

بعد از خدا کریم ترینی امام من

از بس خدا به دست کریمت ثنا نوشت

آن خالقی که عادت احسان دهد ترا

دل را گدای سامره ی هل اتا نوشت

ما را غلام همت تو آفریده اند

ریزه خوران دولت تو آفریده اند

ای از کرشمه های تو روی بهار سبز

وز غمزه ی نگاه تو لیل و نهار سبز

تا زیر سایه ی تو کند عشق زندگی

باشد برای شیعه همه روزگار سبز

بی حسن تو بهشت صفایی نمی گرفت

جنات تجری است به آن نو بهار سبز

ای پرچمت به بام نظام جهان سه رنگ

لعل تو سرخ و چهره سپید، اقتدار سبز

این دل ز شرب آب ولای تو زنده است

باشد همیشه دور و بر چشمه سار سبز

از رعد و برق غمزه ی مژگان عاشقت

ابر بهار و عاطفه ی بی قرار سبز

گل می دمد ز مقدم خورشیدی شما

پشت لب فلک ز تو ای گل عذار سبز

بازار سرد منتظران از تو گرم شد

دارد هلال شیعه عجب انتظار سبز

شیعه دگر بهانه به دشمن نمی دهد

با دیدن بقیع دگر تن نمیدهد

تو محور حدیث شریف زعامتی

چشم و چراغ دین و اساس امامتی

احکام اهل بیت به تو می شود درست

در خاندان وحی چه والا اقامتی

روشن ترین چراغ هدایت به دست تست

تو قله ی امامت و دین را علامتی

ای زاده ی خلیل خلیلان بت شکن

در آتش فراق چه برد و سلامتی

هر چند در حصاری و تبعید جای تست

تو مظهر مقاومت و استقامتی

ای در برابر همه ی کفر یک تنه

الحق که مثل فاطمه کوه شهامتی

محراب از نماز تو بالا بلند شد

ای مقتدای سرو چه خوش قد و قامتی

شد خوشه ی طلایی گندم ز گونه ات

ای سفره دار عشق عجب با کرامتی

ای نور تو هماره نگهدار شیعیان

دلسوزی ات امان من النار شیعیان

دست قلم به پای ثنایت نمی رسد

مهر فلک به گرد عبایت نمی رسد

مهر و مه از افاضه ی ذرات نور تست

دست ستاره بر کف پایت نمی رسد

باید سپرد دسن عنان را به دست تو

بی تو کسی به مرز هدایت نمی رسد

آن مدعی که از تو اطاعت نمی کند

دستش تهی است چون به عطایت نمی رسد

حتی اگر امارت عالم شود نصیب

بی حکم تو کسی به کفایت نمی رسد

آب حیات چشمه ی مهر و محبتت

به تشنگان بدون عنایت نمی رسد

تردید در امامت تو هرکه می کند

دستش به ریسمان ولایت نمی رسد

هر کس که بر ولی شما اعتنا نکرد

عهدش به روز عهد و وفایت نمی رسد

مهدی اگر دعا نکند وای بر دلم

دل را اگر صدا نکند وای بر دلم

محمود ژولیده

.....................................

