اشعار و مراثی شهادت جواد الائمّه علیه السلام شعر شهادت جوادالائمه علیه السلام 16
«غم زده»
من جوادم كه خدا خوانده جواد
من چه كرده به تو اى بد بنياد
عوض آنكه مرا يار شوى
بر دل غم زده غم خوار شوى
رفتى ودر به روى من بستى
با كنيزان همگى بنشستى
گفتى از آب مرا منع كنند
شادى و هلهله آن جمع كنند
تو كه آتش به دلم افكندى
حال ايستاده اى و، مى خندى !
تن بى تاب مرا تاب بده
جگرم سوخت به من آب بده
بدن زار من تشنه جگر
بعد قتلم به روز بام ببر
تا كه لب تشنه به زير خورشيد
جان سپارم چون حسين شاه شهيد
«قبله گاه كاظمين»
اين منم سرمست عطر بوى سيب
ميهمان خانه ى ابن الغريب
دل شده مستانه ى ابن الرضا
مى روم تا خانه ى ابنالرضا
دل برد جان را به راه كاظمين
اى جوانمرگ على موسى الرضا
نخل بى برگ على موسى الرضا
اى جوانمرگ على موسى الرضا
زهر كين شد حاصلت اى واى من
همسرت شد قاتلت اى واى من
با دل پر غصه قلب چاك چاك
در درون حجره افتادى به خاك
از عطش مى سوختى آبى نبود
چون شرار افروختى آبى نبود
در كنار پيكرت دف مى زدند
تو به خون غلطان چرا كف مى زدند
«لب تشنه»
من جوادم كه خدا خوانده جواد
من چه كردم به تو اى بد بنياد
عوض آن كه مرا يار شوى
بر دل غمزده غمخوار شوى
رفتى و در به روى من بستى
با كنيزان همگى بنشستى
گفتى از آب مرا منع كنند
شادى و هلهله آن جمع كنند
تو كه آتش به دلم افكندى
حال ايستاده اى و مى خندى
تن بى تاب مرا تاب بده
جگرم سوخت به من آب بده
بدن زار من تشنه جگر
بعد قتلم به روى بام ببر
تا كه لب تشنه به زير خورشيد
جان سپارم چو حسين، شاه شهيد
«جفاى همسر»
بسوزم از جفاى همسر و زهر جفا مادر
شرر افكنده زهركينه از سر تا بپا مادر
جوادم من ه بر هر درد بى درمان دوايم من
ولى درد مرا گويا نمى باشد دوا مادر
تو از ضرب لگد افتاده اى از پا و ليكن من
ميان حجره در بسته افتادم ز پا مادر
ندارم وقت جان دادن كسى را بهر امدادم
ولى تو فضه را بهر كمك كردى صدا مادر
تو را از ضرب در كشت و مرا از زهر كين دشمن
بگيرد داد ما را از عدوى ما خدا مادر
(هنرور) در عزاى ما سروده اين مصيبت را
بگيرد دست او را لطف ما روز جزا مادر
سلام به همه الا انقلاب فروش...