داستانهای واقعی شهدا میلاد امام هادی علیه السّلام

میلاد امام هادی علیه السّلام مبارک
عاشورائيان
گفت : مادر جان مي روم جبهه تا شهيد شوم.
گفتم پسرم اين جور صحبت نكن
گفت : وقتي جنازه ام را آوردند مي بيني كه نه سر دارم و نه دست...
وقتي شهيد شد و پيكر مطهرش را آوردند.دستش قطع شده بود و سرش را هم پيدا نكرده بودند...
.....................................
حالا روضه هاي محرم را خوب تر مي فهمم...
راوي : مادر شهيد حسن علي ابوچناري(سبزوار)
*************
غرق در عشق:
يكي دو ماه قبل از آن كه شهيد بشود آمده بود تهران . يك شب كه رفته بوديم نماز جماعت ، تو قنوت ركعت دوم قنوت امام جماعت تمام شد ولي هنوز حسن در حال قنوت بود .انگار يادش رفته بود كه دارد نماز جماعت مي خواند . نماز جماعت تمام شد ولي او هنوز در حال خودش بود . غرق نماز شده بود .گويي كه با كسي حرف مي زند ! نميدانم چطور بگويم...
.......................................
حالا من جامانده ام راستي كسي هست بگويد چگونه بايد آن طور نماز بخوانم ...غرق در عشق؟؟؟...
منبع : كتاب چشم بيدار حماسه(خاطرات شهید حسن باقری)
پ ن : نایب الزیاره بودم رفقای عزیزم وقتی خادم میگفت مشرف بشین یاد قضیه ی تشرف افتادم... مياين زيارت؟(ادامه مطلب)
عاشورائيان
گفت : مادر جان مي روم جبهه تا شهيد شوم.
گفتم پسرم اين جور صحبت نكن
گفت : وقتي جنازه ام را آوردند مي بيني كه نه سر دارم و نه دست...
وقتي شهيد شد و پيكر مطهرش را آوردند.دستش قطع شده بود و سرش را هم پيدا نكرده بودند...
.....................................
حالا روضه هاي محرم را خوب تر مي فهمم...
راوي : مادر شهيد حسن علي ابوچناري(سبزوار)
*************
غرق در عشق:
يكي دو ماه قبل از آن كه شهيد بشود آمده بود تهران . يك شب كه رفته بوديم نماز جماعت ، تو قنوت ركعت دوم قنوت امام جماعت تمام شد ولي هنوز حسن در حال قنوت بود .انگار يادش رفته بود كه دارد نماز جماعت مي خواند . نماز جماعت تمام شد ولي او هنوز در حال خودش بود . غرق نماز شده بود .گويي كه با كسي حرف مي زند ! نميدانم چطور بگويم...
.......................................
حالا من جامانده ام راستي كسي هست بگويد چگونه بايد آن طور نماز بخوانم ...غرق در عشق؟؟؟...
منبع : كتاب چشم بيدار حماسه(خاطرات شهید حسن باقری)
پ ن : مشهد دعاگوتون بودم
جاتون خالی بود
و آرام آرام نزدیک میشویم...
و حالا آماده شو تا مشرّف شوی
وقتی رسیدم به ورودي روبروی ضریح خادم حرم میگفت " آقایون بفرمایید مشرف بشین "
یاد تشرفی افتادم ... گریه ام گرفت اگر آقا راهم نمیدادند کجا باید می رفتم اصلا کجا را داشتم که بروم
ممنونم امام مهربانم که مرا هم لایق دانستی با تمام آلودگیم
و نزديك تر بيا ...
و مرا در آغوش مهربانش مي فشارد...
آمدم اي شاه پناهم بده...
ميزبـاني و پـذيرايي ز مهمـان بايدت **** من به زنجير غمت عمري اسيرم يا رضا ... هر چه بودم هر چه هستم«ميثم»کوي توام - لطف کن تا گوشه ی صحنت بميرم يا رضا



سلام به همه الا انقلاب فروش...