از عرش دارد می‌رسد فصل بهارم

كم كم پر از خورشید خواهد شد دیارم

از عرش دارد می‌رسد پیكی خدایی

از عرش دارد می‌رسد دار و ندارم

یك عمر در دست خودم در حبس بودم

امشب نگاهش می‌شود راه فرارم

امید بستم بر كرامت‌های چشمش

بلكه كمی رونق بگیرد كار و بارم

من هرچه را دارم به دست دوست دادم

شكر خدا كه بعد از این بی‌اختیارم

از آسمان نور هدی آمد ، مبارك

عیسای آل مصطفی آمد مبارك

ما اهل بارانیم و اهل روضه‌هائیم

عمری است محتاج گداهای شمائیم

آواره‌های كوچه‌ی حُسن بهاریم

كاسه به دست سفره‌های هل‌اتائیم

از روز اول خادم این خانه هستیم

تا شام آخر هم مقیم این حرائیم

ما نسل در نسل عاشق این خانواده

دیوانه‌وار از عالم و آدم جدائیم

وقتی كراماتِ نگاهت شامل ماست

یعنی كه در هفت آسمان مشكل‌گشائیم

از اولش هم قلب ما دست شما بود

توفیق ما و سلب ما دست شما بود

شكر خدا كه عاشقی درمان ندارد

این قصه‌ی شاه و گدا پایان ندارد

شكر خدا كه عاشق این خانواده

شرمندگی دارد ولی عصیان ندارد

فرع تولی و تبری اصل دین است

ایمانِ بی این خانواده جان ندارد

چشمی كه ابری شد از این دریای جوشان

در روز محشر لحظه‌ی گریان ندارد

دست كسی بر دامن فهم شما نیست

این نردبان‌ها پله‌ی آسان ندارد

ای خلقت آدم طفیلی وجودت

هفت آسمان محتاج بارش‌های جودت

امشب بیا رحمی به حال این گدا كن

بی‌آبرویی را مقیم این حرا كن

ابری بیاور بر سر چشم خسیسم

با دست باران درد دل‌ها را دوا كن

یك قطره از نور كراماتت بپاش و

این دفعه ما را حُر دشت روضه‌ها كن

دلبستگی‌های مرا از من بگیر و

بر چشم‌های خود اسیر و مبتلا كن

یك صبح با جادوی چشمت این گدا را

از جمله‌ی همسایه‌های سامرا كن

گرچه به ظاهر از خداوندی جدائید

آئینه در آئینه تكرار خدائید

محمد بختیاری
_________________________________________________________________________________
   
اشعار میلاد امام حسن عسگری علیه السلام


ساقي بياوريد که بزمي به پا کنيم               ساغر بياوريد که قدري صفا کنيم
مطرب بياوريد که تا خط خويش را             از خط پيروان طريقت  جدا کنيم
عمري نماز پشت سر شيخ خوانده ايم          حالا شبي  به  پير مغان اقتدا کنيم
خواندم دعا به مسجد وحاجت روا نشد           يکباربين ميکده امشب دعا کنيم
يک خمره نه,دو خمره نه ,تا يازده رسيد         ما آمديم تا که زدل عقده وا کنيم
حالا که نام پاک تواکسير واقعيست                با ذکر يا حسن مس دل را طلا کنيم
وقتي که مرده را نگهت زنده ميکند                با يد تو را مسيح پيمبر صدا کنيم
حريم و زير دين نگاه تو رفته ايم                     آقا چگونه قرض شما را ادا کنيم؟
حالاکه بي ولاي توطاعات باطل است             بايد نماز و روزه ي خودراقضا کنيم
فرموده ايد شيعه به دوزخ نمي رود               پس هرچه خواستيم گناه و خطا کنيم؟!
وقتي به خاطر توبه ما شان مي دهند            ديگر چه احتياج که در دين ريا کنيم
زهرا اگراجازه دهد در بهشت هم                   خدمت به خاندان شريف شما کنيم
تمار شهرعشق علي باش  اي رفيق             تا اينکه پاي دار غمش گريه ها کنيم
گيرم که تو حبيب نبودي , زهير باش               تا اينکه زير تيغ جنون جان فدا کنيم
در باب نوکري به مقامي نمي رسيم               تنها اگربه سينه زدن اکتفا کنيم
ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت          شب هاي جمعه روضه برايت به پا کنيم
وحيد قاسمي

ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌ها
ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها
ای عبد خداوند و خداونـدِ زمان‌ها
ای پایۀ قدر و شرفت فوق مکان‌ها
آگاه ز اسـرار عیان‌هـا و نهان‌هـا
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

****
ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هـم قبلـۀ حاجاتـی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو کـه باشد پدرِ مهدی موعود
مهدی که بهـار آرد در فصلِ خزان‌ها
****
ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت
ای نـام نکویت حسن ای حسنِ خدایت
خورشیــد پنــاه آرد در ظـلِّ لــوایت
امضــای عبــادات همـه مهـر ولایـت
بالاتــر از آنــی کــه بگوینــد ثنایت
بر اوج جلالت نرسـد وهـم و گمـان‌ها

