اشعار و مراثی شهادت جواد الائمّه علیه السلام شعر شهادت جوادالائمه علیه السلام 12
« السلام عليك يا جواد بن الرضا (ع) »
لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود
مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود
پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش
حتي نفس نفس زدنش هم عذاب بود
در ازدحامِ هلهله هاي كنيزكان
فرياد استغاثة او بي جواب بود
يك جرعه آب نذر امامش كسي نكرد
رفع عطش اگر چه کمال ثواب بود
آخر شبيه جد غريبش شهيد شد
آري دعاي خسته دلان مستجاب بود
غربت براي آل علي تازگي نداشت
در آن ديار كشتن مظلوم باب بود
تا سايه بان پيكر نورانيش شوند
بال كبوتران حرم را شتاب بود
اما فداي بي كفن دشت كربلا
آلاله اي كه زخم تنش بي حساب بود
هم تيغ و نيزه خون تنش را مكيده بود
هم داغديدة شرر آفتاب بود
«وادى غم»
سلام ما به رخ انور امام جواد
درود ما، به تن اطهر امام جواد
غريب بود و غريبانه جان سپرد و نبود
كسى به وادى غم، ياور امام جواد
ز آتش ستم خصم، آب شد تن او
به خاك حجره بود، بستر امام جواد
كسى نبود، به بالين آن امام همام
به غير همسر بد اختر امام جواد
چه ظلمها كه به حقش، نكرد ام الفضل
نگر، به دشمنى همسر امام جواد
به خشكى لب لعلش، نريخت آب كسى
به غير ديده ى او خون تر امام جواد
به روى خاك، چو پروانه شد فدا و دريغ
چو شمع آب شده، پيكر امام جواد
فغان كه آتش زهر ستم، به فصل شباب
شرر فكند، ز پا تا سر امام جواد
شاعر: محسن حافظى
«جود جواد»
اى جهان ريزه خوار خوان عطاى تو جواد
اى ز جود تو كرم گشته گداى تو جواد
من چه گويم به مديحت كه به قرآن كريم
گفته در آيه ى تطهير خداى تو جواد
عاشر ماه رجب داد خدايت به رضا
كه تو راضى به حقى حق به رضاى تو جواد
گل لبخند به لبهاى پيمبر روييد
تا شنيدى خبر نشو و نماى تو جواد
گشت از يمن قدوم تو دل فاطمه شاد
كه على گفته جهانى به فداى تو جواد
محو از صحنه تاريخ شود واژه فقر
هر كجا خيمه زند جواد سخاى تو جواد
حاتم از لطف تو بيند نكند دعوى جود
اى بنازم به تو و قدر و بهاى تو جواد
عالمى گشت مصفا ز صفاى قدمت
اى صفا بخش دل خلق صفاى تو جواد
«بقيع»
كاش همچون لاله سوزم در بيابان بقيع
تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقيع
كاش سوى مكه تازد كاروان عمر من
تا كنم بيتوته يك شب در شبستان بقيع
كاش همچون پرتو خورشيد در هر بامداد
اوفتم بر خاك قبرستان ويران بقيع
آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
در بغل گيرم چو جان، قبر امامان بقيع
آرزو دارم ببينم با دو چشم اشكبار
جاى فرزندان زهرا را به دامان بقيع
آرزو دارم بيفتم بر قبور پاكشان
تا كه گردم حايل خورشيد سوزان بقيع
آرزو دارم كه اندر خدمت صاحب زمان
قبر زهرا را ببوسم در بيابان بقيع
آرزو دارم كه همچون گوهر غلطان اشك
از ارادت رخ نهم بر خاك ايوان بقيع
اندر آنجا خفته چون قربانيان راه حق
اى مويد جان عالم باد قربان بقيع
شاعر:رضامويد
سلام به همه الا انقلاب فروش...