غروب مادر "جائی برای غیر شما وا نکرده ام "
خواندم و سوختم ...
چنان شکسته پرم که ، پریدنم هرگز
منی که در همه حالی بریدنم ، هرگز
نسیم باغ پر از یاس مصطفی(صل الله علیه و آله و سلم) بودم
سه ماه میشود ...اما ، وزیدنم هرگز
ستون عرش الهی ام و ترک خوردم
قسم به غیرت حیدر(علیه السلام) خمیدنم ، هرگز
غلاف تیغ نشست و شکست بازویم
وگرنه دست زمولا کشیدنم ، هرگز
چنان به گوشه چشمم نشسته رنگ غروب
دوباره چهره خورشید(علیه السلام) دیدنم ، هرگز
زبان زلف پریشان دخترم ، گویاست
نمانده قدرت شانه کشیدنم ، هرگز
گمان کنم که شکسته است چند دندانم
که نیست قدرت « یک نان جویدنم » هرگز
* * * *
زسینه ،گر نفسم شوق پر زدن دارد
چنان شکسته پرم که پریدنم هرگز
یاعلی(علیه السلام)
یاسر حوتی

بانو!
نمی یابمت
اما کنار تو گریه مرسوم است
مگر می توان
پهلوی تو بود
و شکسته نبود؟
پ.ن:
گفتن ندارد/كوچه شلو غ و جاي يك سوزن ندارد/ نامرد مردم/حق علي و فاطمه خوردن ندارد/ مادر به خود گفت/شايد كسي كاري به كار زن ندارد /من از نبي ام/حتما كسي كاري به كار من ندارد /افتادن زن/درپيش چشم ديگران ديدن ندارد /برخيز مادر/زينب پناهي غير اين دامن ندارد/وقتي حسينت/درلحظه ي گودال پيراهن ندارد
مجید تال
روزهای بستر نشینی مادر... بیشتر از همیشه دلم میخواهد... آغوش گرمش را...
مادر! مرا دریاب...
سلام به همه الا انقلاب فروش...