****
در وصـف تــو اشیـاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند
گل‌های جنان بی‌تـو خزانند خزانند
بــا آنکــه مقـام تـو نـدانند ندانند
پیوستــه رواننـد رواننــد رواننــد
تـا دور مـزار تـو بگردنـد روان‌ها
****
بـوی خـوش جنـت ز غبـار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریـم اسـت، گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنهـا نـه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست
هـر جـا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

****
تــو درِّ گــرانمایــۀ دَه بحـر کمالی
تـو مهـر فــروزانِ سمــاواتِ جـلالی
تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جمـالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حسـن از حسـن خـدای متعـالی
ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌هـا
 ****
ای خلق سماوات و زمین خاک در تو
ای چــار علــی آمـده جد و پدر تو
ای منتقـــم آل محمّــد پســر تــو
پیوستــه ســلام از طـرف دادگـر تو
بـر مهـدی و بـر نرجس نیکو سیر تو
مهدی که بوَد در کف او خط امان‌هـا

 استاد غلامرضا سازگار

....................................

از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام

همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند
که مسلمان مرام حسن عسگری ام

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟
چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟

من که مجنونم و آشفته – تورا می خوانم
سربازار غمت-یوسف من – مشتری ام

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من
تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام

آری آری بخدا کف زدن اینجاست حلال
که حسن داده مرا وعده دیدار و وصال

آسمان مهر وتولای تو داردآقا
عرش درسینه تمنای تو دارد آقا

حور و قلمان بهشت اند گدای نفست
باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا

از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟
ماه سودای قدم های تو دارد آقا

هل اتا آید وآقایی تو می خواند
جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا

عرصه محشر وآغاز شفاعت از توست
عالمی حسرت فردای تو دارد آقا

گوشه صحن وسرایت ، حرم آل عباست
خاک سرداب گل پای تو دارد آقا

زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد
دل آواره به خاک قدمت جا دارد

وای اگر جلوه کنی ! – جلوه نکرده این است
هرچه خون است به پای علمت می ریزد

بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی ،
هرچه نور است ز عرش حرمت می ریزد

عمر نوح ای همه روح – تو را لازم نیست
کشتی نوح از این عمر کمت می ریزد

از دل خسته خداوند نگیرد غم تو
که سرور از دل دریای غمت می ریزد

دست خالی نرود هیچکس از درگه تو
از تهیدستی سائل درمت می ریزد

تو ابالمهدی (عج) زهرایی(س) ودوم حسنی (ع)
مجتبای دگر فاطمه (س) – آقای منی

تاکه من چون حسن عسگری (ع)آقا دارم
ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم

زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد !
روزگار خوشی از این قد و بالا دارم

با محبت تر از این جمله ندارم در دل
که به بالای سرم مثل تو بابا دارم

به وجود تو امام حسن عسگری(ع) است
که به کنعان دلم یوسف زهرا (س) دارم

ای بنازم به مقامت که امانت داری
من امان نامه ز امضای تولا دارم

حاجت روی جگر گوشه تو ما را کشت
ای بسا دست توسل به تو مولا دارم

مادرت منتظر آمدن مهدی (عج) توست
صبح میلاد تو هنگامه هم عهدی توست

سامرا خاک گل ماست خدا می داند
خاک من از گل مولاست خدا می داند

نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسگری اینجاست خدا می داند

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند

حج تویی کعبه تویی در دل من خانه توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند

حرم و گنبد و گلدسته تو در عرش است
عرش زوار دل ماست خدا می داند

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند

بین مانیست کمی فاصله یابن الهادی (ع)
جز من و گرد همین قافله یابن الهادی (ع)
محمود ژولیده

.....................
يک عنايت شد و دلم وا شد                  باز هم وقت شعر و املا شد
واژه ها در سرم چه بسيارند            لب هر واژه پر تمنا شد
تا که خود را به وزن بنشانند                    بين اين واژه ها چه دعوا شد
مدح اين خانواده هم سخت است           تا بدان جا که مثل رويا شد
ولي از لطف و رحمت خودشان            نطق اين رو سياه گويا شد
اول از دل سخن کنم آغاز                       دل که مجنون روي ليلا شد
بعد از دلبري سخن گويم                   دلبري که از اول آقا شد
بي نهايت خداي من! شکرت                    پاي چه دلبري به دل وا شد
تا که نامش حسن شد و خنديد                       عطر جسمش شميم زهرا شد
مولد او به قُرب اَو اَدني                     صاحب الاختيار دنيا شد
خوانده شد آيه ولم يولد                      شرح ميلاد او معما شد
و يد الله فوق ايديهم                       زينت بازوان مولا شد
تا که در کوچه ها نظر نخورد               حرز او دافع البلايا شد
حسنيون ميانشان رسم است                رنگ او مايل به خضرا شد
پيش او يوسف از رخش دم زد                   بين کنعان و مصر رسوا شد
             نفسي زد ميان قبرستان               مرده اي زنده شد ، مسيحا شد
           لحظه اي با خدا تکلم کرد              پاي درسش هزار موسي شد
 مکتب درس او شلوغ شلوغ              جبرئيل آمد آن عقب جا شد
يک سري هم به سوي دوزخ زد              واي آتش بساط سرما شد
عده اي بي سپاه مي خوانند                    اين شهي که امير دلها شد
لب او تر شدو سپاه ملک                  صفي از خاک تا ثريا شد
چند سالي گذشت و اين آقا                  مَثَلِ قامتش به طوبي شد
قفس شيرها گواهي داد                         که عليِّ زمانه پيدا شد
در شجاعت شبيه ثار الله                    غيرتش هم مثال سَقا شد
ديگر آقاي ما جوان شده بود                 روزهايي گذشت و بابا شد
پسر آمد، پدر عجب حظ کرد                  عالمي از سرور غوغا شد
سر خود خم نکرده پيش کسي                مهديِ فاطمه که تنها شد
ليک يک دفعه ديده‏اند او را                 که قدش در بر پدر تا شد
بايد آواي العجل سر داد                      تا که از ياوران آقا شد
خواهشي من ز مادرش دارم               صِله ام بس که طبع من واشد
کاش زهرا بگويد اي شاعر                  آفرين شعر تو چه زيبا شد
رضا تاجيک

شهادت امام عسکری علیه السلام رو تسلیت میگم دانلود مداحی شهادت امام عسکری ع

شهادت امام عسکری علیه السلام رو تسلیت میگم

این تصاویر را از   www.shefaat.blogfa.com   بگیرید

از راه می رسند بهاران و عیدها
مانده ولی به راه تو چشم امیدها

زخم فراق در دلمان کهنه می شود
آقا در آستانه سال جدیدها

مانند آفتاب لب بام تا به کی
دل خوش کنیم بی تو به وعده وعیدها

دلتنگی مرا به تماشا گذاشتند
هر جمعه برگ زردی از این سر رسیدها

مانند ماست در تب و تاب فراق تو
هر شب جنون سر به گریبان بیدها

هر روزمان بدون تو شام عزا گذشت
ای صبح بازگشت تو آغاز عیدها

می آیی از نواحی سرسبز آسمان
با بیرقی به سرخی خون شهیدها

یوسف رحیمی

ویژه ی شهادت امام حسن عسگری (ع) – روضه از مداحان مختلف

دانلود روضه های مجلس عزای امام حسن عسگری علیه السلام از مداحان مختلف.

چشم انتظار 

آخرین دعا

نور چشمم بیا 

مهدی کجایی

بابا رضا برس به دادم  

 سایه‌ی کبوتران  

یابن زهرا، نور چشم تر من (جدید)              2,371    0:06:43

 بیا کنارم ببین که دیگر نفس ندارم (جدید)        4,343     0:12:24